اسرارعشق ومستی گوته به حافظ « بخش دوم» : دکــتــور عــلــی احـــمــد کـــریــمــی

 دکتور  علی  احمد کریمیدیوان غربی وشرقی ازدرخرشان ترین وبی نظیرترین شاهکار ادبی گوته درباره شرق است، اوعلاقه شگفت انگیز به قران وپیامبراسلام داشت. گوته دربیست وسه سالگی شعری درمدح پیامبراسلام سرود ودرهفتاد سالگی با مطالعه قران که بزبان آلمانی ترجمه گردیده بود آرزوداشت تاشب قدر رازنده داری نماید. گوته به زیبایی بیان واعجاززبانی قران احساس عمیق داشت وباور داشت که سبک قران قوی، باعظمت، پرباروتوام باحقیت شگرف است. گوته که درمدرسه توارات را خوانده بود، بعداز آشنایی ومعرفت به قران ، قران را کتاب کتابها وفرستاده خدا نامید. اودرنامه ای به دوست واستادش گوتفرید هردرنوشت «میخواهم برای تو مانند موسی درقران دعا نمایم ، پروردگارا به من سینه فراح عنایت فرما.» گوته درجای دیگری دیوان شرقی می گوید «هیچکس نمی تواند تردید وشک به عظمت قران داشته باشد، این کتاب به قلم بشرنوشته نشده، قران تاابد منبع نیرو وقدرت خواهدبود ومن مانند مسلمانان آنرا وحی الهی میدانم . عقیده گوته بعدازخواندن سوره بقربه وحدت وخالق آسمانها وزمین راسخ ترگردید. اومشرقین

ومغربین را ازآن خدا میدانست بنده درهرجا که  رو کند در همان جا رو به خدا کرده است واین معنای ایمان  به مالکیت، ازلیت وابدیت خداست. گوته میگوید« ازحماقت های آدمی است که تنها عقیده شخصی خودرا ستایش کند، هرگاه معنای اسلام تسلیم شدن به اراده خداست، پس ما همه دراسلام زندگی می کنیم ومسلمان میمیریم.» .گوته مانند مسلمانان به رسالت حضرت محمد«ص» باورداشت  گوته درنمایشنامه معروف خود بنام نغمه محمد«ص» بنیانگذاراسلام ورسول رحمت را به رودخانه تمثیل نموده که درمسیرجریان خود همواره عظمت آن افزوده میشود وبشریت را همراه خود بسوی سرای جاویدانه پیش میبرد. گوته مانند مسلمانان  حضرت عیسی«ص» را پیامبران الهی میدانست وبراساس فهم عمیقی که ازقران داشت میگفت که قران ازحضرت عیسی ومادرآن چون دوپدیده شگرف عالم بشریت یاد می نماید.اودریکی ازاشعار دیوان آشکارا می سراید که. عیسی پاک ستایش میکرد تنها خدا را، اهانت به یکتا شد که عیسی را نامیدند خدا، بگذار تا راه محمد باشد به همه راهنما،تا همه ستایش نمایند تنها خدارا . گوته به سرودن دیوان غربی وشرقی درسال 1816 آغازنمود درسال 1818 تنظیم ودرسال 1819 چاپ گردید.این دیوان به نامهای عشق نامه،رنج نامه،زلیخا نامه،تیمورنامه و حکمت نامه تدوین گردیده است. منقدان انگیزه آفرینیش این اثر را سفرهای روحانی گوته  به شرق و شیدایی او به حافظ، رند عالم سوز می نامند. دیوان غربی وشرقی جام جهان نما نه تنها به شرق و غرب است بلکه ندای عاشقانه پاکان به تمام بشریت است اوباین ندا نقاب را ازچهره پشیمینه پوشان تند خو وریاکار با پیروی از حافظ درسراسرجهان برمیدارد. « می خواهم این دیوان را به صورت آیئنه دنیا با جام جهان نما درآورم،شرق وغرب را درکنارهم به بینیندگان نشان دهم … من به ساختن جامی جمی مشغولم که با آن با وجود زاهدان ریایی، دنیا ابدیت راعیان خواهم دید وره به آن بهشت جاویدان که خاص شاعران غزلسراست خواهم برد تا درآنجا درکنارحافظ شیرازی مسکن گزینم» گوته دردوران سالخوردگی به حافظ رو میآورد، عشق وشیدایی این شاعربزرگ اروپا وجهان به حافظ مانند عشق مولانا به شمس است. گوته آرزوداشت تامریدی ازمریدان حافظ باشد، اواشعارحافظ را جاویدانه و آسمانی می دانست که از شنیدن سخن حافظ درآسمان سرود زهره مسیحا را به رقص میآورد.

   درآسمان نه عجب گربه گفته حافظ                سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

گوته زمانیکه ازبیان درک عمیق حقیقت ای نهفته دراشعارحافظ عاجزاست این حکیم ترین مرد اروپا و طبیب عصر آهن متواضعانه و خردمندانه میگوید« …خودرا با توبرابرنهادن جزنشانه دیوانگی نیست… باین هم درخود جرات اندک می یابم که خویش را مریدی ازمریدان توشمارم. زیرا من نیزچون تودرسرزمین نورزندگی کردم وعشق ورزیدم.» گوته حافظ را شاعرشاعران جهان می خواند. گوته بعد ازپنجصد سال حافظ رادرمی یابد. اوبه شرایط استبدادی ومذهبی دوران حافظ آگاه بود و می دانست که  واژه های آتشین واندیشه های حکیمانه حافظ را هرکسی به میل ورای خویش تفسیرمی نماید بدون آنکه به عمق اندیشه های والای اوتوجه نمایند. حافظ آرزو داشت جامعه را ازفساد های اجتماعی واخلاقی نجات بدهد درد جامعه را تشخیص نموده بود ونسخه درد هارا نوشته بود وراه سازندگی وعشق را هم نشان داده بود،اما ریاکاری وتزویر  زاهدان ، پیشوایان ظالم ومقدس های نادان حافظ را با گنجی که باچهارده روایت درسینه داشت عزلت نشین گردانید ویار ویاوری هم نداشت تا ازفضای سفله پرور آن زمان خیمه برکند.

          آب وهوای فارس عجب سفله پروراست     کو همرهی که خیمه ازاین خاک برکنم

گوته هفتادو پنج ساله به ندای مرشد خود پاسخ می دهد وبه یاری اومیآید ومیگوید ای حافظ مقدس :

             قدح پرکن که من دردولت عشق                   جوانبخت جهانم گرچه پیرم

  گوته اهمیت اسرار اندیشه های حافظ را  کشف نمود وعاشق اشعار آسمانی وابدی سرسلسله عاشقان صبورگردید و به دفاع ازمرشد خود میگوید« ای حافظ مقدس ، تورا لسان الغیب نامیدند ولی سخنت را آن چنان که باید وصف نکردند، عالمان خشک علم لغت نیزکلام تورا به میل خود تاویل وتفسیر می نماید زیرا ازواژه های آتشین تو جزآن مهملات که خود می پندارند درنیافته اند.»  گوته که درآئینه جمال حافظ تصویر خودرا می دید ودر شعر وشاعری به شاگردی مرشد خود افتخار می نمود. گوته مانند حافظ ازتنگ نظری ریاکاران سالوس، پشمینه پوشان تند خو وتزویرزهد فروشان رنج می برد. هردو شیفته عشق،لذت وزیبایی بودند وزیبایی را در  نورطبعیت، رقص گلها، نعره پرندگان وریزش آبشارها توصیف مینمودند تا گرد حرص وحسادت را ازقلب ها بزدایند. گوته دردیوان خود میگوید: سخن را عروس نامیده اند واندیشه را داماد ، وقدراین پیوند را کسی می شناسد که حافظ را بستاید.

   کس چو حافظ نکشید ازرخ اندیشه نقاب             تا سرزلف سخن را به قلم شانه زند

گوته عشق خودرا به دوچیزآشکارا بیان می نماید، اول به حافظ که اورا افتخارزندگی ومایه حیات خود می داند ودوم به زلیخا معشوق زیبای دوران سالخوردگی اش، او خطاب به زلیخا میگوید«دلم می خواست بازبرایت شعربگویم، اما میتوان واژه را که ازحافظ نیست، شعردانست، چطور میتوان شعری که ازحافظ شیرازنباشد برای معشوق خواند.»

به باور منقدین دردیوان شرقی  اندیشه های معنوی  نورالدین عبدالرحمن جامی غزلسرای افغانستان نیز تاثیرگذاربوده است. اگر نخبگان فرهنگی واستادان ما درتاریخ ادبیات آلمان ودانشجویان ما در این زمینه تحقیقات نمایند ازنوآوری های تازه به فرهنگ وادبیات ما خواهد بود. ماافغانها ازنسبت دادن نام مشاهیر خود به ایران غالبا احساسات کاذبانه خودرا تبارز میدهیم.ستم ما درحق مولانا وسایربزرگان ما کمتر ازچنگیزها نیست. ایرانیان صد ها کتاب وهزاران مقاله علمی درباره مولانا نوشته اند و منکرزادگاه مولانا درام البلاد افغانستان نیستند وتنها ازلحاظ زبانی باومی بالند. مثنوی معنوی به همت ایرانیان به تمام زبانهای ترجمه گردیده است. درقونیه ترکیه آرامگاه مولانا زیارتگاه عام وخاص است وبزرگترین ومشهورترین شرق شناسان اروپا میگویند مادردنیا تاهنوزفرزندی نه زاده که با مولانا مقایسه گردد،  مولانای درجغرافیای افغانستان زاده شد وامروز به تمام دنیا تعلق دارد. ولی ما قادربه حفظ خانه وکاشانه مولانا نگردیدیم. اگرمولانا امروز در میان ما می بود شورای علمای حکم سنگساراورا صادر می نمود ودولت افغانستان اورا مجبوربه تبعید میگردانید، استادان ودانشجویان ما واژه های مولانا را سانسورمی نمایند، کاری را که چنگیزها نتوانست، مولانا اگرامروززنده می بود باوجود سنی مذهبی اش به خاطرواژه های پاک وستره اش متهم به جاسوسی ایران میگردید.درفرهنگ ما امروزهرکسی بزبان شرین مولانا، سنایی وغیره بزرگان حرف بزنند جاسوس اند. تحقیق بهترازتجلیل های کاذبانه است. درلیسه عالی نجات دراواخردوران ظاهرشاه واوایل سردارمحمد داود دومعلم بنامهای یوسف خان جغرافیا ویوسف خان آلمانی داشتیم هردومعلم زبان آلمانی هم بودند. یوسف خان جغرافیا معلم متدین و منور، متواضع وبا انظباط بود، اوبعد ازمکتب در انستیتوت گوته کابل که درشهرنو موقعیت داشت زبان آلمانی را  تدریس می نمود. روزی ازوی درباره گوته سوال نمودیم. او گوته را شاعر، فیلسوف ومتفکرترین مرد اروپا نمایید که دردیوان شرقی خود به تاریخ تمدن دنیا بدیده واقع بینانه ومنطقی می نگرد. پیام او به دنیا دفاع ازفرهنگهای والا بود که بیانگرآزادی معنوی وهمگانی باشد. زندگی وآثار گوته مملو ازعشق واحترام به عقاید گوناگون است. اومحقق بود ونه مقلد. اودرآثارخود با شیطان که دشمن اولاد آدم است رزمید ما مسلمانان قران خوان زیادداریم وقران دان کم داریم، گوته قران دان بود. ما روزانه پنج وقت نمازمی خوانیم ولی معنای نمازرا نمی دانیم . گوته ازنماز خواندن مسلمانان بی حال میگردید که مسلمانان بجزخدا بندگی هیچکس را نمی پذیرد. عزیزان من ! اگر شما صادقانه به مهمانی فرهنگهای گوناگون بروید قدروارزش فرهنگ خودرا بهتر می دانید. سخنان او علاقه مارا به فرهنگ آلمان بیشتراز موترهای بنزآن گردانیده بود. یوسف خان آلمانی تحصیل کرده اروپا بود،با وجودیکه سروصورت ظاهری اوبادیگران فرق داشت وباموترفولکس واگون که ازتازگی های صنعت آلمان بود به مکتب میآمد، اما موترو تحصیلات درخارج به تقوی وپرهیزگاری اوافزوده بود، خودنما ومتکبرنبود. ازاو درباره گوته پرسیدیم. یوسف خان آلمانی از گوته چون سرتاج تاریخ ادبیات وفرهنگ اروپا نام برد. درهرجایی که نشانی ازآلمان است گوته درآنجاست. شما دراین انستیتوت نه تنها زبان آلمانی را می آموزید بلکه به تاریخ افتخارات فرهنگی این کشورنیزآگاه میگردید. انستیتوت گوته بهترین ابتکارآلمان هاست واین ابتکارباعث شهرت ومحبوبیت آلمان درجهان گردیده است. هرکشوری که به مفاخرعلمی و فرهنگی خود احترام نماید افتخارات فرهنگی وتاریخی خودرا جاویدان میگرداند. بازهم به مولانا برمیگردیم. وزارت اطلاعات وفرهنگ درکشورهای مختلف نمایندگی های بنام اتشه فرهنگی دارد، که متاسفانه دراکثراین نمایندگی ها اتشه ها چون ماموردرجه دو وظیفه سکرترویا ترجمان را بدوش دارند وکمتربه معرفی فرهنگ وتاریخ افغانستان وکشورهای میزبان کارمی نمایند. اگروزارت اطلاعات وفرهنگ به جای اتشه های فرهنگی رایزنی های فرهنگی  به نام نامی مولانا  تاسیس نماید کسی جرات نه خواهد یافت که با سرقت افتخارات فرهنگی وتاریخی ما فخرفروشی نمایند، آنگاه ضرورت نه خواهد بود تادرسازمانهای جهانی ازمفاخر وشخصیت های علمی وتاریخی خود دفاع نمایم. ادامه دارد.

دکتورعلی احمد کریمی