حکومت های پس از بن نزد مردم افغانستان مسوول و پاسخگو اند: نوشتهء مهرالدین مشید

کرونا

مردم افغانستان گذشته از کوتاهی ها و ضعف ها و شکستگی های نشست بن اول و بازی های سیاسی در آن از فیصله های این نشست حمایت نموده و از آن استقبال کردند؛ اما صدها دریغ و درد که خشت های حکومت بن در همان آغاز کج نهاده شد و رهبری کشور به مدیری مدبر و زعیمی قاطع و سیاستگری بی باک و صادق و جدی و در نتیجه کار به اهل کار سپرده نشد و وزارت ها و ولایت ها و سایر مقام های دولتی بدون در نظرداشت شخصیت و اهلیت افراد به گونۀگروهی و قومی تقسیم شد و بیشترین مقام های دولتی برای اشخاص فاسد و بدنام جهادی و غیر جهادی و افرادی بی کفایت صادر شده از غرب سپرده شدند. این آقایان هر کدام بجای خدمتگذاری به مردم و تمرکز نمودن به حل دشواری های مهم سیاسی و نظامی و اقتصادی کشور، برعکس گویی هریک مقام ها را بادآوده و غنیمت شمرده تلقی کردند و از هیچ نوع فساد و غارت و غصب وجنایت برضد مردم افغانستان دریغ نکردند.

دزدان مافیایی به وزارت رسیدند و فرماندهان غاصب جهادی به مقام های ارشد تکیه زدند و همه دزدیدند و تاراج کردند وتیغ از دمار مردم بیرون کردند و شمشیر های زهرآلود فساد را به استخوان های مردم رساندند تا آنکه حکومت پس از بن در نمادی از فاسدترین و غارتگر ترین و غاصب ترین حکومت تحت رهبری فاسدترین افراد متشکل از سیاستگران مافیایی بر مردم افغانستان تحمیل شد. افسار این حکومت بدست مافیا های سیاسی و اقتصادی و قاچاقبران مواد مخدر سپرده شد. اختلاس کابل بانک، غارت هزاران هزار جریب زمین های دولتی و کشته شدن شماری مقام های دولتی در رابطه به قاچاق مواد مخدر گواۀ آشکار آن به شمار می رود. شگفت آور این که افراد گم نام وجاسوسان نامداری به نام متخصص از غرب آورده شدند و سهمدار این حکومت شناخته شدند. در حالی که ده ها متخصص با ایمان و پاک و کارکشته و آشنا به افغانستان در داخل موجود بودند. آنان از صحنه کنار زده شدند و زمام امور بدست گرگانی سپرده شد که پول ها را دزدیدند و حتا صاحبانش را با دندانهای زهرآلود شان نیز دریدند. کنفرانسی که فاسد ترین حکومت را بر مردم افغانستان تحمیل کرد و آرزو های مردم افغانستان را برباد کرد و به آتش زد و آیندۀ تیرو تار و فاجعه بار را برای مردم افغانستان به ارمغان آورد. 

در حالی چنین ستم بر مردم افغانستان روا داشته شد که حکومت های پس از بن اول فرصت داشتند تا طالبان را از چنگال آهنین نطامیان پاکستان بیرون کرده و برای اشتراک در حکومت ترغیب می کردند. در ضمن گام های بلندتر از این می گذاشتند تا با استفاده از حضور نظامیان امریکایی به حل بنیادی معضل افغانستان با پاکستان می پرداختند؛ اما با تاسف که با دست کم گرفتن خواست پاکستان مبنی بر شناسایی دیورند و حل معضل آن با این موضوع برخورد سیاسی کردند. پاکستان پس از بن انتظار این معضل را داشت و اما زمانی که از حل آن مایوس شد و کار را تمام شده حساب کردند و در سال ۲۰۰۳ با استفاده از لشکر کشی امریکا به عراق به احیای دوبارۀطالبان پرداخت. طالبان و سایر گروه های تروریستی را با پول های امریکا که زیر نام مبارزه با تروریزم به جیب نظامیان پاکستان ریخته شده بود، همه را صرف تمویل و تجهیز و صدور تروریستان به افغانستان و حتا کشور های سوریه و عراق نمودند. حکومت های پس از بن نه تنها برای حل منازعه دیورند با پاکستان کاری نکردند؛ بلکه بدتر از آن از ساختن یک حکوت نیرومند ملی نیز کوتاه آمدند. هرگاه حکومت های یادشده برای تقویت حاکمیت ملی و استحکام پایه های دولتی در سراسر کشور کار های بنیادی صورت می گرفت و کار برای حکومت داری خوب به نتیجه می رسید. در آن حال رگه های ظهور تروریزم در روستا های افغانستان نیز خشک می گردید. پاکستان برای سربازگیری برای تروریستان فرصت نمی یافت، نه تنها چنین نشد که نظامیان امریکایی با تلاشی های خانه به خانه و توهین و تحقیر مردم هزاران نفر را به صفوف طالبان سوق کردند.

جنایات امریکا در افغانستان از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴ آنقدر سنگین است که حالا دادگاه ٕ عالی لاهه فیصله کرده تا جنایات امریکا و سایر جوانب درگیر را در این سال ها مورد بررسی قرار بدهد. امریکا این تصمیم آی سی سی را تقبیح و برای مقام های آن تعزیرات وضع کرده است. این واکنش امریکا معنای عمق و گسترده گی جنایات نطامیان این کشور در افغانستان را دارد. جنایات نظایان امریکا و موسسه های همکار آنان مانند سبزکلاهان و غیره سبب افزایش شورشگری در افغانستان شد و فلسفه ٕ ذاتی تروریزم را زیر پرسش برده است. نه تنها این که امضای توافقنامه ٕ دوحه میان امریکا و طالبان و تحمیل دوباره ٕ آنان بر مردم نشانه ٕ آشکار  خطا های معامله بردار امریکا در افغانستان است.  در کنار آن حکومت داری فاسد و سپردن سرنوشت کشور جگ زدۀافغانستان بدست ماموران فاسد شامل وزیران، والیان، فرماندهان، قاضیان، دادستان ها و حاجبان و پرده داران فاسد و غاصب ثروت اندوز تیغ از دمار این ملت بیرون کرد. بجای آن که وزیران و والیان فاسد غاصب به دادگاه کشانده شده و محکمۀعلنی می شدند و زنباره ها و مفسدان به دار آویخته می شدند، برعکس از یک مقام به مقام دیگر صعود داده شدند و حتا رئیس جمهور کرزی به رشوت خواران حکومت خود علنی اعلان کرد که رشوت بگیرید و اما پولهای تان رابه بیرون انتقال ندهید. این رویکرد دست حکومت سلف او را نیز زیر سنگ مفسدان نهاد و هر روز بدتر از روز دیگر شد. 

ناکامی ها و ناتوانی های حکومت های پس از بن اول در کابل چنان از هم گستخگی های سیاسی و قومی و اجتماعی و اقتصادی را در افغانستان به بار آورده است که پاکستان از آن بحیث فرصت استفاده های زیادی نمود. باتاسف که حکومت های پس از بن فاسد ترین حکومت ها در افغانستان بوده اند و حاکمیت شماری افراد فاسد، سبب شد که حتا برای حکومت داری خوب کوچک ترین گامی برداشته نشود. در حالیکه حکومت داری خوب مشتی کوبنده بر دهن تروریزم و حامیان تروریزم بود و است؛ اما حکومت های پس از بن فرصت های خوب را قصدی از دست دادند تا فرصت فساد و غارت برای شام میسر شود. این سود زنجیره ای سبب شد که حکومت های فاسد گذشته تا کنون توجۀ جدی و کارساز به حکومت داری خوب نداشته باشند. در نتیجه افغانستان و مردمش تحت حاکمیت مشتی از مفسدان قرار گرفتند که جز وسوسۀ ثروت اندوزی و استفادۀ سؤ از قدرت آرزوی دیگری نداشتند. آنان سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفته و مقدرات مردم افغانستان را برای تروریزم و حامیان پاکستانی آنان به حراج گذاشتند. از این رو این حکومت ها نزد مردم  افغانستان پاسخگو و مسؤول اند. 

این حکومت ها بجای پاسخگویی به مردم و طرح برنامه های بنیادی برای آبادانی و شگوفایی کشور و ایجاد اصلاحات اساسی و نهادینه شدن ارزش های دموکراسی و آزادی بیان و حقوق بشر و پاسخ گویی به خواست های مردم، برعکس بنا بر مدیریت ضعیف و بی توجهی به خطر تروریزم و مافیای مواد مخدر و قاچاق اسلحه و توطیه های کشور های منطقه و جهان، افغانستان را به کام تروریزم افگندند. زعمای حکومت های پس از بین بیش از آن که ملی فکر کنند و دنبال ساختن حکومت های مقتدر ملی شوند و افغانستان را به کاروان دولت – ملت یا دولتی ملی ببرند، برعکس سرگرم دامن زدن به تضاد های قومی و گروهی شدند و منافع ملی را قربانی منافع قومی کردند. گفتۀ کرزی در کتاب “وظیفۀ” گیست گواۀ  روشن آن است که برای او گفته بود ” اتحاد شمال خطرناک تر از طالبان است ” و طالبان را به شمال برد و تا دروازه های ارگ رساند. برنامه های انتقال طالبان از جنوب به شمال در زمان کرزی  و نگرانی های آقای غنی در مورد نود درصدی زندانیان بگرام از یک قوم همه و همه گواۀ یک توطیۀ بزرگ برضد مردم افغانستان بود که امروز کام تلخ آن را توده های مظلوم افغانستان می چشند.

فساد حاکم پس از حکومت های بن  سبب شد که حتا فیصله های ناقص بن عملی نشود و تنها رویا های خلیل زاد در افغانستان تحقق پیدا کند. شماری ها بزرگ ترین دستاورد فیصله های بن را آزادی بیان، آزادی رسانه ها و تحقق دموکراسی وحقوق بشر عنوان کرده اند. هرگاه فراز ها وفرود های این دستاورد ها مورد مطالعه قرار بگیرند. پرده از روی این دستاورد ها برداشته می شود که این دستاورد ها بیشتر وجهه ٕتبلیغاتی داشته که به حکومت داری خوب و تحقق ارزش های دموکراسی کمکی نکرده اند. افزایش فساد، فقر و بیکاری از یک سو و تقلب های پیهم انتخاباتی نشانه ٕ آشکار عدم تحقق ارزش های دموکراسی و ناکامی دموکراسی در افغانستان است. در این مدت نه تنها نویسنده گان و روزنامه نگاران تهدید به زندان و زندانی شدند، بلکه حکومت ها در رابطه به بسیاری گزارش های تحقیقی در مورد فساد عادلانه عمل نکرده اند.  حکومت ها بجای استفاده از آزادی رسانه ها برای مبارزه با فساد و مافیا ها و فقر و بیکاری، برعکس از آن استفاده ٕ ابزاری کردند و زیر چتر آزادی رسانه ها به پنهان کاری فساد و سازش با مفسدان و غاصبان و سایر تباه کاران پرداختند.  رسانه ها حتا نتوانستند به ملت سازی و نظام سازی کمک کنند تا فرصت برای رفتن به سوی دولت ملی یا دولت- ملت فراهم می شد. چنین که نشد، برعکس از هم گسیتخگی های اجتماعی افزایش یافت و قوم گرایی و تعصب منفی و تبعیض افزایش یافت. رسانه ها حتا برای استقلال اداره های نظارتی هم کمک کرده نتوانستند تا ممد حکومتداری خوب می شدند. حکومت چنان رسانه ها را عقب زد که اندک ترین کمکی برای پرشدن خزانه ٕ دولت نکردند و در این مدت افغانستان از لحاظ مالی بیشتر وابسته به کشور های حارجی شد و حرانه ٕ دولت هم خالی شد.  

حکومت های پس از بن به فقر مدیریت در بخش های سیاسی و افتصادی و اجتمای و امنیتی روبرو بوند.چنانکه حکومت های پس از بن برای راه اندازی پروژه های بزرگ و بازدهنده ناکام شدند. بیست سال صرف پروژه های برق وارداتی تاجکستان و ترکمنستان و تاپی، کاسا یک هزار و راه ابریشم و لاجورد شد که بیرون مرزی است و به کاهش وابستگی اقتصادی افغانستان کمک آن چنانی کرده نمی تواند. حکومت ها حتا نتوانستند تا با وضع تکس  مترقی جلو سقوط فابریکه های صنعتی و تولیدی کشور را بگیرد. این سبب شد تا بسیاری فابریکه های داخلی توان رقابت با کمپنی های حارجی را از دست دادند و ورشکست شدند. در این مدت استقلال اداره های عدلی و قضایی و کمیسیون های انتحابات بنا بر مداخله ٕ حکومت ازبین رفت و دو انتخابات گذشته از بدترین انتخابات دنیا شمرده شد. مداخله ٕ حکومت در ادارههای عدلی و قضایی کشور سبب شد تا عدالت به چوبه دار آویحته شود و مفسدان و زورگویان و تباه کاران فربه تر شدند و افغانستان به کشور تولید کننده ٕ درجه اول تریاک بدل شود. کم کاری و معامله گری حکومت های یادشده سبب شد تا جای فرهنگ عدالت محوری به فرهنگ معافیت بدل شده است. 

سیاست های فرهنگی حکومت های پس از بن هم چندان روشن و شفاف نبوده و سیاست های رهبران این حکومت ها در رابطه به فرهنگ و هنر و ادب بیشتر ابزاری و پر از بی تفاوتی ها و مملو از تعلل ورزی ها بوده است. بی توجهی به مسایل فرهنگی و هنری سبب شد تا زینب ننداری ها و کابل ننداری ها و شماری تیاتر ها و سینما هایی چون، سینمای پارک، سینمای آریانا، سینمای فرخی و سینمای بهزاد و دیگران همه مسدود شدند و انجمن های فرهنگی و انجمن های نویسنده گان و شاعران و انجمن های هنرمندان همه در مرکز و ولایت ها از بین رفتند. این در حالی است که سیاست های فرهنگی عامل اصلی بیداری های فکری و فرهنگی و شگوفایی های سیاسی و اقتصادی در کشور می شود. این زمانی ممکن است که شم فرهنگی سیاستگران کشور بیدار شود و اراده های سیاسی آنان برای رشد فرهنگ جان بگیرد. هیچ گاهی ممکن نیست تا زمانی که به فرهنگ نگاۀ معقول  و بنیادی صورت نگیرد و فرهنگیان در زنده گی شان مورد تقدیر و تحسین قرار نگیرند و برعکس به باد فراموشی نهاده شوند و تنها با تسلیت گفتن  بر مرگ شان بسنده کرد. این سیاست سبب شده تا هنر و فرهنگ در حلقوم سیاست و سیاستگران مافیایی سقوط کند. زمامداران نمی توانند، بی میلی ها و کاهلی و چشم پوشی های فرهنگی و هنری شان را زیر نام عدم تمایل خارجیان برای تمویل پروژه های فرهنگی توجیه کنند، درست است که کشور های خارجی علاقمند پروژه های فرهنگی نیستند. 

این به معنای آن نیست که هیچ کاری نشده است، بل کار هایی شده است که با توجه به آرزو های مردم و کمک ها و توجه جامعه جهانی اندک است. نقشه راهی که برای افغانستان پس از بن پیش ببنی شده بود، امید های بلند و بزرگی را در مردم افغانستان زنده کرده بود، اما با تاسف که دست کمی از آنها برآوده نشد و میلیارد ها دالر در افغانستان به تاراج خارجی ها و داخلی ها رفت. این بی توجهی  ها و کم مهری های کشنده سبب شد تا تروریزم به خانه خانه های مردم افغانستان نفوذ کند و چنان قوت بگیرد و نیرومند  شود که اکنون امریکا با عقب زدن حکومت و مردم افغانستان بحیث یک طرف با آن به گونۀ مستقل وارد معامله شده است. دراین شک نیست که فاجعۀ کنونی سر نخ درازی دارد و از تهاجم شوروی آغاز و با پیروزی مجاهدین ادامه یافت؛ اما مردم افغانستان حکومت های پس از بن را بیشتر مسؤول رخداد های کنونی در کشور دانسته و بخشی از بار مسؤولیت فاجعۀ کنونی بر شانه های آنان سنگینی می کند. امروز یا فردا همه در برابر مردم افغانستان پاسخگو اند و باید برای یک حساب و کتاب آماده گی داشته باشند. آنهم در صورتی که صلح و ثبات در افغانستان برقرار شود و دست کم اگر محاکمه نشدند، دست نه بر سینه های شان سخت کوبیده شود. یاهو