بحث سرچیست : استاد جاوید فرهاد

یک‌روز دو نفر با هم سخت مباحثه داشتند و زنده‌یاد استاد “ره‌نورد زریاب” نیز به جُستار جدل‌آمیز آنان گوش می‌داد. 

هر دو طرف می‌کوشیدند به هر گونه‌ای که شده برهان بیاورند و یک‌دیگر را مُجاب کنند. هیچ‌کدام هم از موضع سخت‌گیرانه‌ی شان عقب‌گرد نداشتند. سرانجام هردو طرف مورد بحث، استاد زریاب را به‌ داوری فرا خواندند؛ اما استاد زریاب که خُلقش تنگ شده بود، عینک‌هایش را با دو انگشتِ دستِ راستش روی چشمانش جابه‌جا نمود، گلویش را صاف کرد و با صدای ملایم؛ ولی پرسش برانگیزی گفت:

“بحث بر سرِ چیست؟”

بحث کنندگان با شگفتی پرسیدند:

” مگر شما نشنیدید که ما چه می‌گفتیم استاد؟”

استاد گفت:

” دقیقن شنیدم؛ اما ندانستم که در مورد چه گپ می‌زنید و چرا جدَل می‌کنید؟ یا من غَبی هستم و نمی‌دانم، یا شما نمی‌دانید که چه بگویید، هی دریدا و فوکو و سارتر می‌گویید. اگر بدِ تان نمی‌آید، باز هم می‌پرسم که بحثِ تان بر سرِ چیست؟”

هردو مباحثه کننده از جدَل دست کشیدند و قاه قاه خندیدند.

یادکرد: 

این اشاره‌ی استادِ ره‌نورد، درست حافظه‌ی درکی ما را زیر پرسش می‌برَد؛ زیرا هر چیزی را بدون نگرش ژرف، حافظه‌ای فرا می‌گیریم، ضبطش می‌کنیم و طوطی‌وار بازپس می‌دهیم؛ یعنی حافظه‌ی ما، “حافظه‌ی ضبطِ لکچرنوتی” است که در بسا از موارد قدرت تبیین، تحلیل و توجیه را از ما می‌گیرد و آن‌چه را یک‌بار خوانده‌ایم، برای بار بار بسنده می‌دانیم و در باره‌ی آن‌چه خوب نمی‌دانیم، بسیار بحث می‌کنیم و در پایان هم نتیجه‌اش چیزی جز ناراحتی و خستگی و خواب نیست.

روانت آسمانی باد ای مردِ انوشه!

جاویدفرهاد