با آنکه تاریخ تولد درمحمد روشن نیست، میتوان یکی از سالهای میان 1890 و 1895 را برای چشم گشودنش به جهان نشانی کرد؛ زیرا عبدالوهاب مددی در رسانههای لمر، فرهنگ خلق، هنر و نیز کتاب “سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان” آن را 1892 و روشننگر در روزنامه انگلیسی کابل تایمز 1894 نگاشتهاند.
مددی در مارچ 1980 از زبان خودش آوردهاست:
«نامم دُرمحمد است، مشهور هستم به دُرَی لوگری از دهنو، باغ سلطان لوگر. پدرم پیشه سلمانی داشت و آدم سرشناس بود. یادم است، یک روپیه کابلی میدادم و شصتوپنج دانه تخم مرغ یا پنج چارک آرد و نیمچارک گوشت گوسفند یا نیمچارک روغن یا یکنیم گز تکه چیت روسی یا پنج سیر خربوزه میخریدم.
با بچههای قریه پیش ملای مسجد درس میخواندم. در آن دوران آوازه افسانهگویی کاکا میرک سرزبانها افتاد. او در جریان افسانه گفتن رباب مینواخت. همیشه در مجالسش میرفتم و افسانههایش بر من زیاد اثر داشت. برایم رباب کوچکی خریدند و بعد به تقلید از کاکا میرک شروع کردم به رباب نواختن.
یک روز کتاب خواجه حافظ در دستم بود و میخواستم بروم پیش ملای مسجد. گفتند بیایید برویم ده مغلخیل که توی است. مسجد نرفتم، توی رفتم. در تویخانه سه نفر ساز میزدند و یک نفر آواز میخواند. مدتی نشستم تا این بیت خوانده شد:
به رفوگران مژگان برسان صبا پیامم
که هنوز پاره دل دو سه بخیه کار دارد
این شعر بر من زیاد تاثیر کرد. آمدم خانه، کتاب حافظ را گذاشتم و رباب را برداشتم. از همان روز رابطهام با درسهای ملای مسجد قطع شد. سه سال پوره در خانه به تنهایی رباب نواختم و آواز خواندم. پس از آن، سه نفر یافتم. باهم یک دسته ساز ساختیم و روی آوردم به آوازخوانی.
در اوایل در سه قریه ساک، خیبرآباد و للندر بزمهای ساز و آواز داشتیم. قندهار رفتم و هشت ماه در خانقاه ملا محمد حسین پاییدم. هارمونیه خریدم. وقتی به لوگر برگشتم و هارمونیه به سامان آلات ما زیاد شد، شهرتم دوبالا گشت.
عروسی اولم که در دوران امیر شهید حبیبالله خان بود، نود روپیه کابلی مصرف برداشت. در توی دومم سهصدوبیست افغانی خرچ کردم. اگر با نرخ و نوای سابق میسر میشد، خیلی آرزو داشتم بار سوم هم پای سفر عقد بنشینم، اما حیف که حالا مصارف تویانه بسیار بلند رفته است.
از دستههای دهل و سرنی گرفته تا باجهخانه بلدیه که سبک موسیقی لوگر را تعقیب میکند، همه شاگردانم هستند، زیرا از مکتب من پیروی میکنند. سلام لوگری، عبدالرشید ماشینی، مومنخان بیلتون، عبدالرزاق شوقی، تازهگل، همیشهگل، سیدگل، حبیبالله، آدمخان، قاسم لوگری، معراجالدین، محمدایوب و شمسالدین شاگردان اصلی من هستند.»
به گفته وهاب مددی «انسامبل چهارنفری استاد دری لوگری، جمال، کمال و شمسالدین اولین دسته هنری در موسیقی لوگری بود. برنامه هنری آنان با تاسیس رادیو در 1939 با این آهنگ استاد دری و شعر بهایی جان آغاز گردید: “تر مخ دی جار شم، تر گل صفا یی/ څنگ ته می راشه چی گران پر ما یی“. با پیوستن استاد دین محمد انسامبل پنج نفری شد. آنها در رادیو ده سال فعالیت داشتند. پس از مرگ یا دوری همکاران، دومین، سومین و چهارمین انسامبل با عبدل، رووفی، خلیفه جمال، غوثالدین، قیامالدین، عبدالرشید ماشینی، عبدالرزاق، عبدالحبیب و دین محمد ساخته شدند.
استاد درمحمد موسیقی لوگری را به برونمرزها – چین و پاکستان و از راه رادیو به جهان – شناساند. وی در 1963 برنده جایزه اول مطبوعاتی از سوی ریاست مستقل مطبوعات گردید، در 1965 به اعزاز مقام “استادی” و در 1966 به دریافت مدال عالی هنر از سوی محمد ظاهر شاه نایل آمد.
نامبرده در 1965 به زیارت خانه خدا (حج) رفت و دیگر در مجالس خصوصی و تویها نخواند. تنها در رادیو و برنامه جشن استقلال هنرنمایی میکرد. او که به ساز اروپایی علاقه نداشت و مشتاق موسیقی هندی بود، در آخرین سالهای زندگی از هنر دست کشید و به دهقانی پرداخت.
با مرگ این هنرمند بزرگ به روز دوشنبه هشتم سرطان ۱۳۶۰ [26 جون 1981]، موسیقی لوگری تا حدی از رونق افتاد. آوازخوانان و نوازندگانی که چراغ راهش را درخشان نگهداشتهاند، اینهایند: محمد ظاهر رباب نواز، عبدالمحمد مشهور به عبدل پغمانی دهل نواز، عبدالرشید ماشینی (سرنده نواز)، محمد یوسف هارمونیه نواز، و بیلتون.
استاد لوگری شخص بیآلایش، خوشقلب، خوشصحبت و دور از خودسازی بود. با مردم به سادگی، پاکدلی، صمیمیت و یکرنگی برخورد میکرد. سخنانش مانند هنرش شورآفرین و نشاط آور بود.»
وهاب مددی از زبان بیلتون مینویسد: «هرچند در گذشته آوازخوانان و دستههای ساز زیادی در سبک لوگری هنرنمایی میکردند، اما کسی به پای استاد دری لوگری نمیرسد. نقش او در ایجاد طرزها، نغمههای شادیآفرین و رقصان بیمانند بود. به چشمدید خودم، او را چندین بار به جرم اینکه با آهنگهای شاد و نغمات هیجانانگیزش عدهیی را خواسته یا ناخواسته به رقص تحریک میکرد و باعث بروز حالات هیجانانگیز در شنوندگان میشد، با توهین و تحقیر از مجالس عروسی راندند. در سالهای پیشین، مسئولین رادیو کابل برنامههایش را به اتهام اینکه گویا بیش از حد لازم شادیآفرین و تحریک کننده به نظر میرسید، قطع کردند و مدت دو سال به او اجازه ندادند در رادیو کابل آواز بخواند.»
رویکردها
1
موسیقی لوگری: عبدالوهاب مددی
“لمــر“: شمارههای دهم و یازدهم/ 1970
2
موسیقی لوگری: عبدالوهاب مددی
“فرهنگ خلق“: شماره دوم/ 1980
3
سرگذشت موسیقی افغانستان در سده روان
عبدالوهاب مددی، “گاهنامه هنر“: شماره یکم/ 1985
4
او برای بهبود دلهای زخمی میخواند/ روشننگر
He Sang to Heal Wounded Hearts
Kabul New Times, September 29, 1981
روشننگر در روزنامههای انیس و کابل تایمز، نام “میرک” را استاد غنی میرک نوشتهاست.
[][]
کانادا/ هژدهم نومبر 2017