ببین که لشکر ظالم چه بیدرنگ آمد
چنان که بر سر ما تختههای سنگ آمد
مگر که عصر حجر آمده در این میهن
و یا از آن سرِ دنیا «ملای لنگ» آمد؟
به جای خون به رگِ بانوان سم و زهر است
از آن زمان که «فَک»* و کوسه و نهنگ آمد
الاغ و زاغ و زغن از وطن «دوتا» کردند
به جای و منصب شان «روبه» زرنگ آمد
برای کندن قبر من و تو، این ظالم
ببین که با تبر و بیل و با کلنگ آمد
در این زمانه تو باور به حرف شیخ مکن
همان که صلح و خدا گفت، با تفنگ آمد
زمانِ فقر و هراس است و فصلِ بربادی
در این سیاهی و ظلمت دلم به تنگ آمد
غم نرفتن لیلا به مکتبش کم بود
غم کرایه و نان و زغال سنگ آمد
سرور و خنده و شادی ز چهرهها گم شد
همین که نامه و فرمان و صد جفنگ آمد
چه غایتها که هراس پکول و ریش نبود
ببین که از پی هم زود و بیدرنگ آمد
خلاصه ای زن و ای مادر و برادرِ من
ببین که دشمن ما با چه چال و رنگ آمد
هارون یوسفی
لندن – ۳۰- سپتامبر-۲۰۲۴
*** فک : نوعی از پستانداران دریایی