تندیس من ؛ شعر از : مسعود زراب

هر لحظه دم به دم من با خویش در ستیزم

سرشار و پر تلاطم، دریای موج خیزم

آن خاطرات دیروز امروز شد سبب تا

در آسمان حسرت من ابر  ِاشک ریزم

از بس که باورم را دزدیده دوست و دشمن

از خویش در هراس و از  سایه ام گریزم

با من اگر بسازی، لذت بری و نازی

در شوربای خصلت من مرچ تند و تیزم

تندیس خویشتن را بر می کشم زرابا

در بزم اهل دانش من گرد روی میزم

۲- ۲ – ۲۰۲۵

هالند