بیش از سه هفته از مرگ ملا اختر محمد منصور رهبر گروه طالبان می گذرد متاسفانه بعد از مرگ وی افغاستان تاکنون صحنۀ چندین عملیات انتحاری و گروگان گیری ها بوده است شاید این همه اعمال بخاطر خونخواهی از مرگ ملا اختر محمد منصور صورت گرفته باشد. از سویی دیگر فضای بی اعتمادی و تنش میان واشنگتن و اسلام آباد از یک سو و همچنین بی اعتبار شدن ارتش پاکستان در پی کشته شدن اختر محمد منصور آن هم در داخل خاک پاکستان با پاسپورت پاکستانی از سوی دیگر این سوال را به اذهان متبادر می سازد که آمریکا چه برنامه ای را برای این کشور بحران زده و تروریست پرور در سر دارد.هرچند بسیاری از ناظران و کارشناسان تحولات اخیر پاکستان را در ارتباط مستقیم با آیندۀ افغانستان می بینند، اما در هر حال آنچه مسلم است، این است که پاکستان برای آمریکا دیگر پاکستان سابق نیست و همین مسئله بدون شک بر سیاست های آتی دولت آمریکا نیز تأثیر خواهد داشت.
به باور نویسنده ماجرای کشتن اختر محمد منصور در خاک پاکستان و 18 مرتبه سفر های اختر محمد منصور توسط پاسپورت پاکستانی برای آمریکا ثابت کرد که پاکستان حامی تروریسم است و نه تنها توانایی مبارزه با ترور را ندارد بلکه گویا از اراده و نیت آن نیز برخوردار نیست و همین مسئله بدون شک بر سیاست های آتی دولت آمریکا تأثیر خواهد گذاشت. در اوایل بعضی ها با کشتن اختر محمد منصور آن هم در پاکستان شک و تردید داشتند بعد از معاینات DNA در پاکستان از جسد اختر محمد منصور همچنان اطلاعاتی که آمریکایی ها منتشر کرده اند و واکنشی که دولت پاکستان و ارتش این کشور به این مسئله نشان دادند نشان می دهد که این موضوع درست است و اختر محمد منصور توسط طیاره های بدون سر نشین امریکا کشته شده است. چطور می توان پذیرفت که ملا اختر محمد منصور در کنار گوش استخبارات پاکستان بود و باش داشته و آن اداره از رفت و آمد و بودن و نا بودنش بی خبر بوده است در اینجا اطلاع دولت و ارتش باید مورد بررسی قرار گیرد و این ها را باید از یکدیگر جدا کرد. باور من براین است که دولت نواز شریف بخصوص ارتش پاکستان در جریان حضور ملا اختر محمد منصور و شورای کویته در بلوچستان بوده است در جریان عملیات و کشته شدن اختر محمد منصور اگر اداره ISI و ارتش پاکستان در جریان نبوده باشند باور کردنی نیست بدون شک اما آی اس آی از حضور شورای کویته و اختر محمد منصور در آنجا مطلع بوده است و حتی محرز است که خود آنها اختر محمد منصور را که شکار امریکایی ها گردد زمینه سازی کرده بودند .بنابراین ادعای آی اس آی مبنی بر بی اطلاعی از محل اختفای اختر محمد منصور بی اساس است. به عقیده من آمریکا ای اس ای را دور زده است تا به آنها ثابت کند که در راه مبارزه با القاعده و تروریسم صادق نیستند و سیاست دوگانه ای دارند. به این معنا که از یک طرف سالیانه میلیاردها دلار پول از آمریکا به بهانۀ مبارزه با تروریسم می گیرند و از طرف دیگر به سران ترور پناه می دهند. این مسئله از چندین زاویه و برای چندین بازیگر منطقه ای و فرامنطقه ای مهم است. برای گروه طالبان و آینده آن، برنامه های بعدی آمریکا، ساختارهای نظامی و ارتش پاکستان و همچنین افغانستان و هند. با کشته شدن اختر محمد منصور و جانشینی ملا هیبت الله در تیر رس نظامیان پاکستان آیا نظامی گران پاکستان با این اوصاف بازنده اصلی این موضوع گفته می شوند .
بله این حرف درستی است. واقعیت آنست که آمریکایی ها دولت پاکستان را عملا در یک دوراهی قرار دادند به این معنا که اسلام آباد یا باید سیاست یکدستی را در پیش بگیرد و سیاست اعمالی و اعلامی خود را در یک جهت و آنهم در مسیر مبارزه با تروریسم قرار دهد و یا اینکه آمریکایی ها خود به شکلی که اختر محمد منصور را کشتند وارد عمل خواهند شد و دیگر اعتبار و حق حاکمیتی برای این کشور قائل نخواهند شد. هردو حالت برای پاکستان شکننده است به این معنا که اگر پاکستان مبارزه با طالبان و تروریسم را بپذیرد با دو مشکل جدی روبرو خواهد شد. اول رادیکال های اسلامی برون مرزی است که شامل القاعده و طالبان داعش می شوند و منشا عربی-افغانی، ایگوری، ازبکی و چچنی دارند و باید با همه آنها درگیر شود و دوم در درون کشور خود با رادیکال های اسلامی روبرو خواهند شد که چنین مبارزه ای را با برادران مسلمان خود آن هم به دستور آمریکا نمی پذیرند. به عبارتی آمریکا، پاکستان را در شرایطی قرار داده که دیگر راهی جز تصمیم گیری قطعی ندارد. به اعتقاد من جنرال های ارتش پاکستان بارها با این بحران ها روبرو شده اند و راه حلی برای آن پیدا کرده اند.مثلا در زمان بوش پسر، آمریکا پاکستان را تهدید کرد که در صورت عدم همکاری، مورد حمله نظامی قرار می گیرد.در آن مقطع جنرال های ارتش گزینه کم خطر را انتخاب کردند.در ظاهر اعلام کردند که با آمریکا همکاری می کنند اما در خفا سیاست دوگانه را در پیش گرفتند و به طالبان و القاعده نیز کمک می کردند و این فرصت را برای طالبان و القاعده که از آمریکا در جنگ 2001 شکست خورده بودند، فراهم کردند تا در مناطق قبائلی، بلوچستان و وزیرستان پناه بگیرند. اگر از من پرسیده شود .
آیا آمریکا از این سیاست دوگانه پاکستان اطلاع نداشت؟
آمریکایی ها این مسئله را می دانند اما آنها هم دستشان خیلی باز نیست و مجبورند بازی پیچیده ای خود را با پاکستان ادامه دهند. با این همه نیاز بود تا به پاکستانی ها این موضوع ثابت شود تا دیگر بهانه ای برای فرار از مسئولیت نداشته باشند. پاکستان هم از محدودیت های آمریکا باخبر است.واقعیت آنست که آمریکا نمی خواهد به عنوان یک کشور شکست خورده از افغانستان بیرون برود. استراتژی اوباما اینست که به عنوان کشور پیروز از افغانستان خارج شود.آمریکا و ناتو آماده پذیرش شکست مشابه شوروی سابق در افغانستان نیستند.شاید با گذشت زمان مجبور به پذیرش شکست شوند اما هم اکنون آمریکا می خواهد با پیروزی از افغانستان بیرون برود. بنابراین هر تدبیری را برای همراه کردن پاکستان با خود به کار خواهند برد. اولویت اصلی آمریکایی ها در شرایط کنونی اینست که ارتش پاکستان را مجبور کنند که با گروههای افراطی اسلامگرا مثل طالبان برخورد قاطعی کند و آن هفت منطقه قبائلی را که در دست آنهاست پس بگیرد. که در حال حاضر غیر ممکن بنظر می رسد . این هفت منطقه ای که هر کدام در دست شاهزاده ای است و برای خود حکومتی مستقل دارند و از قدیم الایام یعنی از دوران انگلیسی ها در آنجا حضور داشته اند.به لحاظ ظاهری و اداری این مناطق در دست اسلام آباد است اما کنترلی بر نحوه مدیریت آنها ندارد. این مناطقع عبارتند از اورکزی ، خیبر، وزیرستان شمالی، وزیرستان جنوبی، سوات کرم اجنسی، مهمند و اینها مناطقی است که طالبان در آن حضور دارند. اگر آمریکایی ها بتوانند ارتش پاکستان را مجبور کنند که مسئولیت سرکوب گروههای افراطی را به عهده بگیرند برای آمریکا ایده آل خواهد بود اما اگر موفق به اجرای این طرح نشوند به سیاست خود ادامه خواهند داد .
این مسئله برای پاکستان چه عواقبی خواهد داشت؟
این مسئله می تواند حاکمیت ملی پاکستان را به خطر بیندازد.ممکن است پاکستان وارد یک جنگ داخلی طولانی مدت میان رادیکال ها و دولت شود. در صورتی که پاکستان نتواند خود را با واقعیات جدید آمریکا هماهنگ کند، احتمال اینکه ارتش امریکا عملیات خود را از بخش هوایی به زمینی توسعه دهد زیاد خواهد بود و اگر این اتفاق بیفتد پاکستان تجزیه خواهد شد و در این میان افغانها نیز ادعای خود را در خصوص اراضی مورد دعوی با پاکستان طلب خواهند کرد.
اختلافات مرزی افغانستان و پاکستان بر سر کدام مناطق است؟دو ایالت پختونخواه، یا سرحد سابق و همچنین ایالت بلوچستان به اضافه مناطق قبائلی همچنان مورد ادعای افغانستان است.افغانها خط دیوراندی که در زمان امیر عبدالرحمن خان با نیروهای انگلیسی امضاء شد، در هیچ مقطعی به رسمیت نشناختند و در کنار این دوایالت افغان ها ایالت سند را هم مطالبه کرده اند چرا که در زمانی که این توافقنامه امضا شد سند بخشی از بلوجستان بود. استناد افغانها توافقی است که بین نصیر خان اول و احمدخان ابدالی شخصی که استقلال افغانستان را رسمی کرد- است.چون این دو نفر فرماندهان نادرشاه بودند که دهلی را تصرف کردند. وقتی نادر شاه به قتل رسید بخشی از دارایی هایش از جمله بلوچستان را احمدخان ابدالی در اختیار گرفت و نادرشاه به خاطر همکاری بلوچ ها در جنگ هندوستان، ایالت بلوچستان را در اختیار خانواده نصیرخان قرار داده بود. این توافق از دید افغان ها به این معنی است که همه مناطقی که در اختیار خان کلات بوده اند جزء افغانستان است.
موضع افغانستان و شخص اشرف غنی در خصوص سیاست آمریکا در مبارزه با تروریسم و برخورد با پاکستان چیست؟اشرف غنی رئیس جمهور چندین مرتبه گفته است تروریسم در پاکستان است و صدور تروریسم به کشورهای مختلف از پاکستان و زیر نظر آی اس آی سازماندهی می شود.” هندیها هم دقیقا همین ادعا را دارند.هندیها بارها به آمریکایی ها اعلام کرده اند که جنگ در افغانستان بیهوده است و همچون روس ها نتیجه ای جز شکست در انتظار آمریکا نیست.هندیها هم دقیقا نظر افغانستان را دارند. موجودیت رهبران طالبان و گروه حقانی در پاکستان اظهارات هند و افغانستان را ثابت کرد و هم اکنون اتحادی میان هند، افغانستان و آمریکا علیه پاکستان در حال پدید آمدن است.هر چند آمریکا در حد انتظارات هند و افغانستان در پاکستان عمل نخواهد کرد ولی در مجموع پاکستان جایگاهی را که قبل از قتل بن لادن داشت دیگر در آمریکا ندارد و مانند یک مظنون حامی تروریسم به آن نگاه می شود. در نظر آمریکایی ها، پاکستان توانایی و ارادۀ مبارزه با تروریسم را ندارد و آنها باید خود مستقیما وارد عمل شوند. به عبارتی حاکمیت ملی پاکستان برای آمریکا از دست رفته و این خطربزرگی برای آنهاست. به باور من با در نظرداشت همه چالش ها ارتش پاکستان با توجه به تجریبات گذشته بازهم تسلیم آمریکا خواهد شد ولی در پشت پرده راههای دیگر را نیز بررسی می کند و چه بسا همان رویه مخفیانه را ادامه بدهند.این احتمال وجود دارد که ارتش پاکستان به زودی با حمایت مالی و تدارکی آمریکایی ها ساختار قدرت قبیله ای را در مناطق قبائلی برهم بزند و در همان مناطق مستقر شود. پاکستان پیشتر نیز همین کار را کرده بود. یعنی در حملاتی، سوات را گرفته بود اما به محض عقب نشینی، طالبان دوباره منطقه را به تصرف خود درآورده اند.من فکر می کنم پاکستانی ها بین دو انتخاب بد و بدتر گرفتار شده اند و این احتمال وجود دارد که انتخاب بد را بپذیرند و تا حدی برای کنترل اوضاع تسلیم همکاری با آمریکایی ها شوند اما قدرت مانورشان پایین است. آمریکایی ها زمانی رضایت خواهند داد که در کنار تغییر ساختارهای منطقه ای، تغییراتی در ساختار آی اس ای نیز پدید آید و این سازمان امنیتی به گونه ای طراحی شود که دیگر سیاست دوگانه ای نداشته باشد. این تلاش آمریکاست اما اینکه چقدر موفق شوند معلوم نیست.آمریکا همچنین در تلاش است که ساختار ارتش را هم به گونه ای تغییر دهد که امکان کودتا در این کشور از سوی نظامیان وجود نداشته باشد. اگر پرسیده شود که پاکستان چه راهی را در آینده پیشرو دارد به عقیده من پاکستان در وهلۀ اول باید گروههایی را که آمریکا و هند آنها را ترویستی و جهادی می دانند تحت کنترل درآورد، از جمله لشکر طیبه، جیش محمد و مجاهدین کشمیری. طالبان گروه حقانی القاعده حرکت دوم اینست که پاکستان، طالبان را تشویق کنند تا باحکومت کابل کرزی آشتی کنند و به دولت بپیوندند. بدین ترتیب آمریکایی ها خواهند توانست نفس به راحت بکشند درست است که در این روز ها پاکستان تحت فشار است با کمک های فراوان که هندوستان به افغانستان انجام داده افغانها هندوستان را دوست حقیقی و پاکستان را دشمن میدانند از طرف دیگر گفته می شود با در نظرداشت وضعیت پیش آمده شاید امریکا نسبت به پاکستان هندوستان را همکار آینده خود انتخاب کند اما
من تصور نمی کنم. آمریکایی ها هم به هند نیاز دارند و هم به پاکستان.آمریکا به خوبی به این امر واقف است که در صورت تشدید فشارها بر پاکستان، آنها به سمت چین خواهند رفت و بدین ترتیب معادله را در کل منطقه تغییر خواهند داد.آنها هنوز به این نتیجه نرسیده اند که پاکستان را تجزیه کنند. به نظر من برای آمریکا، پاکستان ضعیف شده در سیاست هایش بهتر از پاکستان قوی و پاکستان تجزیه شده است.هرچند هند انتخاب اول آمریکاست اما این بدان معنی نیست که از پاکستان دست بکشند چرا که آمریکا باید با سیاست توازن مانع از نزدیکی پاکستان به چین شود. مشکل آینده آمریکا براساس قطب بندی های جدید، چین است و آنها باید هوشمندانه در بازی هند و پاکستان و افغانستان، چین را مهار کنند. از سوی دیگر تجزیه پاکستان به قدرتمند شدن هند منجر خواهد شد که در این صورت امریکا با یک چین دیگر در منطقه مواجه خواهد شد که این هم مطلوب آنها نیست.