شناور : شعر از: محمدعثمان نجیب

دریای خونیم، عید ما کجاست یاران

کشته ی  دست جنونیم، مواعید ما کجاست

غرق در اندوه شهادت یاران موعودیم یاران

دردمند قربان‌ گاه لوگر ایم، قربانی ما کجاست

خون ما در تیر رس آن دجال وحشی‌‌ست 

یکا یک‌ شکار آن‌صیاد پلیدیم خوشی ما‌ کجاست

جای گاه  قاتل ما گر نه دانید کجاست یاران

ز رهگذری  بپرسید راه ارگ شاهی ما کجاست 

حافظا به  مواعیدت نیاییم‌ هرگز ما نه دانیم

خ دا داندمیعادگاه مرگ وعید ما کجاست

 اشک و‌ خونیم و دود و آتش یاران

اسیریم اسیر بی خرد سرکش یاران

خاکستر ما را هم سوزاندند دریغ جانیان

مگر  چرا سزاوار نه ایم جز در بند 

ظلمت شب و آن نماد سیاه وحش؟

محمد عثمان نجیب