فروزان خواهم مادر اعتبارت
همیشه چون بهاران روزگارت
عزیزی در سفر رفته بگردد
به در دیگر مباد چشمی انتظارت
همیشه آسمانت پر ستاره
نبینم هیچگه من شام تارت
درون سینه دایم مادر من
دلم هر لحظه باشد بی قرارت
بگو جانم اگر خواهی بفرما
به صد اخلاص میسازم نثارت
پی تعلیم اولادت شب و روز
بدون خسته گی باشی به کارت
به تو مردی خشونت مینماید
بسوزد جانش از خشم شرار ات
سزد من سرمه ای چشمم نمایم
عزیزم مادرم خاک مزارت
ثنا از جان دل با عمق احساس
ترا از جمله خوبان دوست دارد
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا