نشست مسکو در حالی برگزار شد که نشست بین الافغانی دوحه بنا بر اختلاف های داخلی و بیرونی به شکست انجامید و این بار روسیه توانست تا زیر نام نشست صدومین سالگرد روابط افغانستان – روسیه هیآت رهبری طالبان را به رهبری ملا برادر خیلی قشنگ بر رخ رسانه ها بکشد و با نشان دادن آن در کنار دختران زیبا و تناز روسی هوای ثمرقند و بخارای قدیم را در کلهء شان تازه کند و هرچه بیشتر تیغ از دمار شان بیرون کند.
در این نشست دو طرف به صلح تاکید کردند و بار دیگرخروج نیرو های امریکایی از افغانستان را یگانه بدیل برای گفت و گو های بین الافغانی و صلح عنوان کردند که این گزینه برای امریکایی های مطلوب نیست و قبول این به معنای شکست قطعی امریکا در افغانستان تلقی می شود. از همین رو امریکا تلاش می کند تا طالبان را به قبول نیرو های امریکایی و تشکیل حکومت بین الافغانی ترغیب کند که با این خواست امریکا کشور های روسیه، چین و ایران هم نظر نیست و آنان از حضور نیرو های امریکایی در منطقه نگران اند. آقای اتمر که گفته می شود، در زمانی که وزیر داخله بود، ورود طالبان به شمال را فرصت سازی کرده بود و در آن زمان رسانه ها از نقل و انتقال طالبان بوسبلهء هلیکوپتر ها به شمال کشور سخن ها می گفتند. در این نشست درفشانی ها کرد و در خطاب با ملابرادر گفت که او و آقای کرزی پنج سال پیش تلاش های زیادی برای بیرون کردن جناب ملابرادر از زندان یا مهمانخانه نظامیان پاکستان به خرج دادند که هدف شان صلح بود و اما تلاش های شان به نتیجه نرسید و افزود که خدا را شکر که حالا این فرصت فراهم شد.
این اظهارات او گویا نشان دادن چراغ سبز به طالبان د آستانه انتخابات ریاست جمهوری است تا باشد که برگ برنده یی در دست داشته باشد. آقای کرزی هم با تاکید به روند صلح نقش کشور های منطقه مانند روسیه و چین را در در روند صلح افغانستان مهم و حیاتی خواند. حال پرسش اصلی این است که چقدر وسیه توانسته با کشاندن ملابرادر در این نشست در سیاست منطقه یی و جهانی دست بالا یافته باشد. ورود ملابرادر به مسکو در واقع در بدل سیلی از تحهیزات روسی به میدان جنگ طالبان انحام شده است که این سلسله را ملامنصور در نخستین نشست خود با پوتین در پایگاهء نظامی روسیه در تاجکستان فراهم کرده بود که در هنگام بازگشت از طریق ایران هدف طیارهء امریکایی ها قرار گرفت. این کار به هدف منزوی کردن روسیه و ایران از روند صلح افغانستان بود که نشست مسکو نشان داد که تیر امریکایی ها به خطا رفته است. کشاندن ملابرادر به مسکو در واقع نتیجهء دیپلوماسی یک دست پاکستانـ ایران و روسیه در تبانی با کشور های خلیج به هدف انزوای بیشتر امریکا و کابل صورت گرفته است که از شیطنت های مکارانهء هرسه کشور یادشده پرده بر می دارد. نشست مسکو در واقع واشنگتن و کابل را اغفال نمود و هرچند هنوز زود است که میزان به هدف رسیدن روسیه و هم پیمانانش را در این به داوری گرفت؛ زیرا که طالبان به گفتهءمعروف “مار های بدون هدۀ” استخباراتی اند که یه هیچ قول و قراری وفادار نیستند؛ زیرا از خود اراده ندارند و افسار آنان بدست شبکه هایی اند که آنان را تمویل و تجهیز می کنند. ازهمین رو امریکایی ها و سایر کشور های جهان در رابطه به عملی شدن تصمیم های طالبان نگران اند. هنوز زود است که روی بازی های شان حساب کرد به ساده گی روی آن داوری کرد و اما هرچه باشد این نشست روسیه را در قضایای افغانستان یک گام .به پیش کشید.
سیاستگران افغانستان و طالبان پس از نشست مسکو که بخاطر بزرگداشت از صدمین سال روابط کابل و مسکو برگزار شده بود. روز دیگردر پشت در های بسته باهم دیدار کردند. طرفها در پایان این نشست، یک اعلامیۀ مشترک صادر کردند. در این اعلامیه گفته شده است که سیاسیون و طالبان روی برقراری آتشب س، حفاظت غیرنظامیان در جنگ، مسایل مربوط به زندانیان، خروج نیروهای خارجی از افغانستان و قطع مداخلات خارجی گفت وگو کردند؛ اما روی برقراری آتش بس توافق صورت نگرفت. این اعلامیه فضای نشست را صمیمانه خواند و بر ارادۀ مشترک دو طرف برای رسیدن به صلح پایدار و فراگیر در افغانستان تاکید داشت. همچنان توافق به عمل آمد تا روی بعضی مسائل با تأکید بر توافقات پنجم و ششم ماه فبروری سال جاری میلادی، در آینده به گفتوگوهای شان ادامه بدهند.
طالبان در این نشست حضور خلیلی و سفیر افغانستان را بحیث نمایندۀ حکومت افغانستان نپذیرفتند. این موضعگیریز تند طالبان بدون تردید در فضای مذاکرات سایه داشت. تنها موضع گیری تند و استخباراتی طالبان نیست که روند صلح را به چالش کشانده است؛ بلکه عدم اجماع ملی در داخل در میان گروه های سیاسی و مدنی و حکومت افغانستان به مثابهء مزید بر علت و اشتراک ناقص سیاستگران که حتا در سطح گروه ها هم از اجماع کامل برخوردار نبود و حکومت هم نتوانست اجماع ملی را در سطح داخل بوجود آورد. این کاستی ها هر کدام نتایج مذاکرات مسکو را زیر پرسش برد. ممکن این یک گوشهء پرسش باشد و پرسس های دیگر به یک سو که مسکو روزی حامی بزرگ ترین تجاوز به افغانستان بود و رفتن و نشست در مسکو برای بسیاری آقایان ننگ شمرده شد و گفتۀ معروف به عزت اکنون از دست رفتهء شان بر می خورد. این در حالی است که جناح ها و گروه های بازی شونده در جنگ افغانستان با توجه به منافع کشور های دخیل در جنگ افغانستان مانند، روسیه، پاکستان، ایران، امریکا، هند و …هرکدام به نحوی به عدم استقلالیت در مذاکرات به اند. این وابستگی های کشنده و دردناک ایجاد اجماع منطقه یی و جهانی را برای صلح افغانستان نیز متاثر گردانیده است. این دشواری ها دست به دست هم داده و آوردن تمامی جناح ها را زیر یک چتر در مسکو و نشست هایی مانند دوحه را به کاستی و کندی رو به رو کرده است. از سویی هم شتاب هیأت اشتراک کنندهء ناقص به رهبری آقای کرزی به نحوی موضع طالبان را در پیوند به حکومت افغانستان تقویت کرد که این احتمال نشست های پررنگ و با قاعده و وسیع نشست بین الافغانی را در آینده کم رنگ می گرداند. این رویکرد از لحاظ راهبردی برضد مردم افغانستان است. در این شکی نیست که وابستگی های گروه های مسلح مخالف به شبکه های گوناگون استخباراتی و وابستگی های حکومت که حتا بخشی از معاش کارمندانش را خارجی ها می پردازند و از لحاظ اقتصادی خیلی وابسته به کشور های دیگر است، همه در روند گفت و گو ها تاثیر گذار اند. از سوی دیگر جنگ افغانستان باتوجه به ابعاد منطقه یی و جهانی آن و منافع متضاد کشور ها چنان پیچیده شده که کار را از دست مردم افغانستان برده است. این حالت نه تنها هرگونه تصمیم گیری مستقل حکومت، سیاستگران و گروه های مخالف در رابطه به صلح را ناممکن گردانیده ؛ بلکه از حکومت هم نمی توان، توقوع داشت که با تصمیم معجزه آسا به این تراژیدی پایان بدهد.
از این رو ایجاد چتر ملی هم تحت رهبری حکومت مسأله دار به نظر می رسد. این موضوع اجماع منطقه یی و جهانی را در پیوند به افغانستان نیز به چالش کشیده است. در عین حال پای بندی به قانون و حفظ مصالح ملی از سوی جناح های سیاسی در داخل و حکومت یک امر مهم به شمار می رود که قربانی کردن آن در پای صلح معنای جنگ دیگر را دارد. این آقایان آنگاه از خواب غفلت بیدار خواهند شد که صدای” قوت قوت فوتاس خراس های مست رویای ماکیان چرانی و ماکیان پرانی شان را چون خدنگی ناز در چشمان خواب آلود شان بسکند. هرچند هنوز پیش از وقت است، داوری کرد که برگزار نشدن نشست بین الافغانی در دوحه و پیشرفت های کند دور ششم گفت و گو های دوحه بر فضای نشست مسکو چقدر سایه خواهد داشت؛ اما هرچه باشد،
با تاسف که موضع سیاستگران کشور به حیث اپوزیسیون در نشست مسکو در برابر طالبان خیلی ضعیف و حتا ضد منافع ملی بود و این رویکرد دلیل آشکار ناتوانی آنان را به نمایش نهاد؛ زیرا در نظام ضعیف اپوزیسیون نیرومند معنایی ندارد و یک اپوزیسیون صلابت و اعتبار خود را از حکومت می گیرد. از سویی هم اگر طالب حکومت را دست نشانده می خواند، شما آقایان به دلیل معماران این نظام دست نشانده ترین های اید و سکوت در برابر یک نهاد تروریستی نه تنها گناه است؛ بلکه درتعارض با منافع ملی است که بزرگ ترین ارزش در سیاست کنونی جهان است. این سکوت جفای بزرگ به هزاران سرباز شجاع این کشور است که اکنون سینه های شان را در برابر تروریستان مزدور پاکستان سپر ساخته اند. موضع حکومت گریز سیاستگران کشوردر نشست مسکو، موضع طالبان را تقویت کرده و آنانرا بیشتر فربه کرده تا به خشونت و دهشت آفرینی های شان شدت ببخشند. این سبب می شود تا طالبان از یک سو دولت را متهم به سنگ اندازی در راه صلح نمایند و از سویی هم مشروعیت دولت را زیر سوال ببرند.
در این تردیدی نیست که نا هماهنگی و اختلاف نه تنها در میان حکومت و سیاستگران و به همنی گوننه در آنسو وجود دارد و در آن طرف بیش از سی گروۀ تروریستی متعهد به اهداف کشور های منطقه و جهان در کنار طالبان برضد مردم افغانستان می جنگند و این سو هم اختلاف در تمامی عرصه ها چه در سطح داخل و چه در سطح روابط کابل با کشور های منطقه و جهان و حتا حامیان اش بیش از حد زبانه می کشد. چنان می نماید که حکومت افغانستان نه تنها درگیر جنگ خطرناک تروریزم است و با دشواری های زیاد سیاسی و اقتصادی و امنیتی رو به رو است و از تبارگرایی، مواد مخدر و فساد و مطلق العنانی سخت ضجه می کشد؛ اما این به معنای کرنش بیش از حد سیاست گران افغان در برابر طالبان تندرو را ندااشت که بیش از حد برای حفظ بقا و غارت های آفتابی شان آنقدر به بهانۀ صلح با طالبان کرنش نشان می دادند. التماس و تضرع بیش از حد آنان دندان های آی اس آی را تیز تر و از طالبان را زهرآلودتر کرد که در اعلامیۀ رهبر طالبان بازتاب یافت. رهبر طالبان در این پیام گفت که سنگرهای شان را مستحکم نگهدارند و تا رسیدن به هدف که همانا امارت اسلامی است یک خطوه هم عقب نشینی نکنند.
با این حال، این پرسش در افکار خلق می شود که پس نشست پشت دروازه های بسته یعنی چه؟ شاید بیشترین دلگرمی روسیه به این نشست موضع واحد دو طرف در رابطه به خروج نیرو های امریکایی از افغانستان است که روسیه از موجودیت این نیرو ها نگران است. هرچه باشد، گفت و گو های پشت پرده بیشتر موضع روسیه را در افغانستان تقویت می کند و این گمانه زنی ها را در پی دارد که مواضع روسیه و امریکا بر رغم اظهارات مقام های هر دو کشور در افغانستان از یکدیگر فاصله دارند. هریک می خواهند امتیاز بیشتری از صلح افغانستان بدست آورند که در کل معنای قربانی کردن مردم افغانستان را دارد. آشکار است که این قربانی رویا های طلایی یک جناح انتخاباتی به رهبری اتمر را هم با خاک یک سان می کند.
گفتنی است که طالبان در یک نشست خبری به پرسش های خبرنگاران روسی پاسخ گفتند. در مورد جزییات خبری طالبان با خبرنگاران روسی چیزی نمی گویم؛ بلکه چیزی که مهمتر از پاسخ های طالبان به خبرنگاران روسی توجه همگان را به خود جلب کرده است، گفت و گوی طالبان با زنان زیبا روی و تناز روسی است که روس ها در یک دیپلوماسی نرم خواسته اند تا طالبان را با قراردادن در مقابل کمره های خبرنگاران زن اندکی مهار کنند و برای شان تفهیم کند که اگر انسان شوند و از خشونت دست بردارند، حور های زیبای بهشتی در دنیا هم موجود اند. طالبان در حالی پیش روی کمرهء خبرنگاران زن قرار گرفتند و برعکس باور های سنتی شان پردهء شریعت را دریدند و به چشمان زیبای زنان خبرنگار نگاه کردند و به پرسش های آنان پاسخ داند که صحنۀ تصویری آن خبر ساز شد. از همین رو بود که در نشست روز اول مسکو حضور خبرنگار زنی خبرساز شد که در نزدیک ترین فاصله با طالبان قرار داشت و طالب را در حالی نشان می داد که خیلی آرام در زیر کمرهء آن خانم خبرنگار آرام گرفته بود و در زیر کمرۀ آن خانم چون موم نرم و از آب روان تر می نمود. اما صحنۀ تصویری نشست خبری طالبان با خبرنگاران روسی خبرساز تر شد و آرامش طالبان در مقابل کمره های خبرنگاران زن برای همگان جالب بود و این در حالی بود که طالبان از تصویر برداری های نخستین از طریق رسانه های اجتماعی از واکنش های مردم همراه با انتقاد آنان آگاهی شده بودند؛ اما بررغم آن روز دوم در یک نشست خبری قشنگ تر از روز دیگر در مفابل دو کمرهء خبرنگاران زن قرار گرفتند و به پرسش های آنان پاسخ گفتند. این موضوع این حقیقت را برمی تابد که شریعت طالبان شریعت استخباراتی است و همان شبکه یی که انتحار و کشتار و بیرحمی را برای آنان شرعی می نمایاند و سخت گیری آنان را با زنان مشروع جلوه می دهد. همان شبکه های جهنمی قرار گرفتن آنان را پیش کمره های خبرنگاران زن و چشم به چشم شدن خیلی آرام آنان را با آنان مشروع توجیه می نماید . این مسآله از وابستگی طالبان به شبکه های استخباراتی پرده برمی دارد و آشکارا نشان می دهد که شریعت بررغم ادعای آنان خط سرخ برای طالبان نیست؛ بلکه آنان کارگزاران شبکه های جهنمی اند و طالبان به آن صورت مردان آهنین نیستند؛ بلکه در دست شکه های استخباراتی چون آدمک های موم مانند قرار دارند و هر طوری که خواسته باشند، از آنان گودی های کوکی درست می کنند. آنان به ساده گی شریعت دلخواهء استخباراتی را برای رسیدن به اهداف راهبردی شان بر طالبان تحمیل می کنند. در واقع آن شبکه ها و در راس آنان آی اس آی اند که جنگ و صلح طالبان را مدیریت می کنند و جغرافیای اجندا های آنان را تعیین می نمایند. از همین رو است که نشست های صلح با طالبان در هر سطحی و در هر کشوری بی نتیجه می ماند. دلیل اصلی آن همین وابستگی طالبان به نظامیان پاکستان است که اقلیم گفت و گو ها را آنان برای شان تعیین می کنند و حق ندارند تا تصمیم های اصلی خود را بگویند و برای رسیدن به صلح تصامیم بنیادی بگیرند. بهانه جویی های طالبان هم ریشه در وابستگی استخباراتی آنان دارد و برای طفره رفتن از واقعیت ها به بهانه متوسل می شوند تا بدین بهانه به تعبیر خود شان اتمام ححت کنند.
با آن هم نباید از یاد برد که پیشتازی های سیاسی طالبان ریشه در کارفرمایان استخباراتی آنان دارد که ضعف دیپلوماسی کابل در موجی از اختلاف های داخلی چه در در داخل حکومت و چه در بیرون با شخصیت ها، سیاستگران و رهبران گروه های سیاسی و از سویی هم امریکا، در واقع چون آبی در آسیاب طالبان فرو می ریزد که سبب تقویت موضع و موقف آنان در نشست های دوحه و نشست های منطقه یی چون مسکو شده است. یاهو