مقتضیات جهان صنعتی دول معظم، موقوف و مربوط به چنین روشی است : تولیدات عظیم دول بزرگ صنعتی محتاج مارکت خارجی است ، و مساعد ترین مارکتها در آسیا، آفریقا ، و آمریکای لاتین وجود دارد . به همین سبب قرنی چنین ممالک زیر استیلای نظامی دول بزرگ صنعتی نگهداشته شدند . منتها بعد از جنگ دوم جهانی ، استیلاهای نظامی تا اندازه ای به استیلای اقتصادی مبدل گردید . چون دول
صنعتی بزرگ مولد مصنوعات است ، و جهان سوم هم منبع مواد خام و هم مستهلک این مصنوعات , اگر این منابع و مستهلکین از دست این دول برود ، عظمت و جلال کنونی آنها نیز رو به زوال خواهد نهاد. فابریکه ها مسدود و ملیون ها نفر گرسنه خواهند ماند، خصوصا که در داخل کشور های بزرگ صنعتی ، بیم و ترس از تنزل قدرت خرید داخلی ، و هم نقصان ذخایر طبیعی شان ، در پیش است . پس موسسات بزرگ و حیرت انگیز اقتصادی دول معظم صنعتی برای جلوگیری از چنان بحرانی ، به هر وسیله خوب یا بد متوسل میگردند ولو منجر به ایجاد جنگ های محلی و موضعی و احیانا یک جنگ جهانی دیگری گردد .
این مجبوریت های اقتصادی ممالک مقتدر صنعتی است که سیل مصنوعات اضافی و سرمایه های اضافی شانرا بلا انقطاع بعناوین تجارت ، کمک ، قرض و غیره رو بممالک عقب نگهداشته شده جاری نگهداشته و نگه میدارد. البته این سیاست اقتصادی مانع آنست که فعالیت قاطعی در ایجاد زیربناهای اقتصادی کشورهای عقب مانده انجام داده شود ، مگر در موارد خاصی که متمم اقتصاد صنعتی و منافع تجارتی خود دول بزرگ باشد. پس این وظیفه ی مردم کشور های در حال انکشاف اقتصادی است که در عوض شکوه و شکایت از سیاست اقتصادی ممالک پیشرفته ، ممالک خویش را از زنجیر وابستگی دول بزرگ رهایی بخشیده مستقل و متکی بخود سازند ، ورنه خرابی اوضاع اقتصادی این ممالک باعث خرابی روزافزون اوضاع اجتماعی آنان گردیده منافع ملی شان فدای خواستهای دول مقتدر صنعتی و دول بزرگ ( چه شرقی و چه غربی ) خواهد شد . درینصورت عوض استخراج همه جانبه ی ذخایر زیر زمینی و بسط صنا یع ملی و انکشاف تمدن و فرهنگ اساسی ، ثروت ملی اینها در بهای مصنوعات خارجی رفته و صادرات شان به مواد اولیه ی طرف احتیاج صنا یع دول بزرگ محدود میماند . قیمت صادراتشان هم نسبت بقیم واردات روز به روز تنزل کرده خواهد رفت زیرا تعین قیم و مارکتهای جهان تا اندازه ی در دست دول بزرگ است . از اینجهت است که از قدرت خرید در داخل کشور های عقب
مانده میکاهد ، و جامعه به جانب گرسنگی و بیماری و جهل و مخصوصا فساد اخلاق سوق میشود
البته انقلاب صنعتی و ریفورمهای اساسی اقتصادی حتی استفاده صحیح از سرمایه های خارجی در ممالک عقب مانده ، محتاج به داشتن حکومت های صادق و لایق و رشید ملی است که نمایندگان حقیقی مردم باشند ، تا در راه ایفای وظیفه از مخالفت و حتی کودتا های فرمایشی دول بزرگ نیز نترسند ، زیرا دول بزرگ مفید تر میداند که از حکومت استبدادی در جهان سوم ، با پول و اسلحه حمایت کرده ، و حکومت ملی را با دسیسه و کودتا ها از بین بردارد . تصویر این خواسته های دول معظم را در صحنه های خونین و حزن انگیز شرق دور ، شرق قریب ، شرق وسطی و تمام آسیا ، آمریکای لاتین و آفریقا ، میتوان به وضوح تماشا کرد . آیا اندو نیزیا و سوکارنو ، ایران و داکتر مصدق ، عراق و کریم قاسم ، کانگو و پاتریس لوممبا ، و …و … چه جنایتی به مقابل بشریت انجام داده بودند که بخاک و خون کشانده شدند ، جز آنکه اینها میخواستند اقتصاد ملی خویش را انکشاف دهند ، استقلال سیاسی خود را مستحکم سازند و زخمهای امپریالیسم را در کشور های رنج کشیده ی خود التیام بخشند ؟