تظاهرات گسترده در امریکا که با کشته شدن جورج فلوید ۴۶ ساله آغاز شده است و جامعۀ امریکا را به انفجار بی پیشینه ای رو به رو کرده است. پس از این حادثه هزاران تظاهر کننده را به شهرهای اوریگان، ویرجنیا، تکزاس، کالیفرنیا و اوهایو کشانده و اکنون به بیش از ۳۵ ایالت امریکا گسترش یافته است. این سخنان ترامپ که در سخنرانی خود خطاب به مردم امریکا گفت : “من برای محافظت از شما خواهم جنگید؛ ما هرگز نباید در برابر خشم یا نفرت سر فرود آوریم” یا این سخنان او “: … ما هرگز نباید در برابر خشم یا نفرت سر فرود آوریم. اگر شر و خشونت حاکم شود، دیگر هیچ یک از ما آزاد نخواهیم بود” . وی بسیج تمامی منابع نظامی و غیر نظامی را برای سرکوب کردن شورش و متوقف کردن غارت برای پایان بخشیدن به ویرانگری و آتش افروزی مجاز شمرد.
وی به شهرداران و فرمانداران دستور داد تا به حضور چشمگیر نیرو های انتظامی تا پایان خشونت ادامه بدهند و د رضمن از اقدام قاطع برای محافظت از واشنگتن دی سی پایتخت امریکا سخن گفت و از اعزام هزاران هزار سرباز برای سرکوب شورش یادآور شد. او در قسمتی از سخنان خود گفت که به سازمان دهنده گان این اقدامات تروریستی هشدار می دهم که مجازات های شدید و زندان های بلند مدت روبرو خواهند بود. وی در بخشی از سخنان خود گفت، … او هرگز در برابر خشم و نفرت سر فرود نمی آورد و هشدار داد که هرگاه شر و خشونت حاکم شود، دیگر هیچ یک از ما آزاد نخواهیم بود. شگفت آوراین که او از این قیام به عنوان درگیری امریکا با تروریزم داخلی یادآور شد. این سخنان او از عمق حادثه در امریکا پرده برداشته و تضاد های آشتی ناپذ طبقاتی و تبعیض نژادی در امریکا را بیان می کند. این سخن اخیر ترامپ جالی است، زیرا کشوری که برای مبارزه با تروریزم به سراسر جهان سرباز می فرستد و حال مردم خود را تروریست می خواند تا فریاد های عدالت خواهانۀ آنان را سرکوب کند. این شورش در واقع خلاف گفته های ترامپرا ثابت می کند که ادعای عدالت و قانونمداری در امریکا را دارد. این شورش از عمق تفاوت های زنده گی در امریکا پرده بر می دارد و آشکار می سازد که زمامداران امریکا به مردم شان دروغ می گویند. بزرگ ترین دروغ آنان بسیج هزاران هزار امریکایی به کشور هایی مانند سوریه وعراق وافغانستان زیر نام مبارزه با تروریزم است که اکنون پس از بیست سال با خروج نیرو های امریکا اوضاع در این کشور ها بدتر شده است. در آخرین تحلیل این سخنان رئیس جمهور کشوری است که نظامیان اش از چندین دهه بدین سو زیر نام مبارزه با تروریزم از هیچ نوع وحشت آفرینی و دهشت آفرینی در کشور هی شرق میانه و افغانستان دریغ نکرده اند و با وحشت آفرینی های شان هزاران هزار انسان را به صفوف تروریستان کشاندند، هزاران ناطالب را ناخواسته به دامن طالبان افگندند و دامن شورشگری در افغانستان را چنان گستردند که حتا از تصور بعید به نظر می رسید. بااین حال هنوز زود است که زوال امریکا را پیش بین شد و تصور کرد که این شورش تیغ از دمار امریکا بیرون می کند. هرچند حوادث در حال وقوع را نمی توان، نادیده گرفت که یک باره همه چیز را معکوس می سازد و پیش داوری ها را عقیم ساخته و رخداد های غیر قابل انتظار را در پی می آورد.با وجود وضع قیود شب گردی معترضان در خیابان های واشنگتن به اعتراض خود ادامه داده و منع گشت و گذار شبانه را شکستانده اند. در پی سخنرانی دونالد ترامپ رییس جمهور در جاده های اطراف نیرو های نظامی گارد ملی و ارتش جابجا شده است و شهر چهره نظامی به خود گرفته است. هرچند مقام های امریکایی این قیام را شورش می خوانند و اما قیام کننده گان آن را صدای عدالت خواهانۀ سیاهان و سفید پوستان امریکایی می خوانند که برضد بی عدالتی و تبعیض نژادی قیام کرده اند.
این حادثه خاطره های جنگ اول جهان یرا در خاطره ها تداعی می کند که چگونه جنگ جهانی اول در پی ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش – مجارستان در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ توسط ملیگرای هجده ساله صرب، گاوریلو پرنسیپ، در سارایوو بوسنی به وقوع پیوست. در نتیجه این اقدام تروریستی، اتریش-مجارستان به صربستان اولتیماتوم داد. امپراتوری روسیه که متحد صربستان بود دست به بسیج نیروهای خود زد که این خود موجب نگرانی امپراتوری آلمان متحد اتریش-مجارستان، شد. آلمان برای جلوگیری از یک جنگ دو جبههای به متحد روسیه، یعنی فرانسه حمله کرد. برای سرعت بخشیدن به روند حمله به خاک فرانسه، ارتش آلمان طرح اشلیفن را اجرا کرد که به موجب آن نیروهای آلمانی از خاک بلژیک برای حمله به فرانسه بهره میبردند. تجاوز آلمان به خاک بلژیک باعث شد که متحد این کشور، یعنی امپراتوری بریتانیا نیز به آلمان اعلان جنگ دهد.
هرچند کشته شدن فردینانند جرقه ای بود که جنگ جهانی را رقم زد و اما علت اصلی جنگ یک سلسله علل و عوامل دیگر اقتصادی، سیاسی و نظامی بود که اروپا را وارد یک بحران شدید کرده بود. از ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۳ جنگهایی درگرفت که زمینهٔ جنگ جهانی اول را آماده ساخت. در سپتامبر ۱۹۱۱ ایتالیا به عثمانی اعلان جنگ داد و طرابلس را اشغال نمود و در نیمهٔ اکتبر ۱۹۱۲ جنگ به پایان رسید. در اکتبر ۱۹۱۲ تقریباً همزمان با ایتالیا؛ بلغارستان، صربستان، یونان و مونتهنگرو به عثمانی حمله کردند و در اوایل دسامبر ۱۹۱۲ عثمانی درخواست صلح کرد. در تابستان ۱۹۱۳ جنگ دیگری بر سر غنایم به دست آمده از عثمانی درگرفت. کنفرانس سفیران در دسامبر ۱۹۱۲ توسط گری در لندن تشکیل شد و در ۳۰ مه ۱۹۱۳ در لندن قراردادی امضاء شد که ترکها را وادار میساخت مستملکات خود را از میدیا در ساحل دریای سیاه تا آلتوس در ساحل اژه به اروپاییان واگذار کنند.
حادثۀ کنونی در امریکا هم هرچند با کشته شدن فلوید سیاه پوست آغاز شده که در ظاهر نشان دهندۀ خشم سیاه پوستان برضد سفید پوستان امریکا است. این تظاهرات در واقع پرده از نارضایتی های شدید میلیون های شهروند امریکایی بر می دارد که با تبعیض سفید پوستان امریکا رو به رو هستند. این تظاهرات در حالی صورت می گیرد که امریکا بحران شدید اقتصادی و حتا بحران اقتصادی بدتر از سال ۱۹۱۸ را سپری می کند. قرار است تا ماه های آینده رشد میزان بیکاری در امریکا به سی درصد و شمار بیکاران به بیشتر از ۶۰ میلیون تن برسد که در تاریخ امریکا بی پیشینه خوانده شده است. در همین حال بدهی های امریکا بیشتر از ۲۳ تریلیون دالر رسیده است. در بدترین حالت کمیته مسئول بودجه فدرال پیشبینی کرده است که تا سال ۲۰۲۵ میزان بدهی آمریکا به نسبت تولید ناخالص داخلی این کشور به ۱۱۷ درصد خواهد رسید و به راحتی از رکورد قبلی که متعلق به سال ۱۹۴۶ بوده و ۱۰۶ درصد گزارش شده است، بیشتر خواهد شد. کشورها و موسسات و افراد خارجی هم طلبکار بیش از ۲۵ درصد این بدهیها که بالغ بر ۲۵۰۰ میلیارد دلار است میباشند. ژاپن و چین، هر کدام با بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار، بزرگترین دارندگان خارجی اوراق قرضه دولت آمریکا هستند. در حقیقت قسمت عمدهای از ذخائر ارزی جهان همان بدهیهای آمریکا به کشورهای خارجی است. دفتر کنترل بودجه آمریکا پیش بینی کرده است با تداوم روند استقراض کنونی حجم بدهی های آمریکا تا سال ۲۰۳۰ به بیش از ۳۱ تریلیون دلار برسد. به گزارش ایسنا به نقل از تریدینگ اکونومیکس، تنها در ماۀ جنوری ۲۰۲۰، آمریکا ۳۲.۶ میلیارد دلار کسری بودجه داشته است که این رقم بیشترین کسری بودجه ثبت شده ماهانه در تاریخ معاصر این کشور محسوب میشود. دفتر بودجه کنگره آمریکا اعلام کرد نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی آمریکا تا سال ۲۰۴۹ میلادی به ۱۴۴ درصد خواهد رسید.
مخارج مربوط به برنامه های نظامی وزارت دفاع آمریکا ۷ درصد معادل ۸ میلیارد دلار افزایش یافته و افزایش هزینههای وزارت آموزش و پرورش 25 درصد معادل 3 میلیارد دلار بوده است. وقتی دونالد ترامپ در ژانویه ۲۰۱۷ رئیس جمهور آمریکا شد، کسری فدرال آمریکا ۵۸۷ میلیارد دلار بود و در ۲۰۱۹ به ۹۸۴ میلیارد دلار رسید. کسری بودجۀ امریکا در سال گذشته ۷۷۹ میلیارد دلار معادل ۳.8 درصد تولید ناخالص داخلی بود. وقتی دونالد ترامپ در جنوری ۲۰۱۷ رئیسجمهوری امریکا شد، کسری فدرال امریکا ۵۸۷ میلیارد دلار بود و در ۲۰۱۹ به ۹۸۴ میلیارد دلار رسید. با در نظر گرفتن تصویب بستههای محرک احتمالی اضافی توسط کنگره، کسری بودجه در سال ۲۰۲۰ از ۴ تریلیون دلار تجاوز خواهد کرد. در واقع، مجلس نمایندگان آمریکا در حال تهیه و تدوین یک لایحه جدید کمک کرونایی است و «نانسی پلوسی» رئیس این مجلس روز گذشته نسبت به «پُرهزینه» بودن این بسته هشدار داد. گزارش وزارت خزانهداری آمریکا در پایان سال مالی ۲۰۱۹ نشان میدهد کسری بودجه آمریکا برای چهارمین سال پیاپی افزایش پیدا کرده که از ۱۹۸۰دهۀ تاکنون بیسابقه بوده و اکنون به ۹۸۴ میلیارد دلار رسیده است. این در حالی است که در پایان دوره باراک اوباما در سال ۲۰۱۶ میزان کسری بودجه سالانه آمریکا به ۵۸۵ میلیارد دلار رسید و جمهوریخواهان در آن زمان اوباما را مورد انتقاد شدید قرار دادند که چرا کسر بودجه را بیشتر کاهش نداده است.
میلیون ها شهروند امریکایی که اکنون بر رسم اعتراض برضد قاتل جورج فلوید به شهر های امریکا برآمده و دست به تظاهرات زده اند، علل و عوامل دیگری نیز در عقب خود دارد که آن همه دست به دست هم داده و انفجار کنونی را در امریکا را بار آورده است. بحران های اقتصادی که در بالا ذکر شد، در واقع عامل اصلی این قیام است که وحشت آن عامل مهمی است که هزاران شهروند امریکایی را در اعتراض به کشته شدن فلوید به جاده های بیش از ۲۵ ایالت امریکا کشانده است.
در این تردیدی نیست که کشته شدن فلوید یک واقعیت دردناک است و نمی توان احساسات میلیون ها امریکایی را فراتر از رنگ و نژاد بحیث انسان در اعتراض به این حادثه نادیده گرفت؛ اما عوامل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را که در عقب این رخداد نهفته است، نمی توان از نظر دور داشت که به عوامل اقتصادی آن اشاره رفت که چگونه بحران های آیندۀ اقتصادی شهروندان امریکایی را وحشت زده کرده است و میزان بیکاری و کسر بودجۀ و بدهی های امریکا در حال افزایش است و فقر و تنگدستی های کشنده همین اکنون مردم امریکا را تهدید می کند و خطرآن هر روز بیشتر افزایش می یابد. این حرکت در واقع انزجار خشم میلیون های امریکایی نه تنها در برابر تبعیض و ستم نژادی سفید پوستان است، بلکه اعتراض جدی در برابر سیاست های جهان خوارانۀ زمامداران کاخ سفید است که با سیاست های جهان خوارانه و ضد انسانی و جنگ طبانه نه تنها مردم امریکا را به وحشت افگنده اند که امنیت را در سراسر جهان خراب کرده اند. امریکا زیرنام مبارزه با تروریزم تا کنون بیش از هفت هزار میلیارد دالر در سوریه، عراق و افغانستان و کشور های دیگر هزینه کرده است و این همه را از مالیه دهنده گام امریکا گرفته است و امروز بهای آن را میلیون ها شهروند امریکایی می پردازد که به جاده ها برآمده اند.
این یک بعد قضیه است که ابعاد دیگر آن را نیز نمی توان نادیده گرفت که در عقب آن بازی های شیطانی کاخ سفید و سیاستگران سفید پوست امریکا قرار دارد که می خواهند با این گونه حادثه آفرینی ها اهداف سیاسی و صهیونیستی و قدرت طلبانۀ شان را پیاده کنند. ترامپ رئیس جمهور امریکا که در انتخابات گذشته حمایت در حدود ۵۷ درصد سفید پوستان امریکایی را داشت و اکنون میزان آن به ۱۷ درصد رسیده است. این در حالی است که قرار است، در نوومبر سال روان انتخابات ریاست جمهوری در امریکا برگزار شود و ترامپ نیاز به رای سفید پوستان دارد. این حادثه آفرینی به نحوی تشدید بخشیدن به تبعیض های نژادی در امریکا است تا از این اختلاف به سود خود استفاده کند؛ زیرا اکثریت رای دهندگان سفید پوست و پیروی آیین مذهبی مسیحی اند که به آرا ونظریات ترامپ نزدیکی دارند. دور از امکان نیست که تیم ترامپ خواسته با این حادثه آفرینی و تحریک گروه های سفید پوست فضایی را به وجود بیاورد تا آنان را برضد سیاه پوستان تحیک کند و به گونه ای در ضدیت با سیاه پوستان آشوب گر قرار بگیرند. اکثریت اعتراض کننده گان و سیاه پوستا یا رنگین پوستان اند که با پولیس درگیر شده اند و درمخالفت با عمل پولیس سفید پوست برضد فلوید قیام کرده اند. گمانه زنی ها بر آن است که ترامپ بدین ترتیب میخواهد با براننگیختن احساسات نژادی در میان سفیدپوستان لشکری از طرفداران برای خودش دست وپا کرده و در انتخابات آینده رای بیشتری بدست اورده و برای پنج سال دیگر بر گرده های امریکایی ها عرادۀ تبعیض را بچرخاند و به قلدری ها و یک تازی های خود در جهان ادامه بدهد.
در همین حال بحران مالی و اقتصادی نه تنها امریکا، بلکه تمام کشور های جهان را متاثر کرده است و نظام رهبردی پسا جنگ دوم جهانی را در حال درهم کوبیدن است. نظام لیبرال که ستون فقرات امریکا را تشکیل داده و به هویت آنان بدل شده است. اکنون در معرض بحران کرونا قرار گرفته و رکورد اقتصادی آن در حال فروریزی است. دانشمندان بدین باور اند که عواملی چون، وسعت خاک، نفوس، نژاد، دین و فرهنگهای گوناگون در کنار هزینه های هنگفت نظامی و درگیریهای خارجی، بزرگ ترین دشمن نظام های لیبرال است که آنا را از درون متلاشی می سازد و مانند موریانه می خورد.
چنان که تبعیض نژادی در امریکا پدیدۀ تازه نیست و با وجود مبارزات خستگی ناپذیر کسانی چون؛ مارتین لوتر کنگ و الکوم ایکس هنوز هم سایۀ تبعبض بر سیاه پوستان سنگینی می کند. مارتین لوتر کینگ جونیور) ۱۹۲۹ –۱۹۶۸) رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقاییتبار بود. وی سخنرانی ترتیب داد به نام “من رویایی در سر دارم” که حدود ۲۵۰ هزار نفر جمعیت داشت. به او در روز بعد از سخنرانی تیراندازی شد و به قتل رسید. وی در این سخنرانی گفت: “رویای من اینست که سرانجام روزی درهها بالا خواهند آمد و تپهها و کوهها پایین خواهند رفت، ناهمواریها هموار خواهند شد و ناراستیها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست.”
الکوم ایکس (به انگلیسی: Malcolm X)(زاده ۱۹ مه ۱۹۲۵ در نبراسکا – درگذشته ۲۱ فبروری ۱۹۶۵ در نیویورک) فعال سیاهپوست و مسلمان حقوق انسانی و مدافع حقوق آفریقایی آمریکاییها. نام خانوادگی وی لیتل بود. در اظهار عمومی این اسم متعلق به سیاه پوستان بود و ترجمه آن در فرهنگ لغت به معنای “کوچک و حقیر” است. او به دلیل مبارزات شجاعانه علیه تبعیض نژادی و همچنین زندگی پر فراز و نشیبش مشهور است. مالکوم ابتدا تحت تأثیر اندیشههای الایجا محمد،(سیاستمدار مسلمان آمریکایی) رهبر گروه ملت اسلام (امةالاسلام)، به ضدیت کامل با سفیدپوستان دست زد. اما بعد از سفر حج و شناخت اسلام حقیقی، تغییر عقیده داد و به برابری کامل انسانها معتقد شد. وی در پی بیدار کردن غرور خفتهٔ نژاد سیاهپوست ساکن آمریکا از طریق فعالیتهای مدنی و اجتماعی بود. مالکوم همچنین باوری به اندیشه مبارزهٔ عاری از خشونت نداشت و معتقد بود اگر دولت مایل یا قادر به تأمین عدالت و امنیت برای سیاهپوستان نیست، آنها میتوانند با اعمال خشونت از خود محافظت کنند. پدر مالکوم ایکس توسط افراد گروه کوکلوسکلان کشته شد.[۱]
در این میان از خانم از ماری جکسون، ریاضیدان و مهندس هوافضا نیز می توان یادآور شد که وی در سال ۱۹۵۸ میلادی، با وجود تبعیضهای نژادی آشکار و پنهان، بهعنوان نخستین مهندس سیاهپوست آمریکایی به استخدام کمیته رایزنی ملی هوانوردی آمریکا درآمد.
جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا (۶۸–۱۹۵۵) شامل یک سری جنبشهای اجتماعی در ایالات متحده است که هدف آنها پایان دادن به تفکیک و تبعیض نژادی علیه آمریکاییهای سیاهپوست و برخورداری سیاهان از حق رأی دادن در قانون اساسی بود. این جنبش ماهیت خود را عمدتاً از مبارزات مقاومت مدنی گرفتهاست. این جنبش در کنار جنبش برابری خواهان، آمریکاییهای آفریقاییتبار در جنوب امریکا را فرصت داد تا دوباره به سیاست راه یابند و در کل کشور، جوانهای بسیاری از این جنبش الهام گرفتند. موجی از شورشهای داخل شهری در محلههای سیاهپوستنشین بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۰، باعث شد حمایت سفیدپوستان آمریکا از جنبش سیاهان کاهش یابد. ظهور جنبش قدرت سیاه که از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۵ به طول انجامید، رهبری نهادینه شده جنبش سیاهان و دیدگاههای مشارکتی و خشونت پرهیز آن را به چالش کشید، و در عوض خواستار خودکفایی اقتصادی و سیاسی شد.
از آنچه گفته آمد، تبعیض و مبارزه با تبعیض در امریکا سر نخ درازی دارد. تبعیض نژادی در ساختارهای نظام امریکا که از سالها بدین سو در جامعۀ امریکا نهادینه شده است. از یک سو فقرگسترده در میان رنگین نژاد ها و فاصله طبقاتی میان غنی و از سویی هم بحران اقتصادی و ویروس کرونا دست به دست هم داده و اوضاع کنونی را در امریکا به بار آورده است که مهار زود هنگام آن بعید به نظر می رسد و حتا احتمال دارد که اغتشاش غیر قابل باروی جامعۀ امریکا را فرا بگیرد که شاید اکنون پرده برداشتن از عمق و گسترۀ آن پیش از وقت باشد. هرگاه وضعیت این چنین ادامه پیدا کند و پای ارتش امریکا در میان آید و برای مقابله با شورش سیستم فدرالی را لغو و حکومت غیر متمرکز را اعلان کند. از گفته های تهدید آمیز ترامپ به والی ها معلوم است که چنین احتمالی را نمی توان دست کم گرفت. آشکار است که در این صورت پی آمد های ناگوار این رخداد را نمی توان غیر قابل پیش بینی حساب کرد. شگفت آور این که کشوری درگیر همچو اغتشاش می شود که سال های سال در ایجاد اغتشاش در کشور های دیگر نقش داشته است و حال به جایی رسیده است که لشکر مبارزه با تروریزم که به خارج برای مهار تروریزم به خارج صادر می شد، در حال درگیر شدن با خود است. بعید نیست که دست کشور های خارجی به اعتراض های امریکا برسد و همین اکنون متلک های رهبران ایران مبنی بر این که ” تو شنیدی، من می شنوم” در حال شکل گیری است. در این حال قیام در امریکا ابعاد گسترده تری پیدا خواهد کرد که از فحوای آن زگنال زوال امریکا را می توان شنید و به امریکای غیر امریکای امروز می توان باورمند شد. درآنسوی این تظاهرات معمای دیگری نیز نهفته است که همانا بهره برداری از تبعیض نژادی است که شماری زمامداران در بعضی کشور ها مانند هند و چین و سایر رهبران خلاف ارزش های دموکراسی از آن سود می جویند. شماری سیاستمداران و زمامداران در کشور های دیگر مانند هند و چین و شماری کشور های دیگر نیز به ترفندهای نژادی باور دارند و می خواهند از نژ اد استفادۀ ابزاری کنند. حتا کشور های بزرگ دموکراسی که از سال ها بدین سو دموکراسی را تجربه می کنند. بازهم برای یک پارچه بودن کشور شان از تجزیه به تبعیض نژادی روی می آورند. از همین رو زمامداران هندوی هند از قدرت نژادی هندو ها به سود یک پارچگی هند و نژاد آن از تجزیه دست می یازند. از سویی هم آنان پناه بردن به ارتش قوی را یگانه راه برای بقای کشور و حفظ و یک پارچگی آن تلقی می کنند. رهبران هندو می خواند تا با تمسک جستن به تبعیض نژادی مانع جدایی طلبان کشمیر، پنجاب و آسام و غیر شوند. عین روش را رهبران چین نیز برای بقای قدرت و حفظ و یک پارچگی چین به کار می برند. این که ترامپ به گونۀ غیر منتظره پس از سخنرانی کاخ سفید را ترک می کند و وارد کلیسای سفید پوستان می شود، دلیل اش آشکار است که این چراغ سبز نشان دادن به سفید پوستان است تا در انتخابات آینده رای آنان را بدست آورد. اما آشکار است که این بازی ها چند پهلو است و گاهی برعکس به زیان بازیگر اصلی تمامی می شود. هرگاه تظاهرات در امریکا دست ساخت ترامپ باشد، بعید نیست که ترامپ هم دراین بازی برنده باشد. زیرا این بازی ها آخر از کنترل بیرون شده و به فرنگشتاین بدل می شوند که در آن حال برنده و بازنده پیش از رسیدن به خم یک کوچۀ دوم، در خم کوچۀ اول ناکام باقی می مانند.