ایکاش که در روی جهان جنگ نمی بود
در کارگهء شیشه گـــران سنگ نمی بود
دنیا همه راحتـــکده می گشت بشـــر را
گر فتنه و خودخواهی و نیرنگ نمی بود
بر مـــردمِ آواره زمیــــــن تنگ نمی شد
گر دیـــدهء خــود بینِ فلک تنگ نمی شد
روشنگـــرِ دل های پُـــر امید نمی گشت
گر نالـــهء شامم سحـــر آهنـگ نمی بود
گر کــوهء غمِ عشـــق به دوشــم نفتادی
هنــــگامِ جــوانی کمـــرم چنگ نمی بود
امــروز به سر منــزلِ مقصود زدی گام
دیـــروز اگــــــر اشترِ ما لنگ نمی بود