آب از چشمه خراب است کما فیالسابق
گرگ، با قافله خواب است کما فیالسابق
کج گذاری تو اگر پا ز خط و فرمانش
گردنت بین طناب است کما فیالسابق
حال و روزی که خدا بر سر ما آورده
همهاش درد و عذاب است کما فیالسابق
دور از شعر و سرود و می و جانان گشتیم
عشق، رویا و سراب است کما فیالسابق
ای رفیقم تو بیا همدم و همیارم باش
کشتنِ او که ثواب است کما فیالسابق
ما به آن منزل مقصود نخواهیم رسید؟
این سوال تو جواب است کما فیالسابق
درِ دانشکده را بسته و فریاد زدند:
«مدرسه» جای «طلاب» است کما فیالسابق
کیبل واشپش و پشمینه ببین مود شده
مرگِ تنبور و رباب است کما فیالسابق
گفتمش کلهی مانکن تو چرا ببریدی؟
گفت: فرمان جناب است کما فیالسابق
گفتم از حال رییس الوزرا میدانی؟
گفت بیچاره به خواب است کما فیالسابق!