جرگه ی ریگی للمه هشداری به باشنده گان این سوی دیورند و مشتی کوبنده در دهن طالبان
اشتراککنندگان جرگۀ قومی پشتونها ناوقت روز یکشنبه ۱۳ اکتوبر (۲۲ میزان) با صدور قطعنامه ی ۲۱ ماده ای، خواستار بیرون شدن تحریک طالبان پاکستانی و اردوی پاکستان در مدت ۶۰ روز از مناطق شان شده و همچنان بر تردد آزاد از طریق مرز دیورند تاکید کردند. رهبر تحریک تحفظ پشتون همچنان گفت که بر اساس تصمیم جرگه، منازعات و خصومتهای قومی میان پشتونها باید هرچه زودتر حل شود و او برای پایان دادن به این خصومتها به تمامی مناطق پشتوننشین سفر کرده و برای حل این مشکلات تلاش خواهد کرد. این جرگه که از حمایت تمام قبایل آنسوی دیورند برخوردار است. با واکنش تند نظامیان پاکستان روبرو شد. این جرگه پس از آن برگزار شد که حکومت پاکستان فعالیت های جنبش تحفظ پشتون را منع قرار داد. در حالیکه این جرگه استخبارات و حکومت پاکستان را مسؤول کشتار و مفقودی هزاران پشتون قبایلی میداند. حکومت طالبان در افغانستان این جرگه را دست نشانده ی آی اس آی خواندند. این نخستین بار است که باشنده گان آنسوی دیورند در چنین سطحی گردهم آمده و برضد ستم نظامیان پاکستان قدعلم کرده اند. این پرسش ها در ذهن خواننده گان تداعی می شود که آیا فصل جدیدی از تحولات در منطقه در حال شکل گیری است یا خیر.
این جرگه به ابتکار جنبش تحفظ پشتون به تاریخ ۱۱ اکتوبر (۲۰ میزان) در ساحهٔ ریگی للمه ایالت خیبر پشتونخوا آغاز شد و برای دو روز ادامه یافت. این جرگه که تحت عنوان «عدالت» نامگذاری شده، به عنوان یک بستر برای بیان نگرانیها و چالشهای جامعه پشتونها در پاکستان ایجاد شده بود. در این جرگه هزاران نفر از ۶۰ پشتوننشین گردهم آمدند. در این جرگه شرکت کنندهگان در باره هراسافگنی، کشتار پشتونها در پاکستان، حقوق زنان و مسایل اقتصادی و مسایل دیگر با هم مشوره کردند و از طالبان خواستند تا دروازه های مکاتب و دانشگاه ها را بر روی دختران بگشایند. اشتراک کنندهگان این نشست گفتند که از هفتاد هزار قربانی هراسافگنی در پاکستان، شصت هزار آنان پشتونها استند. منظور پشتین، رهبر جنبش تحفظ پشتونها با اشاره به ناتوانی قوم پشتون در پاکستان گفت: این قوم در شرایط کنونی بیش از هشت هزار جوانان گم شده دارد و ناتوان و بی تحصیل اند. بربنیاد گزارشها، پنج هزار تن در این جرگه دعوت شده بودند، اما تعداد شرکت کنندهگان سه برابر دعوت شدهگان بوده است.
این جرگه از خواست منظور پشتین مبنی بر خروج اردوی پاکستان و گروه های مسلح از داعش گرفته تا طالبان حمایت کرد. در قطعنامه ی این جرگه آمده که اگر اردو و گروههای مسلح از مناطق پشتونها خارج نشوند، جرگه در مورد چگونگی بیرون راندن آنان تصمیم خواهند گرفت. بر اساس این تصمیم، از تمامی حوزههای اشتراک کننده در جرگه، ۳۰۰۰ نفر غیر مسلح تشکیل خواهد شد که در مجموع ۲۴۰هزار نفر میشود و این افراد تحت نام “لشکر ملی پشتون” در بخشهای عدالت، امنیت، گردهماییها و تظاهرات فعالیت خواهند داشت.
اعضای جرگۀ قومی پشتونها در حالی بر خروج اردو و طالبان پاکستانی از مناطق شان شدهاند که طالبان پاکستانی در روز های جرگه با دولت پاکستان اعلام آتش بس کرده بودند و اردوی پاکستان میگوید که گروههای تندرو، به شمول تحریک طالبان پاکستان، در ایالت خیبرپشتونخوا، به ویژه وزیرستان و وادی سوات پناهگاههای امن دارند و پیش از آن عملیات نظامی را در این ساحات، به ویژه ساحات قبایلی راه اندازی کرده بود. حکومت پاکستان در ماه جون ۲۰۱۴ عملیات نظامی منسوب به “ضرب عضب” را در وزیرستان شمالی آغاز کرد و به تعقیب آن در جنوری ۲۰۱۵ پلان عمل ملی آغاز شد تا کسانیکه از وزیرستان شمالی به سراسر شهرهای عمده پاکستان پراگنده شدهاند، پاکسازی شوند. هرچند اعلام آتش بس از سوی طالبان پاکستانی در واقع نشان دادن چراغ سبز برای این جرگه است؛ اما رهبران این جرگه بیشتر مخالف تی تی پی اند و این گروه را یک گروهی بدوی و تروریستی می دانند.
این جرگه همچنان خواستار تردد آزاد باشندگان دو سوی مرز دیورند شده و گفته اند که آنان باید بدون نیاز به پاسپورت و ویزا به افغانستان و پاکستان رفت و آمد کنند. پیش از این، منظور پشتین، خطاب به اشتراککنندگان این جرگه گفته بود که او خط دیورند را که افغانستان و پاکستان را از هم جدا میکند، نمیپذیرد، اما در قطعنامهٔ پایانی جرگه به این موضوع اشاره نشده است. این موضوع قابل تامل است، نخست اینکه باز بودن مرز زمینه را برای رفت و آمد گروه های تروریستی فراهم می کند و دیگر اینکه جمعیت ۱۵ درصدی پشتون ها حق تعیین سرنوشت کل پاکستان را ندارد. بهتر بود تا این جرگه گام های بلندی را برای بلند بردن آموزش و آگاهی قبایل بردارد تا قبایل را از اندیشه ها و باور های بدوی نجات بدهد و دیگر نگذارد که قبایل بستری برای گروه های تروریستی باشد.
رهبر تحریک تحفظ پشتون همچنان گفت که بر اساس تصمیم جرگه، منازعات و خصومتهای قومی میان پشتونها باید هرچه زودتر حل شود و او برای پایان دادن به این خصومتها به تمامی مناطق پشتوننشین سفر کرده و برای حل این مشکلات تلاش خواهد کرد. «خوشحال کاکر»، رئیس حزب «ملی عوامی» و یکی از سخنرانان این جرگه، با اشاره به فشارها و آزارهای مستمر پناهجویان افغان در پاکستان، از دولت اسلامآباد خواست تا به این وضعیت پایان دهد. شرکت کننده گان این جرگه خواهان عدالت از سوی حکومت پاکستان بودند و نه خواهان استقلال سیاسی و از پاکستان خواستند تا عدالت سرزمینی و قومی را در سرحد رعایت کند. این سخنان شرکت کننده گان پیام روشن برای آن خدایی خدمتگاران خوش باور و تنگ نظر است که با بلند کردن شعار های لر و بر نه تنها با سرنوشت باشنده گان آنسوی قبایل؛ بلکه با سرنوشت باشنده گان این طرف خط بازی می کنند. این در حالی است که رهبران قبایل پشتون در آنسوی خط هیچ گاهی در فکر پیوستن به افغانستان نبوده اند.
چنانکه در این جرگه تمامی رهبران قبایل به شمول رهبران حزب عوامی ملی به ریاست اسفندیار ولی نواسه ی غفار خان با سخنرانی های تند خواهان عدالت و برابری شدند و از حکومت پاکستان خواستند تا از حرکت های تبعیض آمیز برضد پشتون ها خودداری کند. حزب عوامی ملی در واقع وارث حزب خدایی خدمتگاران است که بوسیله ی غفار خان تاسیس شده بود. حزب عوامی ملی را ولی خان فرزند او تاسیس کرد و پس از وفات ولی خان ببگم نسیم ولی خانم ولی خان برای مدتی این حزب را رهبری می کرد و حالا اسفندیار ولی این حزب را رهبری می کند.
پس از آنکه مبارزات غفار خان در زمان جدایی پاکستان از نیم قاره بررغم توصیه های نهرو و گاندی برای پیوستن به هند به نتیجه نرسید و به جرم این تلاش ها از سوی جناح زندان شد تا انکه پس از کودتای جنرال ضیاالحق از زندان رها گردید. غفار خان تا پایان عمر طرفدار پیوستن سرحد با هند بود. جالب تر اینکه او پیش از وفات وصیت کرده بود تا او را در جلال آباد به خاک بسپارند. آگاهان سیاسی با اشاره به این وصیت او می گویند که غفار خان نه تنها خواهان پیوستن اقوام انسوی خط دیورند، بلکه این سوی خط هم به هند بود. هرچند وارثان او در برابر داعیه ی او سکوت اختیار کردند. خان عبدالولی خان به عنوان جانشین پدرش خان عبدالغفارخان در مبارزات استقلال خواهی پشتونستان، دیدگاه و سیاست خود را از جدایی خواهی و استقلال طلبی به همراهی و ادغام با پاکستان تغیرداد. علی رغم آنکه او مانند پدرش روابط نزدیک با دولت افغانستان داشت اما هرگز از پیوستن و الحاق پشتونستان به افغانستان سخن نگفت. چنانکه ولی خان پس از بازگشت از سفر کابل در زمان ریاست جمهوری داوود بدنبال پخش شایعه ی تلاش های ولی خان برای پیوستن با افغانستان، در یگ گفت و گوی مطبوعاتی گفت، چگونه ممکن است که من برای پیوستن به کشوری تلاش کنم که بزرگ ترین دانشگاه اش دو هزار دانشجو دارد. این در حالی بود که شماری از آن دانشجویان را هم تباران نزدیک ولی خان تشکیل می داد.
فیصله های این جرگه پیام روشن و هشداری آشکار برای شماری سیاستگران قوم گرا، متعصب و کور دل افغانستان دارد که از سده ها بدین سو با شعار های واهی لوی افغانستان، نه تنها آنسوی دیورند را به بستر امن گروه های تندرو و مداخله ی نظامیان پاکستان؛ بلکه افغانستان را نیز از چندین دهه بدین سو به میدان تاخت و تاز و مداخله ی نظامیان پاکستان بدل کرده اند. باشنده گان دو طرق دیورند از صدها سال بدین سو از آموزش و خدمات اجتماعی و پیشرفت های اقتصادی محروم نگهداشته شده اند. هرچند این خط از زمان شاه شجاع تا معاهده ی جمرود بوسیله ی دوست محمد خان و گندمک بوسیله ی یعقوب خان و عبدالرحمان و حبیب الله و امان الله و نادرشاه و بعد ها کرزی و غنی بیشتر از دوازده بار با انگلیس و پاکستان امضا شده است؛ اما این منازعه پس از تشکیل پاکستان زمانی میان دو کشور افغانستان و پاکستان بوجود آمد که پژواک در سازمان ملل از به رسمیت شناختن پاکستان انکار کرد. این در حالی بود که انگلیس پاکستان را وارث معاهده های خود در منطقه اعلام کرد. هرچند خط دیورند مانند سایر خطوط مرزی چون، تبت میان هند و چین، بلوچستان میان ایران، پاکستان و افغانستان، کردها میان عراق، ایران و سوریه، کشمیر میان هند و پاکستان به مثابه ی محور های منازعه میراث پسا استعمار قرن نوزدهم است و مانند شمشیری ملت ها را از هم جدا کرده است؛ اما هرنوع تغییر در جغرافیای کنونی تحولات و از هم پاشی های زیادی را به بار می آورد. از این رو بعید به نظر می رسد که ساختار های مرزی یادشده دچار تحول شوند.
باشنده گان آنسوی دیورند با توجه به معضل تاریخی این خط نه تنها خواهان استقلال و یا انحلال آن نیستند؛ بلکه خود را مربوط به کشور پاکستان دانسته و خواهان تامین عدالت در مناطق قبایلی می باشند. چنانکه در قطعنامه ی جرگه ی پشتون ها صراحت یافته، که هدف اصلی آنان از این جرگه تامین امنیت در قبایل و پاک سازی آن از وجود گروه های تروریستی و نظامیان پاکستان است. به باور شرکت کننده گان این جرگه گروه های تروریستی و نظامیان پاکستان به مثابه ی دو روی یک سکه اند که با بازی های تروریستی و نظامی زنده گی مردمان قبایل را با چالش های گوناگون روبرو کرده و با فقر و محرومیت های شدیدی دست و پنجه نرم می نمایند.
این جرگه در نوعیت خود بزرگ ترین گردهمایی عدالت خواهانه ی پشتون ها است و حال دیده شود که حکومت پاکستان به خواست این جرگه چگونه پاسخ می دهد. طبیعی است که پاسخ حکومت پاکستان منفی است و ممکن پاکستان در پشت این تحرکات دست هند را تلقی نماید؛ زیرا حکومت های پاکستان دست نشانده گان نظامیان این کشور است و نظامیان پاکستان از یک سو با هند دشمنی دارند و از سویی هم به بهانه ی مبارزه با تروریسم میلیون ها دالر بدست می آورند. چنانکه جنرالانی مانند حمیدگل، باحوه، فیض حمید و دیگران ر دیروز زیر نام جهاد افغانستان و امروز زیر نام مبارزه با تروریسم میلیاردها دار دزدیده اند و پرونده ی آنان در دستگاه های قضایی پاکستان موجود است. بنابراین حکومت پاکستان در موقعیتی نیست که بتواند، به خواست جرگه ی پشتون ها پاسخ مثبت بگوید. هرچند این جرگه تا دو ماه به جکومت پاکستان وقت داده و اینکه پس از دو ماه چه واقع خواهد شد. رویارویی این جرگه با حکومت پاکستان و استفاده ی آن از ابزار های دست داشته است. این بستگی به قاطعیت فیصله های جرگه دارد که با استفاده از امکانات خود چقدر قادر به مقابله در برابر حکومت پاکستان اند. جرگه دو راه در پیش دارد، یا به رویکرد ” ایپی فقیر” و یا به رویکرد خان غفار خان روی آورد. آیپی فقیر یکی از رهبران پشتون ها در آنسوی سرحد بود که تا آخر با انگلیس ها جنگید. خان عبدالغفارخان از رهبران قدیمی پشتونها در شبه قاره هند، حاجی علی خان مشهور به فقیر ایپی از رهبران معروف پشتون ها در آنسوی دیورند بود. ایپی بیشتر از خان غفار خان به جدایی و استقلال جامعه پشتونها در شبه قاره می اندیشید و در این راه مبارزه میکرد. او در سال 1939 علیه انگلیس ها در وزیرستان قیام کرد و از کمک مالی آلمان و ایتالیا برخوردار گردید. نیروهای انگلیس نتوانستند به فقیر ایپی دست یابند و او را گرفتار کنند. پس از استقلال شبه قاره از سلطۀ انگلیس و تشکیل کشور پاکستان، فقیر ایپی کماکان به مخالفت خود با دولت پاکستان ادامه داد و شورش جدایی طلبانۀ پشتونها را در وزیرستان شمالی رهبری کرد. او در فبروری 1950(دلو 1328) بیرق پشتونستان را در وزیرستان بر افراشت و با انتشار اعلامیه ای از تشکیل کشور مستقل پشتونستان سخن گفت. وی بالاخره در سال ۱۹۶۸ به شکل مرموز وفات نمود. غفار خان خواهان مبارزه ی عدم خشونت بود و تلاش کرد تا با ایجاد مکتب ها در سرحد با بی سوادی در این منطقه مقابله نماید.
پس از سرکوب خونین جرگه بزرگ پشتونهای در چهار سده پشاور {1948} و کشتار کردن پشتون و دستگیری خان عبدالغفارخان رهبر پشتون ها، که منجر به فرار تعدادی مردم پشتون و رهبران پشتونستان آزاد به مناطق سرحدی پشتون نشین افغانستان در پکتیا و ننگرهار گردید، طیاره های پاکستانی در سال 1948 و 1949 به بهانه کشتن شورشیان به مناطق سرحدی در داخل افغانستان از جمله مغل گی پکتیا حمله کردند. جنرال های پاکستانی از جمله جنرال لیاقت خان و جنرال ایوب خان انگلیسی مزاج فتنه گر، این دروغ را در مبارزه با حکومت شاه محمود تکرار می کردند که در عقب شورش ها حکومت افغانستان در همدستی هند عمل می کند. تنها داوود خان و اعضای کلوب ملی از جمله عبدالمجید زابلی تجار پر ثروت و نعیم خان و محمدگل مهمند دماغ قومی و نژادی بودند که در حمایت از پشتونستان آزاد احساسات مردم افغانستان را برضد پاگستان تحریک می کردند. پارلمان افغانستان به اکثریت آرا حملات پاکستان بر مغل گی افغانستان را محکوم کرد. احساسات مردم افغانستان برضد پاکستان چنان تحریک گردید که در سال 1949 داوودخان امر سفربری بسیج عمومی عساگر احتیاط را صادر کرد که فوج فوج دسته دسته فرزندان غیور اقوام ساکن افغانستان لبیک گفتند و ترس در دل جنرال های پاکستانی پیدا شد.
هرگاه جرگه ی پشتون ها فیصله های خود را جدی دنبال کند، واضح است که چالشی را بر سر راه ی نظامیان پاکستان و حکومت این کشور ایجاد می کند که تاثیر مستقیم بر اوضاع قبایل دارد. هرچه باشد، گفته می توان که فصل جدیدی از حوادث در منطقه در حال شکل گیری است. بعید نیست که حوادث آنسوی سرحد بر اوضاع در این سوی سرحد نیز اثر گذار خواهد بود که رویارویی قبایل این سوی خط را در برابر حکومت طالبان در پی دارد. از همین رو است که حکومت طالبان نگران وضعیت آینده اند و با ادعای اتهام بستن به جرگه که گویا به فرمایش استخبارات پاکستان دایر شده، خواسته اند، افکار باشنده گان سرحد را به فریب بکشانند.
نگرانی طالبان بی جهت هم نیست؛ زیرا حضور پررنگ زنان در این جرگه، خواست این جرگه از طالبان برای گشودن دروازه های مکتب ها بر روی دختران در واقعرمشت کوبنده ای است که خیزش های باشنده گان این سوی خط دیورند را در پیش دارد. در صورتیکه تنش میان جرگه و حکومت پاکستان بالا بگیرد. این تنش خواه ناخواه بر این سو تاثیر افگنده و بسیج های مردمی عدالت خواهانه چون باز شدن مکاتب و خدمات اجتماعی را در پی دارد که برای طالبان خطر آفرین است. این تنش خواه ناخواه اختلاف های درون گروهی طالبان را نیز افزایش میدهد. اظهارات پشتین مبنی بر حمایت اقوام غیر پشتون افغانستان از این جرگه هم خبر خوشی برای طالبان نیست. این فراخوان می تواند، بسیج اقوام گوناگون برضد طالبان را در پی داشته باشد. بنابراین پی آمد های جرگه نمی تواند، بر منطقه بی اثر باشد و حتا بازی های استخباراتی فرامنطقه را هم با چالش روبرو می سازد.
از آنچه گفته آمد، این جرگه بیانگر یک بیداری ملی و تحول بزرگ در زنده گی مردمان آنسوی دیورند است که از سال ها بدین سو تحت ستم نظامیان پنجابی قرار دارند. این جرگه انسجام پشتون های آنسوی مرز را می رساند که قبایل گوناگون برای نخستین بار زیر چتر یک جرگه ی بزرگ جمع شده و برای مردم خود خواهان عدالت شده اند و برای تحقق عدالت سرزمینی خواهان خروج و پاک سازی مناطق خود از وجود نظامیان پاکستانی و گروه های تروریستی شده اند که هر دو لازم و ملزوم یکدیگر اند. این جنبش بدین باور است که گروه های تروریستی دست ساخت نظامیان پاکستان است وبا بازی های دوگانه از آنها استفاده میکنند.میکنند. حال بزرگترین چالش بر سر راه ی این جرگه مقابله با پاکستان است. آشکار است که پاکستان به خواست این جرگه پاسخ منفی می گوید و دیده شود که این جرگه با چه رویکرد قهر آمیز و یا مدنی و صلح امیز به حکومت پاکستان پاسخ می گوید. هرچند حوادث آینده را نمی توان پیش بین شد؛ زیرا عواملی متضادی موجود اند که احتمال های گوناگون و حتا معکوس را ممکن رقم بزند. بعید به نظر نمی رسد که نظامیان پاکستان در یک بازی ماهرانه پشتون های سرحد را برضد تی تی پی به کار گیرند؛ اما در این میان تاثیر و نفوذ سنتی هند بر قبایل آنسوی دیورند را نمی توان دست کم گرفت. گفته می توان که این جرگه در واقع سکوت بیش از نیم قرن را شکسته و نوید یک تحول جدید را در منطقه می دهد که معنای هشدار به حاکمان سیطره جوی اسلام آباد و باشنده گان این سوی خط و مشتی کوبنده بر دهن طالبان است. یاهو