بگانم رهبران سیاسی وحکومت داران افغانستان هیچ گاهی گلستان سعدی را برگردان نکرده اند : نوشتهء استاد پرتو نادری

پیر مرد گفت: به گمانم رهبران سیاسی و حکومت‌داران در افغانستان، هیچ‌گاهی گل‌ستان سعدی را برگ‌گردانی نکرده‌اند و از آن گنجینۀ بزرگ پند، اندرز و حکمت چیزی نیاموخته‌اند.

پرسیدم: چگونه؟

گفت: اگر از گل‌ستان بویی می‌بردند، حکمت کشورداری و دادگری را فرا می‌گرفتند. 

بعد در پیوند به شیوۀ‌ حکومت‌داری شاهان از نظر سعدی گفت و گفت. 

تاکید کرد که گل‌ستان سعدی دریایی از حکمت است. باید آن را بار بار بخوانی. آن گونه بخوانی تا بدانی که او چه می‌گوید.

گفتم: در روزگار کودکی نزد ملای ده‌کده خوانده بودم.

گفت: چقدر خوب، در آن روزگار در مسجدها و مدرسه‌ها بوستان و گل‌ستان سعدی، دیوان حافظ و مثنوی مولانا را می‌خواندند. کار خوبی بود؛ اما عیبش این بود که می‌خواندند بی آن که به اندیشه‌های آمده در این کتاب‌ها بیندیشند یا چیزی ببرسند. 

ما می‌خوانیم تا یاد بگیریم و بیندیشم و راه به‌تر زنده‌گی را پیدا کنیم. جامعه را رهنمایی کنیم. در غیر این خواندن چه سودی دارد! 

چنین کسانی وقتی که بزرگ می‌شوند به هوای این که گویا این کتاب‌ها را در کودکی و نوجوانی خوانده‌اند، دیگر نگاهی به سوی شان نمیاندازند. این کتاب‌ها برای کودکان نوشته نه‌شده است. 

کتاب‌هایی‌اند که باید در تمام زنده ‌گی خواند. اندیشه‌هایی آمده در آن‌ها را پیدا کرد. پس در حضور خرد و آگاهی لازم باید خوانده شوند. در غیر آن تکرار طوطی وار این کتاب‌ها سود و ثمری در پی ندارد.

در ذهنم گذشت که پیرمرد درست می‌گوید. من هم یک دوره به این دلخوش بودم که این کتاب‌ها در کودکی و جوانی خواندهام؛ اما بعدها متوجه شدم که اگر هر بار در این دریاهای معرفت و حکمت شنا کنی چیزهای تازه‌یی می‌یابی!

من همین گونه در اندیشه‌ها و چُرت‌های خود بودم که پیر مرد گفت: نگاه سعدی به امیران و شاهان آن‌گونه است که پیوسته آن‌ها را به داد و دادگری فرا می‌خوانند. او می‌گوید شاهان مردم‌آزار را مرگ به‌تر است تا زنده‌گی. در حقیت مردم را تشویق می‌کند و آگاهی می‌دهد تا شاهان و رهبران دادگر، دانا و مهربان داشته باشند.

ای زبردست زیردست آزار

گرم تاکی بماند این بازار

به چه کار آیدت جهان داری

مردنت به که مردم آزاری …