پنجشیر اسطورهء جهاد و مقاومت
با اشک شیر نباید بازی کرد : مهرالدین مشید

آری پنجشیر نه تنها اسطورهء ماندگار جهاد و مقاومت است؛ بل اسطورهء پایداری و ثبات در برابر زورگویی و قلدری و تک روی و یکه تازی های قومی است که در هر برهه ای از تاریخ چون دژی استوار در برابر تمامی مهاجمان و زورگویان تاریخ ایستاده است. البته اسطوره به معنای اینکه ایده آل های بزرگ انسانی در این سرزمین آغشته به خون و حماسه پرور به حقیقت پیوسته است و حماسه آفرینان آن به مثابه اسطوره سازان راستین تاریخ ظهور کرده اند.

بهتر است تا بگوئیم پنجشیر نماد خونین ترین اسطوره ها در دل  زمان است که مردان مرد آن حماسه ساز و اسطوره آفرین بوده اند و هنوز هم هستند. پنجشیر به مثابهء دژ تسخیر ناپذیر در هر برهه ای از تاریخ قبرستان مهاجمان بوده و پای هر مهاجمی در سخره های بلند و استوار آن لنگیده است. هرچند پنجشیر در برهه های گوناگون گذرگاهء مهاجمان تاریخ از سکندر تا چنگیز و بریتانیا و روسیه و آمریکا و دیگران بوده و اما رزم آوران این دیار هیچ گاهی نگذاشته اند تا آب در شکم هر مهاجم کینه توز و سفاک گرم شود.

 یلان گردن فرازش شجاعانه بر دشمن زبون تاخته و آنان به شدت سرکوب کرده اند که افتضاح شکست آنان عالمگیر شده است. این بار زمان آن رسیده که جنبش مقاومت دوم به رهبری احمد مسعود درس تکرار ناپذیر برای جنرالان پاکستانی و نوکران آنان بدهد. جادارد تا جنرالان پاکستانی این بار بخت خود را در این دره به آزمون بگیرند. آنان مگر نمی دانند  که این دره اژدهایی را ماند که دهن خود را برای بلعیدن دشمن زبون خود یک باره باز می کند و پس از ورود به شدت دهن خود را می بندد و دشمن مکار را در فراز و نشیب کوهپایه های مغرور خود خورد و خمیر می سازد. از همین رو بوده که ذال برای رستم توصیه کرد تا هرگز از این دره عبور نکند. این شعر فردوسی گواهء روشن براین ادعا است:

به کجکن مرو ای پسر زنهار. – که سم ستورت شود پار پار 
 که دریا ی پر قهر دارد ستیز. – گیاهی ندارد به جز سنگ تیز

یا این گفتهء جنرال روسی که می گوید: جنگ با پنجشیر را به معنای بازی با دندان شیر خوانده است.  

آری پنجشیر یعنی سرزمین مردخیز و دیار قهرمان پرور و حماسه گستر که شیران شهکار آفرین آن در هر برهه ای از تاریخ حماسه های تازه به تازه آفریده اند و بازهم می آفرینند. دیروز احمدشاه مسعود و امروز احمد مسعود فرزند برومند مسعود با نهادن انگشت نه بر سینهء مهاجمان و سیاه اندیشان تاریخ و کوردلان زمان، رسالت انسانی و اجتماعی و تاربخی و جغرافیایی خود را به بهترین شکل انجام داده و انجام می دهند.

آری پنجشیر امروز و پنجهیر دیروز این یل گردن فراز کچکن بار دیگر سر پرغرور و با شهامت خویش را از نیام مقاومت بیرون کرد و با نه گفتن در برابر لشکر جهل بلندای آگاهی و آزادی و عدالت را نشانه رفت. پنجشیر نه یک شیر و حتا نه پنجشیر؛ بلکه هزاران هزار شیر تکرار ناپذیر دارد که در صفوف فشرده چون صاعقه بردشمن می غرند و چون موج های استوار بردشمن می تازند و هیمنه و طنطنهء آن را پایمردانه واژگون کرده اند و می کنند.

 آری این دیار قهرمان پرور و حماسه گستر در هر برهه ای از تاریخ قهرمانانی می پرورد و مکتب جهاد و مقاومت را در متن حوادث ایجاد می کند که از ژرفنای آنان یلان گردن فراز و شیران ژیانی چون احمدشاه مسعود این قهرمان جنگ های گوریلایی و عصیانگر بیباک تاریخ ظهور می کند و می درخشد و بحیث فهرمان ملی جادوانه و ماندگار باقی می ماند. 

مسعود با کارنامه های خوب خود توانست درس جادوانه زیستن را برای یاران و همراهان خود بدهد و اما هزاران دریغ و درد که یاران نیمه راهان اش با او ناجوانمردی کردند و در دام قدرت و ثروت چنان ذلیل و زبون شدند و در پای ثروت و قدرت سر سجود نهادند که عزت و شکوه و عظمت مسعود را زیر پرسش بردند و مردانگی و دلاوری و مناعت نفس و بزرگواری او را خیلی ناجوانمردانه برزمین زدند. حالا بسیاری از یاران ناخلف او چنان فربه شده اند که دنبه های آنان به بهای بدرود گفتن به ارزش های والای جهاد و مقاومت زمین را جاروب می کنند. شماری از آنان به این هم بسنده نکردند و حتا دست به توطیهء برضد او زدند و با توطیه گران خارجی همصدا و هم سفر شدند.

اکنون که احمد مسعود فرزند برومند و شجاع احمدشاه مسعود با جمعی از جوانان باایمان و پاک دل  وارد معرکه شده و با دشمن مکار و دروغگو و فتنه جو درآمیخته اند که از سیما های شان نور اخلاص و صفایی می بارد. نخست از همه لازم است تا احمد مسعود از تجارب پدر خود چیز های زیادی بیاموزد تا مردان و نامردان را شناسایی کند و از اعتماد برآنانی خودداری کند که با کارنامه های سیاهء شان عزت و پاک دامنی و جلال مسعود را زیر پرسش بردند. چه بجا خواهد بود که احمد جوان یگانه وارث قهرمان ملی جای آن ناسپاسان و متخلفان درخت غرس کند که هوا تازه و باطراوت شود و در هوای گوارای آن رزم آوران سلحشور و جوان مقاومت دوم زمین را زیر پای طالبان سیاه دل و سیاه اندیش و مکتب به آتش بدل کنند. درست برمصداق این شعر مرحوم رازق فانی:

“جای مردان سیاسی بنشانید درخت که هوا تازه شود“.

امیدواریم که شیر جوان پنجشیر باردیگر مانند شیر فقید پنجشیر برسکوی مقاومت استوار  و راسخ تکیه بزند و ضرب شصت مقاومت دوم را برناف طالبان و حامیان زبون آنان به نمایش بگذارد تا طالبان بدانند که پنجشیر سرزمین تسلیم پذیر در برابر امارت پوشالی و استبدادی و انحصار گرای طالبان نیست. دیر یا زود طالبان و حامیان آنان خواهند دریافت که پنجشیر سرزمین آزاده گان سر به کف است که در طول تاریخ پایمردانه در برابر دشمن جنگیده اند و مردان و زنان عصیانگر آن سر های سبز خویش را جوانمردانه قربان آزادی کرده اند و هرگز سنگر را ترک نکرده اند. زیرا پنجشیر و رهبران راستین آن مانند احمدشاه مسعود هرگز اهل معامله نبوده و بدون تردید احمد جوان هم از نسل بالنده و مغرور مسعود است و هرگز برسر آرمان های مردم افغانستان وارد معامله نخواهد شد. باتاسف که طالبان پنجشیر را به عوضی گرفته فکر کرده اند که رهبر جوان مقاومت تن به ذلت داده و در برابر امتیاز ناچیز آرمان های مردم را که رسیدن به آگاهی و آزادی و عدالت است، در معرض معامله قرار می دهد. طالبان فکر کرده اند که رهبر جوان مقاومت مانند سایر رهبران جهادی از خون مردم کاخ ها و ویلا ها ساخته و اکنون برای بدست آوردن آن مبارزه می کند. این در حالی است که پدر رهبر جوان مقاومت در کابل جز یک خانهء موروثی چیز دیگری ندارد.

طالبان باید بدانند که مقاومت در پنجشیر تنها مقاومت پنجشیریان نه؛ بلکه پنجشیر نماد مقاومت سراسری مردم افغانستان از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب است. پنجشیر اکنون سنگر مقاومت صدها قندهاری و هراتی و بدخشی و هلمندی و پکتیایی و  فراهی است. دفاع از پنجشیر دفاع از تمام کشور و زود است که مردم افغانستان با الهام گرفتن از مبارزان پنجشیر سنگر های نبرد را در سراسر کشور آمادهء نبرد با طالبان نمایند نا طالبان بدانند که سکوت کنونی  مردم در برابر آنان در واقع خشم پیش از توفان است. زود است که توفان سراسری برضد طالبان برپا شود و طلسم شیطانی آی اس آی برای همیشه در افغانستان بشکند. این به معنای آن نیست که تمامی راه ها به سوی صلح قطع شده است؛ بلکه هنوز هم فرصت باقی است. این زمانی ممکن است که طالبان از خودخواهی و سیطره جویی و استبداد خودداری کنند و به این باور شوند که چتر امارت در شرایط کنونی خیلی تنگ تر از آن است که بتواند حکومت پاسخگو به مردم افغانستان باشد. 

انتحان اخیر طالبان و تعیین شدن هیبت الله بحیث رهبر شورای طالبان و ملابرادر بحیث رئیس حکومت پرده از تمامیت خواهی و استبداد آنان برداشت و نشان داد که طالبان هرگز به ارادهء مردم باور ندارند. آنان فقط عاشق کور خواست های های و تحمیل آن بر مردم افغانستان هستند. هرگاه طالبان این چنین ادامه بدهند، بدون تردید در برابر موج عظیم مخالفت مردمی رو به رو خواهند شد و چشم امید به رهبر جوان مقاومت خواهند دوخت و روز تا روز صفوف رزم آوران او را فشرده خواهند گردانید. طالبان باید بدانند که مردم افغانستان در برابر سلطه حساسیت دارند و هیچ گاهی تسلیم ارادهء بدون قید و شرط طالبان نخواهند شد. 

طالبان بدانند، که دیگر جنگ آنان مشروعیت ندارد و هر نوع جنگ پس از خروج نیرو های خارجی در افغانستان معنای معنای زورگویی و قدرت طلبی و پا گذاشتن بر گلوی مردم را دارد. بنابراین طالبان برای جنگ تمامیت خواهانهء سان هرگز دلیل شرعی ندارند و هر نوع تمسک جستن به اسلام گناهی نابخشودنی و پا گذاشتن برخی مردم و خفه کردن گلوی آنان است. پس راهی را که انتخاب کرده اند، به کعبهء مراد نه؛ بلکه به ترکستان نامرادی ها می انجامد و بر اقبال احمد جوان می افزاید. طالبان و حامیان آنان موج مقاومت به رهبری احمد را دست کم نگیرند و این چراغی را که ایزد فروزان کرده است؛ بدون تردید هرکس آن را پف کند، ریش اش می سوزد و آتش در وجودش شعله ور می شود.یاهو

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.