کفشِ گرانبهای تو از مالِ مردم است
آن فرشِ زیر پای تو از مالِ مردم است
تختی که با زنت تو در آن خواب میکنی
آن جامه و قبای تو از مالِ مردم است
خرجِ عمل، هزینهی دکتر در انقره
داروی تو، دوای تو از مالِ مردم است
آن قصر و کاخ را که رها کرده رفتهای
گنجینهی طلای تو از مالِ مردم است
در یک نگاره چتر و عصاداشتی به دست
آن چتر و آن عصای تو از مالِ مردم است
وقتی که بر دهن بنهی لقمهای بدان
خوراک تو، غذای تو از مالِ مردم است
انعام اگر دهی به خساست به خادمان
آن بخشش و عطای تو از مالِ مردم است
پاکیزه کی شود ز پلشتی بدن ترا
صابون و سنگ پای تو از مالِ مردم است
داری هنوز چشم حمایت ز تودهها
انگیزهی بقای تو از مالِ مردم است