طواف عشق در حرم واژگان! احمد محمود امپراطور

طواف عشق در حرم واژگان!

اگر شاعری در زلالِ سحرنوازِ نرگسِ فتنت‌زایِ تو اسیر گشت

 و دل را در محرابِ ملکوتیِ مهرت نهاد، 

بدان که نامت را، نه بر صحیفه‌ی نسیان‌ خیز و نه بر رقعه‌ی زوال‌پذیر، که بر دیبایِ مرصعِ سخن، به لثه‌ی روح و حبرِ فؤادِ مجذوب، مذهب خواهد نگاشت.

او در هر بیت، تنسیجِ شفق‌ گونه‌ی عشقِ تو را، بر نسیمِ السنه‌ی مستوحی خواهد تنید 

و در هر مصراع، نغمه‌ی تجلیِ تو را، در صمیمِ هستی متشحر خواهد ساخت، 

چندان‌که هر آوا، بازتابِ انکسارِ نورِ طلعتِ مستسنرِ تو گردد.

آنجا که لهیبِ دهر، طروسِ خاطرات را در جحیمِ نسیان مندثر می‌کند و اشعارِ فانیان، در زمهریرِ نیستی مستهلک می‌شود، 

نامِ تو در دوانِ سرمدِ او، همچون دُرّه‌ی تاجِ ادب، بر مسامعِ جاودانگی مشرف خواهد شد. 

هیچ یدِ اعتساف بر آن دست نخواهد یافت، هیچ غبارِ فنا به آن راه نخواهد گشود و هیچ صوارفِ زمان، آن را معترض نخواهد شد.

او تو را، در سفینه‌ی تخیلِ خویش، چون منقوشِ ازلیِ تسنیم‌فشان، در قابِ فصاحت خواهد نشاند، 

چنانکه در اغوارِ الفاظِ منتشر حلول کنی و هر واژه، صورتی از انعکاسِ لمحه‌ی بصرِ تو گردد. 

در هر صفحه‌ی مشروقه، رایحه‌ی هبوبِ تجلی‌ات خواهد پیچید و در هر سطرِ مشعشع، اریجِ رؤیتت متضوع خواهد شد.

پس، اگر شاعری دل در زلالِ طلعتِ تو باخت، بدان که نه در عالمِ فنا، بلکه در سطورِ متناغمِ ازل مأوا گرفته‌ای. 

قنادیلِ دهور، در تراب خواهند افتاد، اجیال، در بادیه‌ی نسیان مضمحل خواهند شد، اما تو، در توازنِ ابیاتِ او، همچنان متفرد و متعذرِ زوال خواهی ماند، 

بی‌آنکه قوارصِ ازمنه، سنایِ وجودت را مکدر کند یا زمهریرِ نیستی، زهوه‌ی لقایت را پژمرده سازد.

نویسنده: 

احمد محمود امپراطور