
ای زن محبوب هستی مایه بالندگی
وی توی لطف خدایی در جهان زندگی
از فروغ روی تو روشن چراغ خانه ها
شود از نام نیک ات در هر کجا افسانه ها
کس کند انکار آخر میشود خوار و ذلیل
نیست تردیدی به این گفتار نی باشد دلیل
طفل خود با شیره جان هر زمان پرورده ای
خدمت او را از طفلی تا جوانی کرده ای
آنکه انسان است تر از جان دارد احترام
می شناسد آنکه هستی صاحب والا مقام
لیک اندر ملک ما امروز گردیدی اسیر
در میان خانه زندانی کنند خورد و خمیر
حرف حق گفتی در آن لحظه کندت سنگسار
زیر شلاقت کند یکدم وجودت تارومار
نه به فرمان خدا سر می نهد از بندگی
نه به فرمان رسول هستند از شرمندگی
زود بینم هر یکی این جانیان را تارومار
کشته در دست شما نعش شان در پای دار
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا
۱۰/۰۳/۲۰۲۵