وطن : شعر از محمد اسحاق ثنا

آتش زده خصم لانه‌ای من

میسوزد ازین کاشانه‌ای من

تا چند کشم غمت وطن بیش

این غصه کند دیوانه‌ای من

بیچاره شدم وطن چه چاره

کس گوش ندهد فسانه‌ای من

گوید به زبان حال میهن

بردند به برون خزانه‌ای من

امروز ز ظلم خصم جاهل

مخروبه شده‌است خانه‌ای من

از فتنه‌ی زن ستیز نادان

برباد رود جوانه‌ای من

خواهم شوی دوباره آباد

ز اجداد و پدر نشانه‌ای من

محمد اسحاق ثنا

۲۰ جنوری ۲۰۲۲


ReplyReply allForward