شرمتان زین خودسریها باد ای شیادها
گم شوید از زادگاه و سرزمین رادها
ای بهخون آلوده دست و دامن و دستارتان
پیچ خورده ریشتان در ریشۀ الحادها
پاسخی آیا شما را هست در روز جزا؟
زین ستمها، جورها، زان شیون و فریادها!
میکند خِرخِر؛ گلوگاه جهالتخانهها
بس که در ظلمت فرو خفتند استعدادها
دامنتان را بگیرد آه مظلومان شبی
حشرتان یک روز خواهد بود با شدادها
مطمئن باشید؛ روزی بایگانی میشود
این جنایتهایتان در خاطرات و یادها
میرسد روزی که دستان جوانان غَیور
دفنتان سازند؛ زیر کوهی از پولادها
این هم پاداش چلی وطالب