. و غزل های بيدل نا خوانده ماندند : پرتو نادری

   روز يک شنبه شانزدهم جوزا يا خردادماه1361خورشيدی، افغانستان سرتاج موسيقی کلاسيک خود را از دست داد. آری استاد محمد حسين سرآهنگ در همين روز به جاودانه گان پيوست و رود بار زلال صدايش در ريگزار تفتيده مرگ خشکيد و به گفتۀ شاعر : چراغدار صدا مرد !

استاد سرآهنگ به سال 1296 خورشيدی در گذرخواجه خوردک خرابات کابل زاده شد. هنوز کودک بود که اساسات موسيقی را از پدر هنرمندش استاد غلام حسين فرا گرفت بعد به سرزمين جادويي هند سفرکرد و شانزده سال را نزد استاد عاشق علی خان مشهور به چراغ پنجاب به آموزش موسیقی کلاسيک پرداخت. آری رسيدن به هنر و پيروزی چه رياضت بزرگی می خواهد !
مهندس صديق قيام يک تن از موسيقی دانان کشور و نويسنده ۀ کتاب « ازصدا تا آهنگ » می گوید که: درافغانستان هنوز هيچ کسی نتوانسته است تا موسيقی کلاسيک را به مانند استاد سرآهنگ دراوج زيبايي و کمال اجرا کند .


به گفتۀ او نخستین بار در زمان امير شيرعلی خان در اواخر سده نزدهم ميلادی رشته برنامه هايی بهه هدف باز سازی موسيقی افغانستان روی دست گرفته شد که با اجرای آن درکالبد شکسته و ريختۀ موسيقی کشور جان تازه يي دميده شد. او می گوید: در همين دوران بود که نخستين بار شماری از هنرمندان و آوازخوانان هندی به کشور فراخوانده شدند و درکوچۀ خواجه خوردک کابل جاگزين گرديدند.
هنرمندان و آواز خوانان هندی شماری از جوانان در شهر کابل را با اساسات دانش موسیقی آشنا ساختند و بدينگونه نوعی باز سازی موسیقی در افغانستان آغاز گرديد .هم اکنون چهره های درخشانی درعرصۀ موسيقی کلاسيک کشور وجود دارند که بدون ترديد نامهای شان چنان ستاره گان تابناکی در آسمان هنر کشورمی درخشند.
اين ها همه گان پرورش يافته گان کوچۀ خرابات اند. به عقيدۀ مهندس قيام در شمار سر برآورده گان از کوچۀ خرابات نخستين چهره يي که نوآوریهای پسنديده يي را درموسيقی افغانستان پديد آورد، استاد قاسم بود. استاد قاسم موسيقی محلی افغانستان را با اساسات موسيقی کلاسک هم آهنگ ساخت و اين نخستين سنگ بنایی بود که موسيیقی محلی افغانستان را با اساسات موسيقی علمی هم آهنگ می ساخت .
دومين چهره يي که از کوچۀ خرابات سر به در آورد و درخشانتر از هر چهره ۀ ديگری نه تنها درافغانستان ، بلکه در نيم قاره ۀ هند نيز درخشيد ، استاد سر آهنگ است. همان گونه که می سرود او هم جان خرابات بود و هم جانان خرابات . استاد سر آهنگ از شيوۀ پتياله پيروی می کرد . همان شيوۀ که استاد اش عاشق علی خان آن را به جايگاه و مقامی بلندی رسانده بود. اين که در افغانستان هيچ استاد و آوازخوانی تا کنون نتوانسته است خيال های شيوۀ پبياله را به مانند استاد دراوج زيبايي و کمال بخواند ، قولي است که جمله گی بر آنند .
استاد سر آهنگ باری در يکی از گفتگوهايش با يکی از نشريه های کابل گفته بود: آن چه را که من به نام موسيقی کلاسيک می خوانم خيال نام دارد. خيال ازابداعات شاعر و موسيقی دان بزرگ امير خسرو بلخیدهلوی است که در ميان سالهای (725-651) هجری قمری می زيست . خيا ل در موسيقی يک شيوه است واما اين شيوه در سبکهای گوناگون موسيقی هند چه موقعيتی دارد ؟
استاد مجيد سپند که روزگاری هم نزد استاد سرآهنگ زانوی ارادت و شاگردی زده است ؛ باور دارد که پيش ازامير خسرو دهلوی شيوه ۀ خيال خوانی در هند رواج نداشته و بيشتر شيوه ۀ مراتی خوانده می شده است .
امير خسرو ابداعاتی را در موسيقی مروج آن روزگار هند پديد آورد ، چنان که شيوه ۀ های خيال ، ترانه ، تهمری ، غزلخوانی و قوالی از ابداعات او به شمار می آيند.
البته شيوهۀ خيال تنها محدود به سبک پتياله نيست؛ بلکه در تمام سبکهای چهارگانه ۀ موسيقی هند خيال خوانده می شود. غير از خيال خوانی به سبک پتياله، استاد سر آهنگ آهنگهايي را به شيوه ۀ غزل ، نيمه کلاسيک، لايت و محلی نيز اجراکرده است . يکی از تلاش های استاد سر آهنگ اين بوده است تا موسيقی محلی افغانستان را با معيار ها و قانونمندی های موسيقی کلاسيک هم آهنگ سازد البته پس از استاد قاسم ، استاد سر آهنگ يگانه آوازخوان در کشور است که در اين راه گامهای عملی و سود مندی را برداشته است .
فقير احمد منيری بر اين باور است که به هيچ وجه استاد سر آهنگ در پی آن نبود تا يک سره راگ خوانی را در افغانستان گسترش دهد ؛ بلکه استاد می خواسته است تا نغمات و شيوه های محلی را با موازين و اصول موسيقی علمی استوار سازد. او می گويد که استاد خود در اين زمينه ابداعاتی داشته است . چنان که شيوه ۀ موسيقی شمالی را با اصول و قواعد راگ بيروی هم آهنگ کرد . به همين گونه استاد، آهنگاو يار کتيت کار دارمرا پايه و بنياد علمی داد . افزون بر اين استاد سر آهنگ بر بنياد موسيقی محلی مناطق مرکزی افغانستان راگی را به نام راگ هزاره ابداع کرد و بعداً آن را در کشور هند در برابر استادان موسيقی ارائه نمود .
استاد سر آهنگ پيش از آن که جهت اشتراک در کانفرانس ها و مسابقه های موسيقی به کشور هندوستان برود ، در کشور خود تنها يک لقب داشت و آن لقب سر آهنگ بود. باری شنیده بودم که گویا این لقب را محمد ظاهر، شاه سابق افغانستان به استاد داده است. در یکی از نوشته های خود باری چنین نوشته بودم؛ اما پس از نشر آن نوشته زنده یاد سرور نجیمی یا داشتی، نوشته بود. بر بنیاد یاد داشت زندهیاد نجیمی این لقب در یکی از نشست های که استاد پیهم غزل های بیدل را می خواند، بیدل شناس بزرگ کشور قندی آغا و شاعر عیار پیشه باقی قایل زاده نیز حضور داشتند. به پیشنهاد قایل زاده آن جماعت فرهنگی در آن نشست این لقب را برای استاد این لقب را برای استاد دادند و بدین گونه استاد به نام سرآهنگ معروف گردید. محمد احسان عرفان می گوید: سرتاج موسيقی ، کوه موسيقی ، بابای موسيقی ، و شير موسيقی آن القاب بزرگی اند که استاد سر آهنگ از مراجع با اعتبارهنری کشور هند در نتيحۀ مسابقههای آواز خوانی به دست آورده ا ست . غير از اين دانشگاه کلکته القاب افتخاری ماستری ، پروفيسوری و دکترا به استاد داده بود .
استاد در درازای حيات پر باری هنری خود به دريافت بيست و يک مدال موفق شده است. از اين شمار دومدال از کشور خود ، هفده مدال از هند و دو مدال ديگر را از پاکستان به دست آورده است .

ديده می شود که ميزان ارجگذاری به استاد در سرزمين خودش افغانستان نسبت به کشور های ديگر ناچيز تر به نظر می آيد و اين جای تاًسف بسيار است . ظاهراً چنين به نظر می آيد که اين ديگر ها بوده اند که استاد و ابعاد شخصيت بزرگ هنری او را برای ما شناختاندند . استاد در کنار ما بود و ما بی اعتنا از کنار او می گذشتيم و نمی دانستيم که يک کوه آواز، آرام آرام از کنارما می گذرد . چشمان ما کور تر از آن بود تا بتوانيم تلالؤی آن تاج بزرگ را بر تارک موسیقی کشور خود ببنيم و چه بسا که هنوز نيز نمی بينيم . دريغ بر قوم و ملتی باد که با اين همه گزافه ها هنوز ياد نگرفته است تا شخصيت های علمیفرهنگی و هنریادبی خود را ارج بگذارد!

استاد سر آهنگ در ميان شاعران کلاسيک فارسی دری به غزلهای ابوالمعانی ميرزا عبدالقادر بيدل علاقۀ فراوانی داشت . او تا پايان زنده گی نزد بيدل شناس سر شناس کشوراستاد محمد اسير معروف به قندی آغا به بيدل خوانی می پرداخت و خود را با رمز و راز شعر بيدل آشنا می کرد و می خواست چنان کوهنورد نستوهی آن کوه بلند معنی را با آن همه کوتل هايش در نورد .
من هرباری که غزلهای ابوالمعانی را به آوز استاد سرآهنگ می شنوم می پندارم که اين دو کوه بلند چگونه عاشقانه با هم در مي آميزند . فکر می کنم پس از چند سده خداوند استاد سر آهنگ را آفريد تا آن کوه معنی را به تغنی در آورد .
غزلهای بيدل را در افغانستان هيچ آواز خوانی نتوانسته است که به مانند استاد سر آهنگ به زيبايي بخواند . آری شعری را که کوه است و کوتل دارد جز کوه بلند موسيقی ديگر چه کسی می تواند با چنان شکوه و زيبايي اجرا کند .
وقتی استاد غزل های ابوالمعانی را اجرا می کند چنان است که گويي رودبار سخن با رودبار آواز در هم می آميزند. استاد سر آهنگ مرد شکسته و صوفی مشربی بود . کارشناسان عرصۀ موسيقی افغانستان باور دارند که او در موسيقی کلاسيک کشور يگانه بود ، يگانه زيست و يگانه رفت .

پرتو نادری