مولوی مجیب الرحمان انصاری خطیب مسجد جامع گذرگاۀ ولایت هرات، درمیان صدها نمازگزار در مسجد جامع گذرگاه، هشدار دادهاست که اگر کسی مرتکب دزدی، نوشیدن شراب و کارهای خلاف شرع شود، به هوادارانش دستور دادهاست که متهمان را به کیفر برسانند و می افزاید: اگر دزد گرفته شد…. باید به درالفتاح برده شود؛ اگر دارالفتاح گفت دست این (دزد) قطع شود، باید قطع شود – اگر که تمام حقوقبشر پشت سر او باشد. انصاری امام مسجد جامع گازرگاه ولایت هرات با ایجاد ” نهاد امر به معروف و نهی از منکر در منطقۀ خواجه انصار” شریعت را در منطقه خواجه انصار تطبیق نموده و “فعلا” در سایر مناطق ولایت هرات در حد تبلیغات است. بیرابطه نخواهد بود تا پیش از پرداختن به اصل موضوع اندکی به اظهارات صوتی مولوی انصاری اشاره کنم که جنجال برانگیز شده اند. پس از آن انصاری با واکنش گستردۀ کاربران رخنامه ها رو برو شد که در تابلویی در هرات چنین نوشت: “بد حجابی زن از بی غیرتی مرد است”. وی گفته است که مردان بیغیرت زنان بیحجاب دارند. وی در یک کلپ ویدویی خواهان صلب صلاحیت تشیع در افغانستان است و می گوید، تا زمانی که تشیع سلب قدرت نشود، صلح و آرامش در کشور بوجود نمی آید. وی از سیویی هم صلح با امریکایی ها را مغایر اسلام می داند و تاکید می کند که صلح با کافر مغایر دساتیر پیامبر اسلام است. وی از فلم هایی سخن می گوید که از سوی شماری رهبران هزاره به باداران شان فرستاده می شد و وی مانع نشر آن شده است. وی مخالف هر گونه جنگ تشیع و تسنن است و خواهان وحدت تشیع و تسنن در کشور است. باری سه تن به نامهای فضلالحق از جلالآباد و برادر وی و قار نورمحمد که با سفارت عربستان در كابل همكاری دارند، جهت ترور وی وارد هرات شده بودند. وی در سخنرانی های خود هیچ گاهی مطلبی برضد شيعيان بيان نكرده و دشمنان وحدت مسلمین را دشمنان اسلامی می خواند. مولوی در خطبه هایش به تفرقه در جهان اسلام اشاره کرده و اوضاع کشور های اسلامی را خوب نمی داند. به گفته وی، يهود و نصارا در کنار وهابیت نقش زيادی در اين زمينه دارند. علمای شیعه و مولوی های اهل تسنن ولایت هرات، گفته اند که این مواضع وحدت بخش مولوی مجیب الرحمان سبب ناخشنودی و خشم برخی مقام های کشورهای عربی منطقه و ایادی آنها در کشور شده است. آنان گفتند، هر کس که صدای خود را به اعتراض و انتقاد بلند کند محکوم به سرنوشت خاشقجی می شود؛ اما شماری ها او را متهم به رابطه داشتن با داعش می کنند که در این زمینه اسنادی ارایه نشده است.
در این تردیدی نیست که جاری شدن حد یک امری شرعی است و از حق محاکم کشور است تا بر بنیاد قوانین مدنی کشور که ریشه در فقۀ حنفی دارد، در کشور عملی شود. هرگاه هر کسی بخواهد خودش اداره ای برای مجازات مجرمان بوجود آورد در این صورت در کشور هرج و مرج برپا شده و استفاده جویان از آن سود می جویند که این خود خلاف شرع مقدست است؛ اما نگرانی های این است که این حرف ها آغازی باشد، برای پیاده شدن برنامه های دیگر که گمانه زنی های استخباراتی را دامن می زند که در این صورت خطرناک است. از کلپ هایی که انصاری به نشر سپرده است، بیشتر به مسایل اسلامی پرداخته و مردم را به خودداری از فساد، رعایت حجاب و عملی کردن شریعت فراخوانده که خواهان ایجاد وحدت میان شیعیان و سنیان نیز شده است. جدا از این که او شریعت را در محلۀ خود به اجرا گذاشته است و گویا ادارۀ موازی با حکومت را در آنجا ایجاد کرده و تبلیغات او در مورد زنان بیشتر واکنش برانگیز شده است، توصیه های او برای ایجاد وحدت امری نیک است و باید هر عالم دینی در راستای امر به معروف و نهی از منکر باید به مسایلی چون ایجاد وحدت و دوری از نفاق و حاکمیت قانون و خودداری از فساد در کشور بپردازد؛ اما در این میان آنچه جنجال برانگیز شده است، اجرای شریعت در محله اش و دساتیر سخت گیرانۀ او در مورد حجاب زنان می باشد که بیشتر غوغا برپا کرده است. آنچه مایۀ نگرانی است، پرادوکس ها و یا اظهارات ضد و نقیض آقای انصاری است که با روحیۀ وحدت ملی و وحدت مذاهب همخوانی ندارد، همانا دامن زدن به تضاد های مذهبی است که مطرح کردن همچو مسایل در شرایط کنونی در جامعۀ شکسته و جنگ زدۀ ما گناهی بزرگ است که خلاف مصلحت دینی است. این رویکرد انصاری در واقع پرده از نیات اصلی او بر می دارد که اهداف دیگری دارد و اهداف اصلی خود را زیر پوشش “امر به معروف و نهی از منکر” پنهان کرده است. هرچند امر به معروف و نهی از منکر وجیبۀ هر مسلمان است. این دو اصل اگر به گونۀ اخلاق مدار و فضیلت گرا به مثابۀ “نظارت همگانی” عملی نشوند، خود جامعه را به فتور و نابودی می برد. این در صورتی است که این دو اصل از غیبت خلق الله دوری جوید؛ از تجسس در حریم شخصی خودداری کند؛ به کسی سؤ ظن نداشته باشد؛ در زنده گی کسی تشبث نکند و از اتهام وارد کردن بر دیگران دوری جوید. کسانی به این وظیفۀ مهم استخدام شوند که پاک بوده و از داشتن هر نوع پیشینۀ بد مبرا باشند تا آنان بحیث مومنان و انسان های پاک رسالت دینی خود را به خوبی انجام یدهند. هرگاه انسان های ناشریفی به این کار گماشته شوند، معلوم است که در صورت چنین خبطی روند نظارت همگانی به خطر مواجه شده و این دو اصل قربانی اهداف نا صواب می شوند. از این رو این به معنا آن نیست که بدین بهانه هرکس هرچه بخواهد انجام بدهد و هرکس از خود دادگاۀ صحرایی برا ی محاکمه درست کند. این به معنای آن هم نیست که نهاد امر به معروفی از آدرس حکومت حق مداخله در تمامی امور را داشته و بدون تفکیک حریم خصوصی و حریم عمومی به هر کاری دست بزند. چنین نهادی حق دارد تا در برابر مفسدان و مجرمان و قطاع الطریقان دست به کار شود و مانع فتنه و فساد در جامعه شود و با شناسایی مجرمان و مفسدان آنان را به چنگ قانون بسپارد تا عادلانه مجازات شوند.
در این شکی نیست که فرمایشات انصاری مبنی بر جاری شدن حد بر دزد یک امر شرعی است، اما این حکم در شرایط خاص قابل تطبیق است که نظام حاکم زمینهء حداقل معیشت را برای شهروندان یک کشور مهیا کرده باشد و آنگاه که دزدی کند و باید حو بر وی جاری شود ک در غیر این صورت حد بر وی قابل اجرا نیست. چنان که خلیفهء دوم بعد از شنیدن مجبوریت دزد او را از حد معاف کرد و گفت نخست باید حد بر من جاری شود که امیر هستم. در قرآن کریم آیاتی آمده است که جزا های سنگین مانند سنگسار و زیر دیوار کردن و دست بریدن را مجاز می شمارد و اما بیشتر شکل تنبهی و تادیبی و پیشگیری کننده را دارد، زیرا که شرایط این احکام طوری است که شاید کمتر آن چنان اتفاق بیفتد.
موضوع حجاب در قرآن به گونهء صریح ذکر نشده و تنها حکم شده که شما زینت های تان را بپوشانید و غیر از آن جا هایی که آشکارا می شود ک فقهای گذشته از آن روی و دست ها را یادآور شده اند که این آیت در کل به کدام لباس خاص اشاره نکرده است و هر زن می تواند، با توجه به ویژه گی های فرهنگی خود لباس بپوشد که دست ها و رویش نمایان باشد و از این رو فقها و علمای متاخرین پوشیدن برقع را که سراپای زن را می پوشاند، مکلفیت اسلامی نخواتده اند. کاربرد آیت “الا من ظهره” به معنای اجبار است، یعنی این که زنان نیاز دارند تا برای رفع نیاز های زنده گی و کار های روزمره آن نقاط وجود شان را نپوشانند. گفته می توان که پوشش خاصی به نام پوشش اسلامی وجود ندارد و لباس هایی چون برقع و چادری که به اشتباه اسلامی قبول شده، اسلامی نبوده ؛ بلکه لباس های خاص کشور های مختلف بوده است و به همین گونه هر کشور می تواند، پوشش مناسب را مطابق به فرهنگ خود داشته باشد.
در مورد کار زنان در بیرون در قرآن آیت خاصی نیامده و اما در مورد مسایلی چون آموزش، عبادت و کار و مسایلی دیگر مکلفیت های زن و مرد را عادلانه و مساوی ذکر کرده و هیچ آیتی موجود نیست که دلالت بر کار نکردن زنان در بیرون از منزل دلالت کند. در آن زمان شرایط کاری امروز برای زنان میسر نبود و اما زنان به گونهء سنتی بیشتر از مردان کار می کردند و حالا هم در اطراف کشور رایج است. فقهای گذشته با توجه به اهمیت پرورش کودکان به مثابهء سنگ بنای جامعه مدعی اند که برای داشتن جامعهء سالم فرزندان سالم نیاز است و بنا بر این ترجیح داده اند که زنان به تربیت فرزندان بپردازند.سید قطب و شماری علمای دیگر می گوید که یک زن مسلمان می تواتد یک معلم و یک انجنیر باشد و تنها شرط آن را با عصمت و با عفت بودن زن عنوان کرده اند که این به معنای برتری بخشیدن به مرد نه، بلکه مردان نیز مکلف به خویشتن داری اند تا سبب اذیت زنان نشوند. این اظهارات اخیر با توجه به شرایط زمانی صورت گرفته که نقش زنان را در ساختار های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مهم خوانده اند. چنان که داکتر ترابی در رابطه به نقش زنان در امور مالی و تجارت اشاره کرده و گفته که حالا زنان با این آموزش ها بلد شده اند و مشکل شرعی ندارند. شماری ها با اشاره به خدیجه خانم پیامبر بحیث یک تاجر هر نوع کار در بیرون برای زنان را مشروع پتداشته اند. اما نظر علمای متاخر در این باره شامل مجاز بودن هر نوع کار برای زنان است و تنها عصمت و عفت و پاکی زنان را در امور کاری مهم و شرعی پنداشته اند. آنانی که در موارد فوق راهء افراط و تفریط را پیموده اند. وابسته به برداشت های شخصی آنان از دین بوده که کسی را به اجرای آن ملزم کرده نمی توانند. شعر اقبال لاهوری مصداق حال این عالمان است: “زما بر صوفی و ملا سلامی … که احکام خدا گفتند ما را – و لی تاویل شان در حیرتافکند… خدا و جبرئیل و مصطفی را.” این ملا ها هرگز به بعد فدهنگ سازی و نقش عالم دین به آنی وقعی نگذاشته و اصل را مانده اند و خود را ناشیانه مصروف فرع ساخته اند. این در حالی است که بر اساس آیات و حدیث بیشتر از ۱۲۰ حق زن بر مرد و بیشتر از ۸۰ حق مرد بالای زن دارد که این بزرګ ترین امتیاز برای زنان شمرده شده است.
باتاسف بنا بر هر دلیلی که بوده فقهای گذشته یا سیاره های فقه منظومهء سنتی بیشتر به مسایلی پرداخته اند که نه تنها پاسخ گوی آن زمان بوده و امروز هم برای جهان اسلام رهگشا نیستند. از این رو دانشمتدانی چون ارکون عقل اسلامی را بحیث رهگشای تمامی مسایل امروز خوانده اند که داکتر سروش، غنوشی، داکتر طرابی، زیدان و شماری دیگر با آن موافق اند. فقهای پیشین بیشتر به مسایل فرعی پرداخته اند و به مسایل مهم مانند نحوهء حکومت در اسلام و چگونگی زمامدارچیزی نگفته اند و بر مستبد ترین و عیاش ترین خلیفه های اموی و عباسی انگشت نقد نگذاشته اند. از این رو مودودی میان خلافت و ملوکیت خط درشت کشیده و گفته است که پس از سقوط خلافت به دامن ملوکیت تیغ از دمار اسلام بیرون شد و اسلام برای سال ها تا امروز به عقب افتاد و جنجال های کنونی بر سر موضوع هایی چون نحوهء حکومت در اسلام که در اصل به گفتۀ شیخ عبده و شماری دانشمندان معاصر اسلامی امر مدنی است و نه دینی، برخاسته از آن است و هم چنان موضوع هایی را که اکنون آقای انصاری از آن یاد کرده است، نیز از همانجا آب می نوشد. این رویکرد سبب عقب نگهداشته شدن اسلام در عرصهءفکری و فرهنگی شده که امروز کوله باری از مسوءولیت هارا بر دوش نسل کنونی نهاده است و ظهور جنبش های افراطی مانند طالب و داعش و القاعده و بوکو حرام که امروز بر گرده های جهان اسلام سنگینی می کنند و عامل بدنامی اسلام و زیر پرسش رفتن اسلام هویتی از جمله آنها می باشد. هرگاه در آن زمینه ها کاد می شد و ما امروز به کم تر دشواری های فوق دچار می بودیم و قامت استوار اسلام زیر نام افراط و تفریط و میانه پارچه پارچه نمی شد و خطر های یاد شده کمتر اسلام را تهدید می کرد.
در این میان این را نباید از یاد برد که حرکت آقای انصاری در ذات خودش معلول است که واکنشی در برابر فساد، قانون ستیزی، خودسری ها، بی تفاوتی ها، غارت ها و حق کشی ها است که مفسدان و مجرمان و غارت گران از سوی حکومت مجازات نشده اند و اداره های عدلی و قضایی در این رابطه متهم به معامله و سازش اند. این حرکت هشداری به حکومت است تا دست به اصلاحات بنیادی بزند و افراد فاسد و غارت گر و متهم به فساد و سازش را از تمامی نهاد های حکومتی بویژه اداره های عدلی و قضایی کشور بدور بیندازد و بجای آنان افراد پاک و دشمن فساد پیشگی و غارتگری را جابجا نماید و نه این که یک فاسد را از یک مقام به زیر و به مقام دیگر ابقا کند و بر مصداق خاک افگندن بر جشم مردم بازار فساد و غارت را برای مفسدان پرزرق و برق تر نماید. با تاسف که حکومت در این زمینه کارایی خوب نداشته و بیشتر به رابطه ها بسنده کرده و ضابطه ها را قربانی مصلحت های شخصی و تباری نموده است. هرگاه چنین رویکرد ادامه پیدا کند، دیر یا زود انصاری هایی دیگری در کشور ظهور خواهند کرد و همه در یک رکاب برضد حکومت غایله برپا خواهند نمود که کنترل آن از دست حکومت بدور خواهد بود.
خروج مچیب الرحمان انصاری در هرات خاطرهء ظهور طالبان را در خاطره ها تداعی می کند که چگونه در گرماگرمی از جنگ ها و خشونت های گروه های جهادی بوجود آمدند. درست زمانی که ناامنی ها و پاتک سالاری ها و ویرانی و غارت و فساد در کشور بویژه در کابل به اوجش رسیده بود. طالبان در سال 1992 زیر نام نیرو های جاده صافکن بوسیلهء امریکا و عربستان و پاکستان بر ضد گروه های جهادی بوجود آمدند. هرچند نخسنین هسته گذاری طالبان به سال های دو سال پیشتر از سقوط حکومت نجیب می رسد. در آن زمان امریکا به تشکل حکومت طالبانی در تبانی با پاکستان شبه عربستان سعودی تن درداده بود. طالبان زمانی از کویته با تانک ها بر قندهار حمله کردند که ناامنی و ویرانی و غارت و فساد و ستم و کشتار های بیرحمانه به اوجش رسیده بود که طالبان حکومت استاد ربانی را حکومت شر و فساد خواندند. حالا شاهد فرنگشتاین طالبانی هستیم و یعنی از کنترول بیرون شده اند. اکنون که مولوی انصاری در هرات به نام امر به معروف ظهور کرده و گویا ادارهء موازی با حکومت درست کرده است و حکومت با آن تا کنون از در مدارا پیش آمده است. این گمانه زنی ها را ایجاد کرده است که سازشی در میان نباشد که برای پایان یک غایله، غایلۀ دیگری را سر و صورت داد که از کنترل بیرون شود و به فاجعۀ بدتر مبدل شود. این موضوع خاطره ای را در ذهن تداعی می کند که استاد ربانی فریب طالبان را خورد و خواست از آنان برضد حکمتیار استفاده کند و برای آنان چند صد میلیون افغانی فرستاد که وی با تاسف مکر طالبان و نقش و توطیۀ پاکستان را در پیوند به طالبان دست کم گرفت. اما زمانی که طالبان چهارآسیاب را از نیرو های حکمتیار گرفتند و برای احمدشاه مسعود پیام دادند که حکومت را تسلیم بدهد و هرگونه پیشنهاد هیآت او را مبنی بر حکومت ایتلافی رد کردند. حالا هم دستانی که در عقب ساخت و ساز انصاری اند و فتنهء او را دست کم گرفته اند، باید بدانند که فتنهء ملا انصاری خطرناک تر است و نباید بیش از آن به وی فرصت داده شود. نخست باید پیوند های پنهان و آشکار انصاری شناسایی شود تا پیدا شود که ریسمان انصاری در چه میخی بسته است که به این جرات خیز می زند تا علل و عوامل خروج او شناسایی شود که چقدر ریشۀ شخصی و دینی و سیاسی و یا استخباراتی دارد. بدون تردید رابطهء او با شبکه های افراطی و تروریست پرور را نمی توان رد یا تکذیب کشد و اما تجربه نشان داده است که در عقب این گونه حرکت ها به نحوی دستان استخباراتی دخیل بوده است. شبکه های جهنمی که از چهل سال بدین سو مردم افغانستان را به خاک و خون نشانده اند. هر گاهی که فرصت می یابند با ساختن سناریو های تازه بساط توطیه های جدید را در افغانستان زیر نام های پرزرق و برق هموار می کنند. بدون تردید این شبکه ها در عقب آقای انصاری هم قرار دارند و حرکت او را یدک می کنند. انصاری زیر نام امر به معروف و نهی از منکر ظهور کرده است و آشکار است که هدف او تنها امر به معروف و نهی از منکر نیست و کارش بالا خواهد گرفت و ترس آن می رود که به فرنگشتاین انصاری بدل نشود. درست انصاری در شرایطی دست به این کار زده است که شرایط از بسا جهات بویژه از ناحیۀ افزایش ناامنی های قصدی و فساد های کلان بی شباهت به آن زمان نیست و حتا ترس آن می رود که این سناریو در تبانی با شبکه های جهنمی تکرار سناریوی طالبان و حکومت استاد ربانی این بار دوباره تکرار نشود. به یقین که انصاری تخم دیگر افراطیت بوسیلهء شبکه های استخباراتی است که در عقب آن فتنهء بزرگی خوابیده است و نباید آن را دست کم گرفت و هرنوع معامله و دست کم گرفتن غایلهء او گناهی نابخشودنی است. نباید فراموش کرد که اسلام دین وسط و اعتدال است که با حرمت گذاشتن به حریم خصوصی و جدا کردن آن از حریم عمومی حقوق عادلانه در عرصه های گوناگون را برای زن و مرد قایل است که انصاری همین اکنون حقوق انسان زنان را در رابطه به کار زیر پرسش برده است. این در حالی است که اسلام مخالف هرنوع افراط و تفریط بوده و با هر نوع تبعیض و برتری جرویی های جنسیتی ناسازگار بوده و خواهان عدالت در عرصه های گوناگون انسانی چه برای زن و چه مرد در تمامی حوزه های اجتماعی و اقتصادی است. حرکت انصاری این واقعیت تلخ را در اذهان تداعی می کند که گویا در کشور ما با آمدن فتنه یی بر سر فتنۀ دیگر تاریخ به گونۀ خونین و ستمبار در موجی از فساد و تبعیض و استبداد تکرار می شود.
در این میان یک نکته قابل دقت است که چگونه حوادث در کشور ما پیهم این گونه خونین رقم می می خورد. این در حالی است که مردم ما برای رسیدن به خوش بختی و سعادت و رفاه هر از گاهی جان های شیرین شان را در کاسۀ اخلاص نهاده اند. قربانی های مردم ما تحولات مثبت و چشم گیری در بیرون از مرز های کشور بوجود آورد، جنگ سرد پایان یافت، دیوار برلین فرو ریخت، کشور های آسیای میان به آزادی رسیدند و مردم روسیه از چنگال وحشت نظام کمونیستی شوروی پیشین رهایی یافتند؛ اما اکنون که چهل سال از قیام و جانبازی های مردم ما می گذرد، ما هنوز در نقطه ای قرار دارم که با تاسف چهل سال پیشتر از این از بسا جهات بهتر بود. هرچند علل و عوامل زیاد داخلی وخارجی دارد که روی هر کدام به تفصیل باید صحبت کرد و اما علل داخلی آن بارز و تعیین کننده است که همان نبود رهبران دلسوز به مردم و زمامداران مستبد و فاسد و حکومت داری خوب بوده است که تمامی فرصت هایی را که مردم برای شگوفایی و ترقی و آزادی کشور بدست آورده اند. آنان بیرحمانه آنها را به بازی های سیاسی و گروهی و قومی گرفته اند و نتیجه اش، چنین روزگار سیاهی است که مانند کابوسی بر روان مردم ما سایه افگنده است. چنان که در بالا اشاره شد، قیام مولوی انصاری هم معلول است که ریشه در ناتوانی های حکومت و نبود حاکمیت قانون و افزایش ستمگری و فساد های آفتابی در کشور دارد که به مثابۀ علت های اصلی در نماد فساد و بی عدالتی و قانون شکنی در کشور آشکارا شده و در موجی از ضعف های آفتابی اداره های عدلی و قضایی افغانستان بر مردم این کشور بیداد می کند. این بی عدالتی ها عامل اصلی قیام انصاری است که باید به آنها پرداخته شود و هر شهروند افغانستان حق دارد که از حکومت خواهان تامین امنیت و اعادۀ نظم و حاکمیت قانون و به دادگاه کشاندن مفسدان و غارتگران و مجرمان شوند. حکومت باید هرچه زودتر طفیلی های خوش مشرب و شکم گندیده های بدنام را که در فساد های میلیونی دخیل اند، از صحنه براند، زیرا حکومت مکلفیت پاسخگویی به مردم را دارد و ناگزیر است تا وظیفۀ خود را بحیث حکومت انجام بدهد و هرگاه از عهدۀ وظایف یادشده برآمده نمی تواند، برای اتمام حجت از مردم افغانستان معذرت خواهی کرده و کنار برود تا راه برای ایجاد یک حکومت دیگر فراهم شود.
هرگاه وضعیت به همین گونه ادامه پیدا کند، به تدریج مردم به ستوه آمده و نه تنها مولوی انصاری در هرات، بلکه دیر یا زود انصاری های دیگری در ولایت های دیگر قیام خواهند کرده و دامنۀ بحران در کشور را عمیق تر گسترده تر خواهند کرد. از گفته های بالا فهمیده می شود که ایجاد اصلاحات بنیادی امری حیاتی در کشور به شمار می رود که حکومت باید به آن دست یازد و مهار کردن آقای انصاری هم مشکل کشا و گره گشا نیست؛ زیرا برای پیشگیری از همچو حرکت ها باید به علت های اصلی پرداخت تا نجاست در ریشه خنثا شود و در غیر این صورت فتنه هر روز در کشور بزرگ تر شده و خطر آن بیشتر کشور را تهدید خواهد کرد. این حرکت ها بیشتر به سود شبکه های استخباراتی و طالبان است که هر روز بر حقانیت و قوت آنان بیشتر می افزاید. یاهو