تاریخ نشان داده است که خشم سانسور برآفریده های شخصیت های بزرگ دست وگریبان بوده است٬ اما بعضا دست اجل طبیعی نیز نا جوانمردانه گلوی دانشمندان را قبل از وقت میفشارد. هرگاه یادی از نویسندگان مطبوعاتی واز هنرمندان و هنر آفرینی شخصیت های کشور مینماییم یادی از اولین داستان دنباله دار رادیو که با تراوش قلم نویسنده چیره دست مرحوم دکتور رفیق یحیایی هنرمندانه آذین بخشیده بود ٬ بخاطر ما میآید.
یادی از شادروان دکتور رفیق یحیایی که در سال 1320 هش – در شهر مزارشریف پا برعرصه وجود گذاشت و در همان شهر باهم ردیفانش لیسه باختر مزارشریف را به پایان رسانید .
یحیایی پس از ختم مکتب در ادارات فرهنگی شامل کار شد و بعداز شمولیت در شعبات نشراتی و تجربه در یخش هنر وفرهنگ حاصل کرد . او در اواخر سال 1342 هش – راهی ماسکو گردید و در رشته تیاتر و سینما در انستیتوت سینوگرافی ماسکو به تحصیل پرداخت. بعد از اخذ سند ماستری در سال 1343 هش- در ریاست نشرات رادیو بحیث اولین مدیر اداره هنر و ادبیات یحیایی جوان برگذیده شد و درهمین سال به نگارش آثار گران بهایش پرداخت و نامش در جمع ادیبات نگاران فرهنگی درج گردید.
شادروان یحیایی در سال 1345 هش- عازم کشور ایران گردید . او برعلاوه همکاری با تلویزیون ایران بصفت استاد در مدرسه عالی تلویزیون در شهر تهران به تدریس پرداخت. بعداز برگشت از ایران الهی سالهای 1350هش- در افغانفلیم و موسسه بیهقی و در سالهای پنجاه وسه و پنجاه وچهار 1353/1354 – هش در دانشگاه « پوهنتون» کابل در رشته نقد نویسی در دانشکده ادبیات و علوم بشری تدریس نمود.
برای یحیایی جوان تحصیل و آموزش سرحد نداشت٬ بهمین منظور در سال 1358 هش- دوباره عازم ماسکو گردید و از دکتورای خویش دفاع کرد.
درسال 1361 هش- بوطن برگشت. و در وزارت اطلاعات وکلتور بحیث ریس هنر تقرر حاصل نمود. و بعداز آن بحیث مدیر روابط بین اللملی اتحادیه ژورنالستان ایفای وظیفه نمود .
اما در اثر اختلافات نظر بارژیم وقت و مشاورین روسی از کار برطرف گردید.او تا سال 1363 هش- بیکار بود و در ماه جدی همین سال شصت وسه هجری شمسی در اثر سکته قلبی چشم از جهان پوشید.
درباره داستانهای او باید گفت که کار داستان نویسی یحیایی از آغاز ماموریتش میآغازد . در زمانیکه دکتور محمود حبیبی نوشتن داستان های دنباله دار « سریالها» را هدایت ٬ تا سریالهای رادیوی را بنام داستانهای دنبلاله دار از طریق رادیو بدست نشر بسپارند٬ مرحومین رفیق یحیایی و داوود فارانی اولین داستان دنباله دار به کمک هم نوشتند. این داستان نشان دهنده یک پدر خود خواه و مادی پرست یعنی که خان مغرور و زمین دار قریه بود که غریب بچه یی عاشق دخترش میشود و به دنبالش به خواستگاری میآید و خان باهمان غرور طبقاتیکه داشت سد راه رسیدن به عشق و خوشبختی دو جوان میگردد.
این داستان اولین داستان دنباله دار یود که با روحیه واقعی مناسبات طبقاتی و فرهنگ سنتی که در جامعه ما مروج بود ٬ با نکات جالب هنری نگاشته شد و توسط هنرمندان وقت که نقش مرکزی آنرا مرحوم ظاهر هویدا « عاشق پیشه » و عزیزالله هدف « خان قریه» داشتند٬این داستان جالب از طریق رادیو افغانستان درطی سه شب نشر گردید و هنگامه برپا نمود.
یحیایی در گفتار و نوشتارش خیلی واقعیتگرا بود راست مینوشت و تیغ سانسور مطبوعاتی شدیداٌ گلوی واقعیت نویسان را میفشرد. شادروان یحیایی یک دانشمند نقاد٬ داور واقع بین و اثار هنری و ادبی را با موشگافی ماهرانه مورد نقد و بررسی قرار میداد. او برای نویسنگان جوان چون آیینه تبلور درخشش آثار شان بود. وخیلی ها از انگشت گذاری نقادانه او سود می جستند. هرچند او خود یک انسان سرشار ٬ خوش خلق و بسام بود و در نوشتار و گفتار کمتر پابند قیودات تعصب آلود دوران حاکم بود و جسورانه مینوشت و عمل مینمود. اما در همکاری با جوانان تازه کار نسبت داشتن تجربه کاری در امور نشراتی سعی مینمود اندک سختگیر باشد تا ادبیات سچه دری و فرهنگ اصیل ما که از تراوش قلم جوانان به مطبوعات نشر شود و از جاده ابتزال عبور نه نماید.
کار های دیگر دکتور یحیایی که میتوان بدان مباهات کرد٬ طرح نگارش داستان نویسی اوست.
وی در نگارش داستان هایش ازخط مستقیم رسیدن به هدف استفاده و سنت گرایی و محافظه کاری که در آنزمان شیوه نگارش همگان را تشکیل میداد٬کناره گرفته است با هر اثرش گلوی بغظ زمانه را که سنت خرافاتی میفشرد ٬ باز میکرد. جهات منفی و تاریک خرافات سنتی را افتابی میساخت. گرچه اثتار واقعیت گرایانه او اکثراٌ از تیغ سانسور آنزمان بسمل میشد و به همین دلیل بسیار تراجم و اثار چکیده قلمش در انتشارات و ایران طبع وتجدید دو باره و سه باره را در بر داشت. اما روی موانع فوق الکزکر در داخل کشور اقبال چاپ نداشت.
از جمله کتاب به عنوان یورش بر تازیان که در ایران و کتاب آموزشی دیگر او بنام مسایل حزب و مردم و برخی از داستانهای نویسندگان دیگر را ترجمه ودر روز نامه های کشور بشکل پا ورقی نشر کرده است٬ درآن عصر خیلی مفید و آموزنده بوده است. تراجم دیگر وی بنام قولاد چگونه آبدیده شده ٬ آشیانه نجبا که در سالهای ( 1349 هش- ) چهل ونه ةن را جسورانه نوشت و در روزنامه اصلاح انتشار داده شد اما متاسفانه دومین شماره ان زیر سانسور قرار گرفت و دکتور تحیایی عنوان آنرا حذف وبا تغیرات بنام آشیانه ادامه داد.
در بخش نشرات رادیو : یحیایی اولین شخصیت ی بود که پروگرام های ترازوی طلایی را در رادیو افغانستان تهیه و به سمع ادب دوستان میرسانید. آن برنامه گنجینه ای بود مالامال از زندگی نامه بزرگان ادب جهان ٬ که یکی از بهترین ومهم ترین اقدام او برای شناسایی بزرگان ادب جهانی ٬ در رادیو افغانستان مایه گذاشت و تا اخیر دهه هشتاد آن پروگرام را دانشمندان وپرودیسران کارفهم و توانا با همان قوت که مایه گذاری شده بود ٬ پیش میبردند. نشر وتهیه ان برنامه بدون تتبوع عمیق برشانه پرودیسران ناتوان سنگینی میکرد. هرکیسکه پرواگرام ترازوی طلایی را تهیه وانتشار میداد حتما یک سروگردان از دیگران بلندی مینمود و جوانان جامعه از این پروگرام خیلی عالی وعلمی و پرمعلومات سود میبردند.
دربخش سینما استاد یحیایی در هنر سینما أگاهی اکادمیک داشت . کار های ماندگار و چشمگیر در نوشتن سنایور ٬ و دایرکت با نو آوری های تازه که در کشور ما در آنزمان سنایور نویس چند نفر محدود بیش نبود ٬ قدم های بزرگ برداشت. وسنایور فیلم روزهای دشوار را نوشت و هویت ریالیستیک بدان بخشید. این فیلم خط آینده سینما را با نگارش دقیق سنایور با صراحت هستی انسان را از پرده ابهام بیرون کشید که هیچ اعتقاد نمیتواند واقعیت هستی را از پا درآورد و نابود سازد٬ در پرده سینما در پیش چشم تماشاچیان قرار داد.
همچنان فیلم دیگر آن بنام خیریت نام داشت.
دکتور یحیایی سنایور فیلم هایش را آزروی زندگی انسان ها مینوشت که چون خون زندگانی در اشرایین کور جاریست ومردم فارغ از دغدغه خاطر که برسنگینی اوضاع سایه افگنده ٬ پیام میدهد که از صبح تا پایان شب رهشه برچرخ زمان می پیچید.
فیلم آخر استاد یحیایی که ثمر چشم گیری از آن انتظار داشت٬ کمتر درخشید . آن فیلم بنام سازمان اولیه بود که برخی از روی دادهای اجتماعی و سیاسی را که در پرده ابهام نگهداشته شده بود٬ اسرار درون صحنه سازی ها و خوش باورانه را افشا مینمود. روی چنین افشاگری فیلم مذکور در آن زمان به مزاج سیاستگران جامعه موثر نیافتاد.با وجود سنانسور شدید از نشر باز ماند.
یقیناٌ آثار ماندگار مرحوم استاد یحیایی در هنر وادب افغانستان جایگاهی خاص خودرا دارد و حتا برخی از فیلم های تلویزیونی او که در جشنواره های بیناالمللی فیلم و خصوص در پاریس که مرکز تولیدات هنری جهان فیلم و هنر اروپایی بوده و در دیگر کشور ها نیز به نمایش در آمده و نامش در هنر سینمایی افغانستان مانگار گردیده است.
دکتور یحیایی برعلاوه نگارش در ادبیات ٬ برنامه سازی رادیویی٬ سنایور نویسی فیلم و تراجم در زمانیکه رئیس هنر در وزارت اطلاعات وکلتور بود٬ اسانبل رقص نیلوفر را تاسیس کرد.
در بخش تاریخ :او همچنان در کنار هین همه تلاش ها نگاهی به تاریخ فرهنگی تیموریان میاندازد و گران ترین آثار نقاشان کشور را بنام نگارخانه ملی ویا ارت گالری ملی را تاسیس نمود و اسم نگار خانه را روی آن گذاشت. نام نگار خانه اسم با مسما و شناخته شده دوره درخشان تمیوریان هرات بوده که بنام نگارستان بهزاد در هرات تاسیس یافته است و تاسیس دو باره آن توسط استاد یحیایی در کابل تاریخ در خشان تیموریان را زنده ساخت.
مرحوم دکتور یحیایی با آنکه یک انسان ادیب بود بیشتر نبوغ هنری در ذهنش غلبه مینمود. واز ایامیکه درآن زیست داشت ٬ گام فرا تر میگذاشت . زیرا برای یک افرینشگر ایام با سرعت سرسام آور میگزرد . باید بیشتر از سرعت ایام بیآفریند و حرکت نماید و او چنان کرد.
افسوس که فرینش های هنری او نسبت سانسور زمانه در قلم میخشکید و از رک و راست نگارش و آفرینش او حکومات می هراسیدند . اما او از آن عقیده ایکه داشت برنگشت. چنانچه یک فیلم را که در زمان تسخیر روسها در افغانستان بنام سازمان اولیه نوشت و زوایای تاریک را بیشتر روشن ساخت و کمبود ها ونواقص را در عمل کرد رهبری به باد انتقاد گرفته بود٬و از نشر باز ماند.
دکتور یحیایی در کار گردانی بسیار فیلم ها سهم بارز داشت و با کار گردان های سینما افغانستان همکاری مشترک نیز داشته است.
دراین راستا قدمهای بزرگ برداشت با انکه بخش زیاد آن توسط چیپی های بر سر اقتدار از فیلم کشیده شد.
وی داستان را تحت عنوان گنجشک های زندانی نوشت و ترجمه نمود ٬ بیشتر کار وی استفاده از دانشمندان ونویسندگان بزرگ شوروی بود زیرا اثار زیاد به زبان روسی مطالعه وسود جسته بود. و مقالات و داستان های زیاد رااز روسی به زبان دری ترجمه و انتشار داده است.
آخرین افرینش هنری و سینمایی او سناریوی بنام « و خدا وطن را آفرید» که به مناسبت بیستمین سالروز تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان نوشت و از طرف اتحادیه هنرمندان پاداشی دریافت نمود٬ که آخرین پاداش هنری او محسوب میشود….. دریغا که اجل امانش نداد تا آرزویکه از این سناریو داشت فیلم را بچشم خود تماشاه نماید. اما با تاسف در خت برومند علم و فرهنگ در بستر زوال بیماری افتاد و قلمش خشکید . آخرین نفس هایش را باگلوی فشرده از آزار زمانه بدست جانگیر عالم تسلیم کرد. یحیایی بزرگ ٬ دانشمند فرهنگی سیاسی و استاد دانشگاه در سال 1363 هش به سن چهل وسه سالگی از جهان چشم پوشید.
درباره این دانشمند از کتاب سماها .وآواها اثر نعمت حسینی و کتاب سیمای معاصر اثر عزیر آسوده و برخی معلومات که در ایام کارم در مطبوعات ان زمان داشتم و روزنامه ها و مجلات وقت استفاده گردیده است.