یار از پیشـــــم گریزان بود و است
روز من شــــام پریشان بود و است
روی طالع ام چــــــو دید رمال گفت
بخت تو در شام هجران بود و است
فالــــــــــــبین و کف شـــنا سان دغا
از قدیم کذاب و شیطان بود و است
با رقیـــــــــــب هر چند مدارا میکنم
با من او دست و گریان بود و است
روز گار از کوشش مـــن خوب نشد
با غم و با غصه یکسان بود و است
شیخ گـــــــــــفت والله خـــیر الرازقین
راست گفت رزق اش فراوان بود است