بعد از تشکیل حکومت وحدت ملی و توافق روی تقسیم “پنجاه – پنجاه” فیصد قدرت بین تیم اصلاحات و همگرایی و تحول و تداوم، همه چالش ها و شکاف های بوجود آمده در انتخابات را فراموش کردند و به امید آینده درخشان نفس می کشیدند. اما اشرف غنی احمدزی با نشستن به کرسی ریاست جمهوری شعارهای داغ و آتشین سر داد و با فریادهای شماره وارش همه را امیدوار کرده بود. احمدزی با پیدا کردن جای پای در ارگ، حرص و طعم قدرت در وجودش گل کرد و در صدد حذف رقبای درون حکومتی و مخالفان سیاسی اش بر آمد.
نخست، کار اشرف غنی تشکیل حلقه خاص در درون کابینه بود. او حلقه ساخت متشکل از افراد وفادار به خودش که بسیار متعصب و قوم گرا بودند و تحمل دیدن اقوام غیر پشتون در بدنه حکومت را نداشتند. افراد شامل در حلقه ارگ، با قدرت و صلاحیت بسیار بالا و به صورت همزمان در اداره های مختلف شروع به کار کردند. افراد شامل در این حلقه اگر معین بود یا رییس بالاتر از وزیر حرف می زدند و از سوی ریاست جمهوری نیز حمایت می شدند. کار به جای رسیده بود که یک مامور بست 3 یا 4 در یک وزارت وزیر همان وزارت را اداره می کرد. هیچ وزیری نتوانست جلو یکه تازی این افراد را بگیرد. زیرا ارگ با تمام قوا پشت این افراد ایستاده بودند. مقام های حکومتی که علیه این پروژه ریاست جمهوری برخاستند یکی بعد دیگر برکنار شدند و یا با توطئه های متعدد مجبور به ترک کار شدند.
اشرف غنی برنامه ریخت تا آنانی که سدی در برابرش می شود را یکی یکی از پیشرو بردارد. نخست کسی که قربانی برنامه حلقه ارگ شد محمدمحقق بود.
آقای محقق سیاستگر تندخو و رُک و راست است. او حرف دلش را مستقیم می گوید. یاد ندارد مثل خیلی از سیاستگران دیگر، غیر مستقیم حرفش را بگوید و یا در موردهایی سکوت کند. اصلن طبع محقق چنین است. ضمن اینکه رهبر حزب وحدت رابطه خوبی با رسانه ها دارد و راحت غوغا برپا می کند. از سوی، آقای محقق رای و حمایت میلیون ها هزاره را با خود داشت. حمایت های که مثل کوه تکیه گاهی وی بود. خلاصه اینکه، عدم تحمل پذیری محقق در برابر سیاست های غلط ارگ، حمایت های میلیونی هزاره ها از وی و اخلاق تند او و زبان گویا اش او را به هدف شماره اول ارگ تبدیل کرده بود. اولین تصمیم ارگ جدای او از مردمش بود. تصمیم که با پول ارگ و سیاست های منفعت طلبانه برخی جوانان هزاره که تازه به جایی رسیده بودند تا حدی عملی شد. محقق دیگر مثل همیشه محبوب نبود، ولی هنوز از ادرس هزاره ها حرف اول را میزد. با این وجود محقق انقدر مصروف این پروژه ریاست جمهوری شد که حلقه ارگ ریشه دواند و قویتر شد. از چانس بد آقای محقق و هزاره ها، همه سیاست گران غیر هزاره چالش های به وجود آمده را چالش های هزاره ها قلم داد کردند نه افغانستان. تا اینکه پلان ارگ بالای جنرال دوستم عملی شد. دوستم در قضیه که نمی دانم تا چه حدی صحت داشت و یا نداشت متهم شد. بدتر از همه اینکه بدون کدام محکمه و بررسی اصل ماجرا، اقای دوستم به ترکیه تبعید شد.
بعد از تبعید دوستم نخستین کسی که از او حمایت کرد محقق بود. من در صفحه مجازی با آقای محقق دوست هستم و متوجه بودم چقدر برای برگردانیدن دوستم تلاش می کرد. او در دیدارش با تمام سفیران و مقام های غربی از دوستم حمایت کرد و خواهان برگشت معاون اول ریاست جمهوری می شد. معاون ریاست اجراییه در مصاحبه های که با رسانه ها داشت نیز، انتقاد تندی از سیاست های یک جانبه ارگ به عمل می آورد. در نهایت او با عطامحمد نور نشست و باهم به ترکیه رفتند و یکجا با جنرال دوستم “ائتلاف ملی نجات برای افغانستان” را ایجاد کردند.
با تشکیل ائتلاف “ملی نجات برای افغانستان” تبلیغات گسترده علیه شان شروع شد. ارگ، عده ای را اجیر کردند تا محقق، دوستم و عطا را بکوبند و عده یی، چون اعتمادی به نتیجه بخش بودن این جریان نداشتند آنان را “تیر در هوا” تعبیر کردند. بی اعتمادی مردم نسبت به این جریان سیاسی وقتی کمرنگ تر شد که پلان ارگ بر مردم تاجک و سیاست گران این قوم نیز عملی شد. تا اینکه کار به جای رسید که آقای محقق آنرا “رسیدن کارت به استخوان” تعبیرکرد.
بعد از دستگیری قیصاری نماینده جنرال دوستم در شمال و رفتار غیر انسانی ارتش، قطعه خاص و کماندوها با نیروهای زیر امر این فرمانده مردمی، آقای محقق و عطامحمد نور کنفرانس خبری در مزار دایر نمودند و موضع مشخص در برابر تکروی های ارگ گرفتند.
آقای محقق در این نشست خبری با لهجه تند و انتقادی از حکومت خواست جنرال دوستم را به افغانستان برگرداند. او گفته بود اگر حکومت این کار را نکند ما( ائتلاف ملی برای نجات افغانستان) جنرال دوستم را می آوریم و هیچ باکی از بحران بعد آن نداریم.
چه خوب است در اینجا حرف های محمدمحقق را نقل قول مستقیم کنم. محقق گفته بود “تا هنوز ما تقاضا کردیم که بیایه(دولت دوستم را بیاورد) بعد از این می گویم جنرال صاحب دوستم را میاوریم. دنیا و حکومت هم گوش شان باز شود که اگر نیاورد(دوستم را حکومت نیاورد) میاوریم. بعد از آن اگر در افغانستان بحران می آید، مسوولیتش به دوش کسانی اند که چنین بحرانی را خلق می کند.”
عطا محمد نور نیز در این رابطه گفته بود “مطابق ماده 28 قانون اساسی هیچ کسی حق سلب تابعیت اتباع افغانستان را ندارد. و همچنان هیچ کسی حق تبعید هیچ کسی را ندارد. پس معاون اول که مصونیت قانونی دارد و مربوط یک تکت انتخاباتی است با کدام جرم و کدام خیانت ملی نمی تواند به کشور خود برگشت کند؟“
کنفرانس خبری این دو رهبر جهادی همزمان شد با تظاهرات های ده ها هزار نفری در ولایت های مختلف شمالی. مردمان خسته از ظلم با شعارهای عدالت خواهانه به جاده ها ریختند و حماسه آفریدند. مظاهره کنندگان حتا اداره های مختلف دولتی و بندرهای تجارتی در شمال کشور را بستند.
وقتی آقای محقق به کابل برگشت با جمعی رفتیم به خانه اش. محقق خیلی جدی بود. با جدیت روی موضع گیری اش پافشاری می کرد. موضع گیری که با استقال گسترده مردمی همراه بود. واقعا همه در فضایی مجازی و در مجلس های خودمانی و سیاسی جسارت رهبر حزب وحدت را ستایش می کرد. از حرفهای رهبر حزب وحدت معلوم میشد که وی خودش را آماده هرنوع چالش کرده بود و اگر دولت اراده برای آوردن دوستم نداشت، آنان به هر قیمتی که می شد دوستم را می آوردند.
اینطوری بود که حلقه ارگ بیشتر از پیش خطر سقوط به پرتگاه نابودی را حس کردند و مجبور شدند به خواست های “ائتلاف ملی برای نجات افغانستان” لبیک بگوید و هیئت برای مذاکره با جنرال دوستم به ترکیه فرستاد. نخستین فرستاده ارگ، قانونپوه سرور دانش معاون ریاست جمهوری بود و در تعقیبش افراد دیگر جهت مذاکره نزد جنرال دوستم رفتند و در نهایت معاون رییس جمهور عصر امروز به کشور برگشت.
جنرال دوستم به کشور برگشت و مردم بیشتر از گذشته متحد شدند و بر ارگ فشار می آرود، ولی تصمیم های غلط اشرف غنی و تیمش در ارگ ریاست جمهوری کشور را به بحران برد. ناامنی ها به اوج خود رسیده، قیمتی مواد خوراکی مردم را به فغان آورده، تعصب و قوم گرایی در حکومت داد میزند و خلاصه هیچ چیزی در جایش نیست. اشرف غنی میان همه اقوام و حتی قوم پشتون اختلاف ایجاد کرده است. همایون معاون مجلس نماینده گان، ظاهر قدیر، وکیل لالی، جنرال رازق و دیگر بزرگان قوم پشتون از سیاست های اشرف غنی شدیدا انتقاد دارند. وی طی چهارسال حکومتش اختلافات میان اقوام را به حد نهایی آن رسانیده است. کنار زدن اقوام و سیاه و سفید جدا کردن و نادیده گرفتن دیگران، نه در گذشته نتیجه داده و نه در آینده نتیجه میدهد. نکته دیگری هم قابل ذکر است که طبق گزارش سیگار؛ میزان سرمایه گذاری در افغانستان از رده 42 به 107 سقوط کرده است. اختلافات قومی، افزایش ناامنی، سطح بالای بیکاری، فساد اداری و افت اقتصادی از مواردی است که اشرف غنی در کارنامه ناکام چهارساله خود درج کرده است.
به باور من با آمدن جنرال دوستم به کشور کار “ائتلاف ملی برای نجات افغانستان” ختم نشده؛ بل تازه شروع شده است. آنان برای شکستن حلقه ارگ و آوردن نظم در حکومت و آرامش در جامعه راهی طولانی در پیش دارند. آروز دارم رهبران این جریان سیاسی جدی تر از گذشته برای این هدف تلاش کنند و آمادگی مبارزه با چالش های بعدی را داشته باشند.
به امید افغانستان عاری از جنگ.
عبدالنصیرموحدی 30/4/1397 کابل