ضعف و بی کفایتی زمامداران و سیاستگران افغانستان نقطه قوت پاکستان’ در صدد تکرار طرح بنین سوان و شکست روند صلح : نوشتهء مهرالدین مشید

تهاجم شوروی پبشین به افغانستان و تبدیل شدن این کشور به پایگاه های مجاهدین و آزادی خواهان و پناه بردن میلیون ها هموطن شهروند افغانستان به پاکستان و سرازیرشدن میلیون ها دالر از کشور های غربی و عربی و دادن اختیار توزیع آنها به پاکستان سبب شد تا رهبران جهادی و مهاجرین دست و پای بین پاکستان شوند. زماداران و نطامیان پاکستان که در انتظار چنین فرصت بودند، توانستند از آن برای رسیدن به اهداف راهبردی و عمق استراتیژی خود استفاده کنند. وابستگی های نظامی و سیاسی و مالی و تهیه و تدارکاتی مجاهدین به پاکستان، رهبران جهادی و مجاهدین را وابسته به پاکستان نمود. این وابستگی به مثابۀ داغی ننگین بر جبین جهاد و ایثارگری های مجاهدین افغانستان نه تنها آن روز، بل امروز هم سایه افگنده است. نظامیان پاکستان این وابستگی را به مثابه نقطۀ ضعف رهبران جهادی و مجاهدین و از آن به عنوان قوت برضد مردم افغانستان استفاده کردند. این نقطۀ ضعف سبب شد

که پاکستان در عمق قضایای افغانستان وارد شود و نبض بسیاری رهبران و سر رشتۀ جهاد افغانستان را در دست بگیرد و در رابطه به هر تحولی در افغانستان حرف نخست را نه رهبران جهادی، بل پاکستان بگوید. از همین رواست که پاکستان در سمت و سو دهی تمامی تحولات و بویژه در تصمیم گیری های کلان در پیوند به جنگ و صلح افغانستان مانند امضای معاهد ژنیو، ناکام ساختن طرح بنین سوان و سرنگونی حکومت مجاهدین و به قدرت رسیدن طالبان و معاهده بن نقش تعیین کننده داشته و دارد که از اثرگذاری پاکستان در انتحابات های ریاست جمهوری افغانستان را نیز نمی توان نادیده گرفت. طوریکه نقش پاکستان را در سمت و سو دهی توافقنامه دوحه شاهد بودیم و اکنون هم سنگ اندازی های این کشور برای ناکام ساختن روند مصالحه در افغانستان قابل درک است که در این نوشته اندکی به آن خواهم پرداخت. 

تاسف آور این است که از چندین دهه بدین سو نه تنها اوضاع آشفته، پیچیده و تنش آلود افغانستان، بلکه  ضعف و بی کفایتی و اختلاف رهبران سیاسی و گروهی در کشور، ابزار خوبی برای بهره برداری های سیاسی و استراتیژیک پاکستان شده است و از آن سود جسته است. پاکستان از این هم یک گام پیش گذاشته و حتا به مثابۀ بازیگر و پیش قراول سیاست های امریکا در افغانستان عمل بکند. این سبب شده که امریکا از دخالت های پاکستان در افغانستان هم چشم پوشی نماید و بی آنکه پاکستان را به ملامتی بکشد و آن را بخاطر سیاست های مداخله گرانه اش در افغانستان توبیخ کند، برعکس تمامی فشار ها را به بهانۀ ضعف و ناتوانی رهبران افغانستان، بدوش مردم این کشور افگند.

به گونۀ مثال چند روز پیش رسانه های امریکایی گزارش دادند، کاخ سفید یک تیم مطالعاتی را به رهبری جنرال دنفورد رئیس پیشین ستاد ارتش، رئیس انستیتوت صلح و یک عضو سنای این کشور توظیف کرده تا رویکرد یا سیاست های امریکا در مورد افغانستان را در عرصه های گوناگون نظامی و سیاسی و اقتصادی تعیین کنند. این تیم را جنرالان سابقه دار و کار کشته امریکا تشکیل داده که هر اعضای رهبری آن دارای ۱۵  مشاور هستند. در حالی که پاکستان میلیارد ها دالر را از پاکستان بدست آورد و از آن بجای به کار بردن برای مبارزه با تروریزم، برعکس برای تقویت تروریزم به کار برد و ترامپ از آن احمق پولی خواند و تیمی را برای بررسی این پول ها و سیاست امریکا در مورد پاکستان تعیین نکرد.

ترامپ چند روز بعدتر از آن اعلان کرد که بخاطر ویروس کرونا تمامی نیرو هایش را از افغانستان بیرون می کند. این موضوع را ام بی تی نیوز به نقل از یک نظامی ارشد امریکایی اعلان کرد. از این اظهارات این مقام امریکایی فهمیده می شود که امریکا بدون در نظرداشت توافقنامه اش با طالبان قصد خروج زودهنگام از افغانستان را دارد.  

 این که ترامپ یک شخص دمدمی مزاج است و ممکن در تصمیم خود تجدید نظر کند؛ اما در این میان آنچه مسلم است، اینکه تهدید کرونا و از سویی هم نارضایتی مقام های امریکایی از مقام های افغان به دلیل ناتوانی شان برای تشکیل یک حکومت همه شمول و رها نشدن زندانیان طالب، از جمله علت هایی می توانند، باشند که تصمیم ترامپ مبنی به خروج را جدی می نماید. 

  ترامپ در حالی این تصمیم را اتحاذ نموده که با طالبان یک ماه پیش توافقنامه امضا  کرده و قرار است امریکا بر بنیاد آن  توافقنامه تمامی نیرو هایش را تا چهارده ماه آینده  از افغانستان بیرون کند و یک گروپ ۵۰۰۰ نفری سربازان آن تا چهار ماه آینده باید افغانستان را ترک کنند. بر اساس این توافقنامه باید گفت و گو های بین الافغانی آغاز می شد و مذاکرات صلح به پیش می رفت.  این در حالی است که تا کنون بیشتر از صد رندانی طالبان رها شده و طالبان امریکا و حکومت را متهم به نقض توافقنامه کرده اند. طالبان خواهان رهایی کسانی چون لیل الدین شده اند که رهبری گروه ۲۰۰ نفری به نام نصرت را به عهده داشت در حمله های انتحاری چهارراهی زنبق، فرزند ایزدیار و خانه میرولی و شماری حمله های دیگر تروریستی دیگر دست داشت. در این حمله ها صدها تن شهید و زخمی شده اند.  شگفت آور این که امریکا به فرمایش پاکستان به رهایی این مجرمان بالفطره توافق کرده است. حکومت با آنکه تحت فشار امریکا قرار دارد، هنوز حاضر نشده تا به خواست طالبان لبیک بگوید. حکومت افغانستان هرچند توافقنامه را پذیرفته و اما در رابطه به اجرا شدن آن خود را ملزم نمی شناسد. حکومت افغانستان مدعی است که مافوق قانون عمل کرده نمی تواند و صلاحیت رهایی مجرمان متکرر و تروریستان خطرناک را ندارد.

طالبان عدم رهایی شدن زندانیان شان را نقض تعهدات امریکا خوانده و حملات شان را در سراسر افغانستان بر رغم خواست امریکا، سرمنشی سازمان ملل و حکومت افغانستان تشدید بخشده اند. باور ها بر این است که طالبان از پاکستان فرمان می برند و مستقلانه عمل کرده نمی توانند. چنانکه نشریه نیویارک تایمز در شماره اخیرخود نوشت که طالبان به دستور نظامیان پاکستان حملات شان را شدید ساخته اند.  از سویی هم بازی های چندپهلوی امریکا با پاکستان نگرانی های جدی را به بار آورده است که مبادا امریکا بار دیگر افغانستان را به پاکستان بسپارد و فصل طالبانی در افغانستان تکرار شود. باور ها بر این است که پاکستان در صدد تحریب روند صلح و توافقنامه امریکا با طالبان است و در صدد آن است که رود کنونی صلح را به سرنوشت ناکام طرح بنین سوان همسان سازند و تا حال توانسته که با نفوذ در این توافقنامه مقدمات آن را فراهم کند. گزارش هایی وجود داشت که مقام های ارشد پاکستانی در پشت صحنه گفت و گو های طالبان با امریکا را مدیریت می کردند. چنانکه پاکستان توانست تا با استفاده از نفوذش در میان گروه های جهادی طرح بنین سوان را ناکام بسازد. نظامیان آی اس آی با تشکیل حکومت موقت در اسلام آباد

توانستند تا خیلی قشنگ رهبران جهاد را به فریب بکشانند.  پاکستان با توجه به شناختی که نسبت به رهبران جهادی داشت و از میزان جاطلبی ها و خودخواهی های بسیاری از  آنان آگاه بود و از روی عمدی طرح حکومتی را ریخت که    با شکست طرح بنین سوان به آخر خط بردن رهبران جهادی را پیش بین شده بود. در کنار این توطیه  نشست جبل سراج هم میان مسعود و مزاری و دوستم و شاخه ای از حزب دموکراتیک خود مسئله ساز شد و تصمیم غیرمعقولانه و شتاب آلود حکمتیار بر رغم مخالفت و تقاضای شماری رهبران گروه های اسلامی در جهان به شمول اسامه برای جنگ با مسعود، افغانستان را به سرنوشت کنونی دچار نمود. در آن روز آتش قدرت طلبی در وجود رهبران جهادی درگیر منازعه چنان شعله ور بود که حتا بنین سوان اجازه فرودآمدن از طیاره را دریافت کرده نتوانست تا به کم ترین تعهد خود که بیرون کردن داکتر نجیب از کابل بود، جامه عمل بپوشد. در طرح سوان یک حکومت موقت در نظر گرفته شده بود که اعضای آن در مشورت با رهبران جهادی و حکومت وقت کابل تعیین شده بود.  پاکستانی ها که از پشت و روی و پیشنه حوادث افغانستان آگاهی کامل داشته و از تمامی ضعف و قوت رهبران جهادی و سیاسی افغانستان آگاهی کافی داشته و می دانند که چگونه خلا های آنان را به ساده گی نشانه بگیرند. حالا هم دست به کار شده اند و طالبان را برای جنگ ترغیب می کنند که امروز شاهد لشکرکشی طالبان و آی اس آی در افغانستان هستیم.  

طالبان و آی اس آی در واقع دو روی یک سکه اند و کسانی که با مبارزات مردم افغانستان در زمان تهاجم شوروی آگاهی دارند، از همکاری های نزدیک آی اس آی و سی آی ای در آن زمان آگاه اند و می دانند، هر مرمی که در افغانستان چه آن زمان و چه حالا فیر می شود، به چه میزانی از چگونگی و چرایی آن بویژه آی اس آی آگاهی کامل دارد. آی اس آی تمامی تحرکات نظامی و بویژه حمله های بزرگ مجاهدین را مستقیم مدیریت می کرد، تمامی اکمالات نظامی آنان را نطامیان پاکستان به عهده داشتند و حتا دریور های افغانستانی هم از سوی نظامیان پاکستان استخدام می شدند. این دو اداره جهنمی از همان روز تا کنون سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفته اند و آنچه امروز در افغانستان می گذرد، ادامه همان سناریو است. دیروز زیر نام جهاد و امروز زیر نام طالب انجام می شود. اکنون امریکایی ها می دانند که سر نخ حمله های طالبان در کجا قرار دارد و آنان چگونه از  سوی نظامیان پاکستان تجهیز و تمویل می شوند و آموزش داده می شوند.  

طالبان در حالی حمله های شان را شدت بخشیده اند که یک ماه از امضای توافقنامه آنان با امریکا می گذرد. خلیل زاد در این توافقنامه قبول کرده که طالبان نیرو های حکومت را مورد حمله قرار بدهند و نام آن را هم کاهش خشونت نام گذاری کرده اند و حد و حدود این کاهش هم تعریف نشده است. طوری که در بالا اشاره شد، فیصله های توافقنامه دوحه از ابتدا در نتیجه دست کاری آی اس آی فریب آلود و هدفمند تنظیم شده است. رهایی پنج هزار تروریست به فرمایش پاکستان بدون تضمین یکی از آن است. آی اس آی  پیش بین شده بودکه حکومت تروریست ها را رها نمیکند و برای سفربری کلان طالبان آماده گی داشت تا طالبان با دست باز نیروهای حکومتی را مورد حملات شدید قرار بدهند تا حکومت مجبور به رهایی آنان شود. به همین گونه امریکا و پاکستان در برابر اعلام نتایج انتحابات هم موضع مکارانه اتخاذ کردند و به نحوی از اجرای دو تحلیف حمایت کردند تا اختلاف در کابل بیشتر شود و فرصت بهره برداری امریکا و پاکستان از معاهده یک جانبه به صورت کامل آماده شود. حال، بی سرنوشتی حکومت در موجی از اختلاف نماد سیاست فارورد پالیسی دیروز انگلیس بوسیله امریکا در افغانستان را دارد تا همه چیز طبق دلخواه امریکا و  پاکستان شریک استراتیژیک  اش رقم بخورد. امریکا در حالی که حکومت را تهدیدبه قطع کمک ها کرده و اما به طالبان و پاکستان نگفته که سر چشمان زیبای سرمه آلود تان ابرو است و برعکس به جیب خرج اعضای دفتر ها و شوراه های دوحه و کویته و پشاورو پامیر افزوده است. سکوت امریکا در برابر حمله های شدید طالبان و مداخله های نطامیان پاکستان گواه آشکار سیاست های فریب آلود امریکا در افغانستان است که همه چیز به سودطالبان و پاکستان به پیش می رود و کرونای سیاسی در کابل در کنار کرونای ویروسی بستر خوبی برای مانور های سیاسی امریکا و مانور های نطامی طالبان و پاکستان شده است. احتلاف در کابل خوان پرتنعمی برای بهره داری های سیاسی و نظامی برای طالبان و پاکستان شده است.  هرکدام خواهان ادامه شرایط کنونی در کابل اند.

هر روز در کشور حوادثی رخ میدهد که پرده از بازی های پیدا و پنهان امریکاو پاکستان بر می دارد. به گونه مثال چند روز پیش

نیرو های دفاعی کشور از تسخیر بزرگ ترین پایگاۀ مشترک طالبان پاکستانی و طالبان افغانستان در نقطه سفری مرز میان دو کشور خبر دادند. این پایگاۀ مرکز بزرگ آموزشی طالبان پاکستانی مانند جیش محمد و لشکرجنگوی و سپاه صحابه و طالبان افغانستانی بود که حیثیت دروازۀ اکمالاتی را برای آنان داشت.  این پایگاۀ در نزدیکی پوسته های پاکستانی ها قرار داشت که طالبان تحت نظر آنان سلاح و مهمات شان را  از پاکستان وارد افغانستان می کردند. بربنیاد گزارش ها این پایگاۀ پیشینۀ ۱۸ ساله دارد. اماگزارش ها نگفت که چگونه امریکایی ها طی سال های گذشته به این پایگاه مهم حمله نکرده بودند چگونه این،پایگاه از نظر نیرو های امریکایی پنهان بوده که تا کنون آنرا مورد حمله قرار نداده اند. هرگونه اظهار بی خبری نیرو های امریکایی از این پایکاه برای مردم فغانستان پرسش برانگیز است.  زیرا زمین و فضای افغانستان از سوی نیرو های امریکایی اداره می شود.  تصرف این پایگاه پس از ۱۸ سال این گمانه زنی ها را تقویت می کند که امریکایی ها پیش از این نمی خواستند، این پایگاه سقوط کند. این عملیات یک سلسله عملیات های هدفمند امریکایی ها را در افغانستان مثل نابودی یک مرکز طالبان در لوگر و افشای نقش امریکایی ها در اکمالات آن و  به همین گونه کشته شدن اسامه در هیبت آباد و کشته شدن ملا منصور  در سرحد پاکستانه و ایران در بیرون از آن نشان می دهد. این بیانگر آن است که هر زمانی که امریکایی ها خواسته باشند، به ساده کی میتوانند، رهبران گروه های تروریستی را در هر نقطه جهان از بین ببرند. درست زمانیکه گویا ماموریت استحباراتی آنان به پایان رسیده باشد. مثل کشته شدن جاسوس های دو طرفه و سه و چهار طرفه مانند، اسامه و ملامنصور و سلیمانی. چنانکه روزنامه های امریکایی دیلی بیست و نشنل انترست دو روز پیش افشا کردند که اسامه باری در قندهار در تیررس نیرو های امریکایی قرار گرفت و اما کلنتن در ظاهر بخاطر کشته شدن ۳۰۰ تن اجازه عملیات را نداد. یا بار دیگر سر راه موتر اسامه امکان مین گذاری در پاکستان ممکن بوده و اما امریکا شخصی را که تقاضای این دستور را نموده بود، مورد تهدید قرار داد. ستیفن کول در کتاب جنگ اشباح در مورد احتلاف مسعود   و امریکایی هامی گوید، این اختلاف زمانی رخ داد که در یک معامله میان مسعود و امریکا اسامه در تیررس نیروهای مسعود قرار می گفت و اما امریکایی ها مانع کشته شدن اسامه شدند. این بازی های استخباراتی امریکایی ها از روی شماری دسیسه های آنان پرده بر میدارد و این که قراردادیان،امریکایی میلیون ها دالر  برای طالبان داده اند تا کاروان های شان از مناطق تحت کنترل آنان بدون مزاحمت عبور کنند. این خود گویای بازی های هزار پهلوی امریکا با پاکستان در برابر سرنوشت مردم افغانستان است.  

حال تاسف آور این است که رهبران و سیاستگران افغانستان با آنکه از نشیب و فراز  های سیاسی و نظامی افغانستان و سیاست های پاکستان و امریکا در پیوند به افغانستان آگاهی دارند و می دانند که افغانستان و مردمش با چه دشوار های دست و پا گیر دچار اند و چه مصایبی را پشت سر نهاده و چه دشواری هایی به استقبال آنان خواهد شتافت؛ اما با آنهم از گذشته ها نیاموخته و جاطلبی ها و برتری خواهی هاچنان آنان را از خودبیگانه کرده و بجان هم افگنده است که هرگز به مردم و منافع ملی و مصلحت افغانستان نمی اندیشند وتصمیم گرفته اند تا مردم افغانستان را قربانی منافع شخصی و تیمی و گروهی شان نمایند. این رویکرد ضدملی آنان سبب شده که حتا گزینه بد و بدتر را به چالش کشیده است و مردم را در سکوی عدم انتخاب این و آن قرار داده است. مردم افغانستان از رهبران حکومت خسته و دلزده شده اند و حتا خارجی ها هم از آنان خسته شده و تنش میان آنان را دعوا بر پول و قدرت خوانده اند. چنانکه چند روز پیش رئیس جمهور امریکا گفت که از رهبران افعانستان خسته شده و سفیر نیومن هم گفت که جنگ آقایان غنی و عبدالله نه بر سر مردم؛ بل بر سر پول و قدرت است. این ضعف زمامداران و سیاستگران افغانستان به نقطه قوت زمامداران و نظامیان پاکستان بدل شده است. این سبب شده تا به هر حادثه ای در افغانستان از دید تیوری توطیه دیده شود در عقب هر حادثه دست پاکستان تلقی شود. این هم به شدت از ناکارآیی و عدم مدیریتی زمامداران و سیاستگران کشور پرده برمی دارد که چگونه شده تا به دلیل ناتوانی ها خودخواهی ها و جاطلبی های سیاسی آنان افغانستان به میدان بازیهای سیاسی و نطامی پاکستان و کشور های دیگر بدل شده است.

در این تردیدی نیست که در عقب تمامی رخداد های افغانستان دستان قدرت های منطقه ای و جهانی است و اما زمانی که سیر حوادث در کشور بررسی شود؛ عامل اصلی آن زمامداران و سیاستگران کشور اند که در نتیجه خودخواهی ها و جاطلبی ها و ناکارایی ها و ناتوانی آنان برای حکومتداری خوب سبب شد که افغانستان به میدان مداخله کشور های جهان تبدیل شود.

باتاسف که هنوز هم رهبران و سیاستگران افغانستان از آن همه حوادث دردناک گذشته چیزی نیاموحته و حالا هم درگیر تنش و کشتی نرم بر سر قدرت اند و هیچ یک حاضر نیستند تا بحاطر آسایش مردم افغانستان از فراز توسن جاطلبی و برتری خواهی پایین آیند. امروز مردم افغانستان در آتش جاطلبی های نان می سوزند. در حالی که فقر و بیکاری و تهی دستی در  کشور بیداد میکند و ویروس کرونا نه تنها جان هزاران شهروند افغانستان را نشانه رفته و سطح فقر را گسترش داده و هشتاد درصد مردم را تحت خط فقر برده است،بلکه هر روز بیشتر از روز دیگر دامنۀ وحشت و دهشت آن بدتر از تروریزم دامنگیر مردم افغانستان شده است؛ اما زمامداران و رهبران که هرگز خوان تلخ فقر را تجربه نکرده اند، چنان زیر پوشش دفاع از مردم مصروف چانه زنی بر سر تقسیم قدرت اند و از خودبیگانه شده اند که لحظه ای هم این رنج بزرگ مردم افغانستان را احساس کرده نمی توانند و بدتر از آن این که تصمیم کرفته اند تا سرنوشت مردم افغانستان را فربانی جاطلبی ها و افزون خواهی های خود نمایند. یاهو