مدت چهل سال از جنگهای خانمانسوز تجاوز کارانه و نیابتی کشورهای زورمند جهانی در رأس امریکا و متحدینش درافغانستان به بهانه های مختلفی سپری میشود. دراتش این جنگ مردم بلیه داروبی دفاع شهروندان کشور به مثابه مواد سوخت ان ازبین میروند وصدمه بزرگ مادی ومعنوی را متقبل میشوند. این جنگ غیر متعارف توسط حلقات جهانی و منطقوی برای تامین منافع خویش دروجود گروهای بنیاد گرایی دینی که ساخته وبافته خودشان است مانند: مجاهد، القاعده، طالب داعش وغیره براه انداخته شده است. این گروهای تحجرگرا همه به مثابه پدیده های تاریک درروند تاریخ با نفی یکدیگر بوجود امده وازوجودانها کشورهای بیگانه به حیث ابزارو وسیله برای رسیدن به هدف برضد کشورهای رقیب خود استفاده کرده اند.
طوریکه نویسنده مشهور امریکایی جانیلی ویلینا درکتاب جنگ نیابتی درافغانستان مینویسد:«علاوه و برخلاف عقیده رایج که معتقدست جنگ در افغانستان در سال 2001 شروع شده است، دقیقترست که گفته شود جنگ در سال 1979 آغاز شد. در حقیقت، دلیلی که چرا این کشور در شرایطی است که تا به امروز ادامه دارد، به تصمیمی برمیگردد که دولت کارتر در سال 1979 جهت سرنگونی حزب دمکراتیک خلق افغانستان و بیثباتی افغانستان گرفت.»
امریکا ومتحدیشن بازهم بعداز بیست یک سپتمبر 2001 برای تحقق ارمان وهداف جیوپولیتکی خود به افغانستان این بار مستقیمن با خود کامگی و اقتدارگرانه برای دستگیری بن الادن رهبر القاعده لشکر کشی کرد که درانزمان امارات اسلامی طالبا ن درافغانستان استوار بود، سرنگون شد. بعدازسرنگونی امارات طالبان حکومت موقت نظر به فیصله کنفرانس بن به رهبری حامد کرزی شکل گرفت که بعداز سپری شدن موعد حکومت موقت و بابراه اندازی انتخابات ریاست جمهوری به حیث رییس جمهور دولت اسلامی افغانستان درچند دوره انتخاب که درحدود سیزده سال به حیث رییس جمهور به کار خود ادامه داد. زمانیکه امریکا حکومت طالبی را سرنگون کرد، عده یی انها به قتل رسیده وعده یی دیگری دستگیر زندانی شده وعده قلیلی ان به قریجات در پاکستان فراری ومخفی شدند؛ اما دیری نه گذشت این گروه مکار ساخت انگلیس وپاکستان دوباره خون خشونت وانتقام جویی شان به جوشش امده وباپشتبانی کمکهای مادی ومعنوی دولت پاکستان قوت نظامی گرفته و حمله های دهشت افکنانه انتحاری خودرا برای ترس ارعاب و کشتارهای رنگارنگ مردم اغاز کردند؛ هر روزه کمیت انها افزایش یافته واز لحاظ تکتیک نظامی نیرومند میشدند که تابه حال این روند ادامه دارد. دولت جمهوری اسلامی افغانستان در زمان حامد کرزی و اشرف غنی، برای بیرون رفت ازاین بحران بوجود امده مشی مصالحه ملی را با گروههای مخالف ازجمله با طالبان، اعلام نمود. به این اساس طالبان نیز حاضر به مذاکره باشروط مختلفی بادولت افغاسنتان گردیدند که نتایج به ارمغان نه اوردند وخصومتها و حمله های انتخاری و جنگهای چریکی گروهی ادامه یافت که هرروز تلفات سنگی به نیروهای نظامی وملکی زیر تسلط دولت وارد میشود. بالاخره امریکا دراواخر جکومتداری اشرف غنی رئیس جمهور دولت اسلامی افغانستان، برای نجات این بن بست حاضر شد تا با تعین نماینده ویژه خود اقای زلمی خلیل زاد وبا کمک کشورهای عربی روسیه، ایران وچین برای حل مناقشه میان دولت اسلامی افغانستان وطالبان داخل مذاکره شود. به این منظور دیدوبازدید هایرا با اشتراک سران گروهای جهادی وسایر احزاب سیاسی و گروهاوشخصیتهای مستقل سیاسی واجتماعی انجام داده تادر این روند اورا کمک کنند. ناگفته نباید گذرکرد که هرکدام ازاین کشورها، گروها واحزاب سیاسی خواستها و اهداف معین را برای تامین منافع خود تعقیب میکند. نشستهای را که خلیل زاد به طور جداگانه تا به حال در دوبی، قطر، انجام داده، فیصله هاونتیجه ان مبهم و به طو ردقیق افشا نه شده است. تمام اقدام وی بدون نماینده دولت افغانستان ومشوره ان با طالبان صورت گرفته است. همچنان نشست وسیع به خواست طالبان باسران جهادی وشخصیتهای اجتماعی سیاسی و مستقل در روسیه واسلام اباد صورت گرفت، نتیجه ان امیدوارکننده وملموسی نیست. یگانه رویداد مهم که دراین نشستها رخ داده عبارت از پیشنهاد طالبان درزمینه خروج عساکر امریکا ازافغانستان و عدم به رسمیت شناختن دولت فعلی افغانستان که درموجودیت عساکر امریکایی به قدرت رسیده میباشد. به این دلیل مذاکره مستقیم را با دولت افغانستان رد میکنند، به گمان اغلب به توافق نزدیک شده باشند!
این زورآزمایی ها زمانی پدید شد که حامد کرزی در دوران حکومتداری خود بااستفاده از شناخت های قومی ومنطقوی پیشنهاد صلح را به انها ارایه کرده تا شریک دولت خود بسازد. به این رو وزیردفاع اسبق امریکا درکتاب خوددرمورد افغانستان تحریر نموده است: حامد کرزی طالبان را یکجابا اعضای القاعده وداعش که از جنگ درسوریه شکست خورده بود اند ازخاک پاکستان به شمال افغانستان زیر نام مهاجرین وقبایل کوچی توسط هواپیماهای نظامی امریکا انتقال میداد . این عمل باعث افزایش نیرومندی طالبان والقاعده وداعش درافغانستان شد که زمنیه سقوط واشغال عده یی از ولایات کشور مساعدکردید؛ این روند هنوزهم ادامه دارد. جای سوال اینجاست که چرا دولتهای قبلی وحال با داشتن نیروهای نظامی ملی وخارجی نه توانستند که تجاوزهای نظامی وخواستهای مشروع وغیر مشروع پاکستان را مهار بسازند؟ اختلافها تاریخی اخص سرحدی درتمام دوران حکومتهای قبلی بعد از نادرخان به بعد یک نوع سیاست بهانه جویانه برای دریافت مقاصد استراتیژیکی راه اندازی کردیده که همه تعقیب کننده سیاستهای مشابه بوده، به نتایج مثبت نایل نه شدند. برعکس باعث خصومتها وجنگهای تبلیغاتی ونظامی کردیده است. کشورهای که خود درحل قضایای افغانستان مانند امریکا وانگلیس از لحاظ تاریخی دخیل هستند، به نوع دراین روند نمی خواهند عمیقن پیش بروند وتصمیم مشخص به نفع یکی ازانها بگیرند! بارویکردهای محاقظه گرانه برای حفظ منافع خویش عمل نموده نه می خواهند برضرر منافع یکی ازانها موضع گیری نماید. درحالیکه می تواند با درنظرداشت اسناد تاریخی راهی سومی راکه به ضرر هردوکشور نه باشد زیر نظر هیئت با صلاخیت با موجودیت نماینده سامان ملل متحد تصمیم اتخاذ نمایند. «نه باید گره که بادست باز شود، با دندان بازکردد!»، به این رو معلوم میشود که این ابرقدرتها نه می خواهند که این دوکشور وسایر همسایگان خویش درصلح برادری که با عده یی انها، دارای مناسبات فرهنگی وتاریخی دارند دوست باشند. بلکه هردو کشور را درسیاستهای شان جداگانه درعقب پرده تشویق نموده تا بالای اجرای خواستهای خود پافشاری نمایند تا اب را گِل الود نمایند وماهی بگیرند! به جای صداقت، همدردی وهمدلی بشری منافع اقتصادی ونظامی خودرا تحمیل نموده اند، به گفته نیچه: «سیاست حذف تقابل است ». طوریکه تاریخ معاصر کشور شاهد است، یگانه چالش که سر راهی این معصله قرار گرفته خودخواهی، اقتدارگرایی و خصومتهای قومی و زبانی میباشد که جناح های متعصب قومی از این غایله به نفع خود استفاده نموده ووضع را بیشتر پیچیده وبغرنج ساخته اند. هیچگونه رویکردابتکارانه در عمل که ناشی از معرفت تاریخی، علمی باشد، ازجانب رهبران دولت موجود وگذشته صورت نگرفته است؛ برای مردم بنیاد اختلافها که چه میباشد، واز کجا اغاز یافته اگاهی داده نه شده است. درحالیکه بدون اگاهی تاریخی ازادی وصلح واقعی دریک کشور بوجود نمی اید، به گفته کانت:” بهترین عامل پیشرفت وتکامل انسانها دریک جامعه تعلیم واموزش واگاهی دادن به مردم است. دران جا تنها اگاهی انبار دانش واطلاعات نیست بلکه تفکیک خوب بد شروخیر است “. به این رو باید مردم به طور شفاف براصل واقعیتها اگاهی حاصل نمایند؛ جایگاهی اصلی این چالشها ازموضع تاریخی، علمی مطابق به وضع جهانی و ارزشهای حقوق بین الدول ومدنی مورد بررسی وتحلیل درحضور نماینده گان مردم قرارگیرد، وغرض تفاهم ملی نظر جمعی مردم مطالبه شود تا درتصمیم نهایی اراده مردم نیز شامل باشد. شوربختانه دولتمندان ما مقاصد خودرا درلابلای الفاظ متداول سیاسی که برای اکثریت مردم کنگ وقابل درک نیست تبلیغ مینمایند؛ به خاطر اینکه اکثریت مردم اگاهی سیاسی، دانش تاریخی وسواد کافی بالا ندارند تا انرامانند نخبه گان سیاسی درک و هضم نمایند. تامردم درحل قضایا بزرگ جامعه بر شالوده یی پرسشگری واراده خردمندانه جمعی عمل نه کنند، تفاهم وهمدلی وصلح پایداردریک کشوربوجود نه خواهد امد. باداشتن اگاهی سیاسی است که انسانها به ازادی رسیده وبه گفته مارکس تاریخ خودرا میسازند.
چنانچه نشستهای صلح زیر نام تفاهم “بین الاافغانی “(طالب و کسانیکه دراین نشستها اشترک ورزیدند همه نمایندگی ازمردم افغانستان میکنند!) که با طالبان درکشورهای عربی تابحال انجام شده هیچگونه اطلاع دقیق مردم از این فیصله ها ندارند که درمورد سرنوشت اینده یی شان چه تصمیم اتخاذ گردید ویا میگردد؟ چگونه صلح بوجود خواهد امد؟ آیا پیش از انتخابات ریاست جمهوری وبعدازان ویا راهی سومی درپیش است؟ طوریکه خبرنگار تلویزیون طلوع درشهر دوحه به تاریخ 7.72019 با اقای خلیلیزاد مصاحبه داشت، دراین زمینه از اقای خلیل زاد پرسش نمود، اما وی جواب قناعت بخش وشفاف ارایه نه کرد؛ جزئیات هنوزدرهاله ءابهام قراردارد!
مردم نمی دانند که این دشمنی واختلافهای ما با همسایگان واخص با پاکستان برای چیست؟ علت پیدایش طالب وداعش القاعده به خاک افغانستان برای چیست؟ اگر مبارزه علیه امریکاست، نظر به اسناد تاریخی اینها خود دست پرورنده امریکا، انگلیس و پاکستان استند، تجهیزسلاح وتربیه نظامی وپناه دادن به ایشان دراین سرزمین با مشوره امریکا وانگلیس صورت گرفته وتمام تجهیزات مادی ومعنوی شان از جانب انها با کمک عربستان سعودی انجام میشود. حتی عده یی از طالبان نمی داند که چرا امروز ما با جهادیون که علیه انها قیام کردیم، انها را رافضی و زندیق ضد اسلام میگفتیم، وحکومت را ازنزدی شان گرفتیم وسرنگون شان ساختیم؛ چرا بازهم باایشان مذاکره وصلح میکنیم؟ اگر انزمان خطا کارومقصر بودند، حالا چه باعث شد که مانند موسیچه بی گناه، مورد ترحم قرار کرفته اند.
مشکل اساسی مردم افغانستان از این نقطعه شروع میشود که هدف اصلی نزد همه کنگ است وشفاف نیست، یکی امارات اسلامی میخواهد، دیگری حکومت خلافت اسلامی صدراسلام میخواهد، زمانی علیه روسیه به نام کقر میجنگیدند، زمانی دوستی میکنند وبه گفته مردم “اب نمک “میشوند ازانجا به سوی قبیله مسلمانان از میان صدها دیوارهای کفرو قبر های کافران به خداوند ادای احترام میگذارند!
هرروز درکشوری جدید نشست صورت میکرد بالاخره این غایله به کجا وچگونه پایان خواهد یافت! از یک سو در دوحه نشست و سخن از صلح زده میشود، ازسوی دیگر انتحاری ها مکرر درکابل غزنی صورت میکرد که به اثران صدها نفر کشته و زخمی میشوند. این روند صلح است، یا روند جنگ وصلح ستیزی!
بنابراین دراین وضع حساس تاریخی وظایف نیروهای مترقی ودموکرات و جوانان روشنگر وبا سواداست، تامردم را بر شالوده یی مدارک تاریخی با جرآت روشنگرانه ازواقعیتها اگاه ساخت، نه باید بازهم شکستهای تاریخی که پیامدهای تلخ امروزی را باخود دارد دوباره تکرار شود، مردم باید خود سرنوشت خودرا برای اقدام به ارمان صلح وامید دوستی را با کشورها اتخاذ نمایند؛” صلح هم ارمان است وهم امید “. صدا وخواستهای مردم رابه گوش مسوولین نهادهای مدنی جهان وملی رسانید، مردم را اززیر سلطه گروها یکه به نام قوم “بزرگ وکوچک “، زبان ودین مذهب قراردارد، رها بخشید، این سنت گرایی کهنه را اربین برد. چنانچه هگل فیلسوف معاصر المان میگوید:” ازادی چیزی نیست که با شعار سیاسی به دست اید، ازادی زمانی به دست میاید که فرد به دنبال مفهوم ان باشد وانرا پیدا کند.”
کنفرانس که با نمایندگان گلچین مردم افغانستان وطالبان برای مشوره کردن غرض رسیدن به صلح ملی درافغانستان، به ابتکار کشورالمان در دوحه بتاریخ 7.7.2019 تدویر یافته بود، بعداز دوروز بتاریخ 8.7.2019 با قطعه نامه که حاوی کلی گویی وحرفهای تکراری وعدم مسوولیت پذیری است به پایان رسید. بعدازطالب با داعش چه باید کرد!
علی رستمی المان جولای 2019