ریشه شناسی واژه های گفتاری مردم افغانستان : دکتور حمیدالله مفید

 واژه چشم: صورت نوشتاری آن Chashem و صورت گفتاری مردم کابل Cheshem از باستانی ترین واژه های زبان فارسیست . که به مرور زمان تغییر پذیرفته است ، در سروده های ریگویدا به گونه ای Akshiemm  آمده است ،  در زبان سانسکریت به گونه ای  Pakshman شده است ، در زبان  های پراکریت وهندی باستان Aankustergha  در زبان هندی جدید Ankhu در زبان پشتو Stergeh یا سترکی در زبان اوستایی به گونه ای Akchesham در زبان لاتینی Aukuhem در زبان آلمانی Die Augen در زبان فارسی باستانی Chesham ودر زبان فارسی جدید نیز به گونه ای چشم  آمده است .

واز آن دو پدیده زیبا بالای بینی که آنسانها واغلب زنده جانها با آنها می بینند. ارگانی که با آن می توان دید.در زبان گفتاری مردم افغانستان از آن ترکیب های زیادی ساخته شده است : 

به این گونه :

چشمبندی chashembandi: از دو واژه چشم و بند یا بندی ساخته شده است  چشم پیدا است مگر واژه بند نیز از واژه های بسیار باستانی است . که در اوستا  وسانسکرت نیز به گونه ای بند آمده است .  چشمبندی حالتی که گویا مداری ها و ساحران با انجام حرکات خارق العاده که چشم از تشخیص آن عاجز باشد ، مایه شگفتی بیننده را فراهم می سازد . در زبان گفتاری یعنی تشخیص چشم بیننده را بند کرده است .  آن را چشمبندی می گویند .

چشم پتکان chaschem putakän : از دو واژه چشم و پتکان ساخته شده است . در زبان گفتاری مردم کابل یک بازی است که میان دو نفر ویا افزونتر از دو نفر انجام می شود وآن به گونه ای است . که یک نفر چشمانش را می بندد و نفر دومی یا دیگران خود را از دید او پنهان می کنند .تا شماره شش می شمارد و سپس چشمانش را باز می کند  و دنبال پنهان شده گان می گردد . اگر جاه های پنهان شده گان را در یافت . آنهای را که درست دریافته است . می سوزند و نفری که نخست پیدا شد . چشمانش را می بندد و دیگران پنهان می شوند.  به همین گونه این بازی ادامه می یابد .

‌چشمچران : که از دو واژه ترکیب شده است واژه چشم وواژه چران : 

واژه چران در زبان سانسکریت به گونه ای Jivaran  وچوپان را نیز Jiverpäla می گفتند . در زبان اوستایی به گونه ای Chuvarän در فارسی باستانی چروان ودر زبان فارسی چران شده است .

معنی چشمچران : چشم چرانده نمی شود. مگر به گونه کنایه کسی که هر سو می نگرد، وبه ویژه سوی بانوان ودوشیزه گان دیدن را گویند وتلاش نمودن به خاطر گپ دادن بانوان ودوشیزه گان . 

چشمکCheshmak: از دو بخش ساخته شده است : «چشم » و«ک»  چشم اسم است و واژ «ک» در زبان فارسی اغلب نشانه « کوچکی وتصغیر» است یک چم آن یعنی چشم کوچک، مگر  در زبان گفتاری یعنی به سوی بانوان یک چشم را به گونه خیلی کوتاه پلک زدن را گویند وهدف از آن بیان عشق وشهوت به سوی جنس مخالف وگاهی هم به منظور بیان مطلبی که میان دو نفر پیش بر این مشخص شده باشد، مراد است.

چشمک Chashmak: در زبان گفتاری  عینک عربی که بالای بینی می گذارند تا با آن ببینند ویا عینک آفتابی که با آن چشم را از شدت نور آفتاب در امان نگهدارند  نیز مراد است .

چشمکیChashmaky : به آن بخش چادری که از سوراخ ، سوراخ اند و با آن بانوان اسیر در زیر چادری بیرون را می نگرند ، گویند.

چشم آبی Cha- Äbie: به چشمانی که رنگ آن آبی باشد.

چشم سبز ویا سوزCha-Sabz: به چشمانی که رنگ آن سبز باشد وبه گونه ای کنایه کسانی که زیبایی ها را زود نظر می کنند.

چشم لُق Cha-Lüq: کسی که چشمانش بزرگ وبرآمده باشد.

کینی چشمک Kieny Cheshma: کسی که چشمانش کوچک باشد.

طلا چشمک Tellah Che: به چشمان براق وروشن وزیبا گفته می شو.

چشمان میشی Chesh- Meshy: به چشمانی که رنگ آن مانند رنگ ماش ویا تیره تر از آن باشد

چشم سیاه  Cha-Sya: کسی که رنگ مردمک یا نی نی گک چشمش سیاه باشد.

چشم زننده Cha-Zanenda: کسی که با چشمانش کسی را نظر کند( واژه نظر) واژه تازی یا عربی است که به معنی دیدن است ، مگر در زبان فارسی هدف از آن کسی را با چشمان نظر کردن مراد از آ چشم زدن است ، درقران به گونه ( لیزلقونه بابصارهم) آمده است یعنی با چشمان شان آسیب می رسانند. (نظر بند ) که با دود کردن اسپند ، ویا بربو ، نظر بد را از سوی کسی دور می کنند.

چشم بازی Che- Bazy: نوعی بازی است ، که دو نفر سوی چشمان همدیگر می بینند وپلک نمی زنند. هر کسی که نخست پلک زد می بازد.

چشمان چقر Che-Chuqür: به چشمانی که گود ویا فرورفتگی  داشته داشته باشد.

چشم سفید Che-Safed: دیده درا ، کسی که شرم وآزرم وحیآ نداشته باشد ورعایت کسی را ننماید. 

مانده دار …