بـار دیگـر میهـن ما در خطـر افتاده است: شعر از رسول پویان

رسول پویان

گند بـن در رودۀ صلـح قـطـر افتاده است

بـار دیگـر میهـن ما در خطـر افتاده است

درمیان جنگ خونین هر طرف گربنگرید

نعش کـودک روی دستان پـدر افتاده است

قصۀ جنگ و جهاد و صلح تکـراری شده

این شعارهای دروغین ازنظر افتاده است

پیکـر پوسـیده را صد بار گـر تـرمیم کنید

نعش بد بـو در گورستان سـقر افتاده است

چند دهه از جنگ تحمیلی میهن تیر گشت

تا ابد گویی که میهن در شـرر افتاده است

گاهی آزادی کنند عنوان وگه کشتاروخون

تا که مـردم از حقایق کوروکر افتاده است

پشـت و روی سکه، آزادی و اسـتبداد تان

نقل جمهـوری امارت در خـبر افتاده است

تـشـت رسـوایـی فـتـاده از ســر بـام بـلـنـد

چاو درشهر و ده و کوه وکمر افتاده است

اسب مردم رااگربا چال و چم پی می کنید

زین افسون هم زپشت موشه خرفتاده است

دیگـر از طالـب مترسـان مـردم آزرده را

بیم از شـلاق جور و چوب تر افتاده است

بـس گـلوی مـردم بیچـاره را بـبـریـده انـد

تـیـغ خـون آلـود طالب از اثـر افتاده است

طالب و داعـش نـدارنـد جـا در ذهن کسی

کاخ بـرفـیـن ریـا از کـر و فـر افتاده است

خلق عالـم خسته از تبعیض و از کین نژاد

هان! بد ویروسی درخون بشر افتاده است

گر بـه زنـدان شب اندازیـد خورشید جهان

هرطرف اسرار از چشـم قـمر افتاده است

صلح امـریکا و پاکـسـتان خطـر می آورد

گویی بیم کوسه ماهی در گـدر افتاده است

می فشـارد تا که زانـوی سـتم کاخ سـفـیـد

مردم افغانستان بس در بـه در افتاده است

جنگ واشغال وتجاوز تا امارت پرور اند

خلق در چنگال گـرگان دوسـر افتاده است

صلح و آزادی و حق شهـروندی باهـم اند

در نظام طالبی این هـر سـه برافتاده است

تا زن و مرد وطـن آزاده و بـا هـمـت انـد

کشـت امریکا و طالب از ثمر افتاده است

عقل ودانش جهل طالب را به خندق افکند

در دل دریـای میهـن بس گهـر افتاده است

نیست از جور و سـتم بیمی دیگر آزاده را

شورو شوق همدلی دربوم وبر افتاده است

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.