محمد ابراهیم صفا یکی از پیش‌گامان شعر نو در افغانستان است: استاد پرتو نادری

سال تولد او را  1286 و گاهی 1285 خورشیدی نوشته اند. پدرش ناظر صفرمحمدخان در زمان امیر حبیب‌الله خان امین‌الاطلاعات بود. او شخصیتی بود مخالف با نفوذ سیاسی انگلیس، طرف‌دار استقلال سیاسی کشور و از هواخواهان نایب السلطنه نصرالله خان. چنین بود که به گروه فتوا دهنده‌گان جهاد بر ضد انگلیس پیوست و این امر سبب شد تا زندانی شود. بار دیگر در زمان امان‌الله خان که نایب الحکومۀ قطغن بود به جرم فراهم سازی بیعت‌نامه‌یی برای سردار نصرالله‌خان نایب‌السطنه، از کار برکنار و در کابل زندانی شد. 

شادروان ابراهیم صفا

این خانودۀ روشن‌فکر، فرهنگی و اصلاح طلب، از همان دوران امیر حبیب الله پیوسته ستم‌ها بزرگی را بردوش کشده و قربانی داده اند و اما بیش‌ترین ستم و استبداد را در دوران نادرخان و صدارت هاشم خان دیدند.

 استاد ناظمی به روایت اسناد تاریخی در این پیوند چنین نوشته است: «برادر مهتر صفا، استاد محمد انور بسمل، سخنور، مشروطه‌خواه و صوفی وارسته بود که هجده سال تمام به گناه آزادی‌خواهی در زندان بیداد به‌سر برد و حتا باری نامش در فهرست محکومین به اعدام ضبط گردید؛ ولی دستی از غیب برون آمد و کاری کرد و از مرگ رهایی یافت. یکی دیگر از برادران صفا محمد اختر خان است که او نیز از هواخواهان نایب‌السلطنه بود و سرانجام هم در روزگار امانی، اعدام گردید. سرنوشت خانوادۀ ناظر محمد صفر خان، همانندی‌هایی با سرنوشت دیگر دودمان‌های آزادی‌خواه کشور ما دارد که کودک و جوان و سال‌خوردۀ شان، سال‌ها را بدون بازپرس، در زندان‌های ارگ و سرای موتی و دهمزنگ، گذشتاندند؛ چون خانواده‌های چرخی، شجاع الدوله، منشی‌زاده، غبار و دیگران.

 از خانوادۀ ناظر صفر نه تنها محمد انورخان بسمل و محمد ابراهیم صفا و برادر کوچک‌ترشان، محمد اسماعیل سودا را در سال ۱۳۱۱ در بند کشیدند؛ بل یک سال بعد آن محمد اسلم بسمل‌زاده، محمد طاهر بسمل‌زاده، محمد نعیم بسمل‌زاده، محمد هاشم اختر و محمد اکبر اختر (پدر محمد حیدر اختر) را نیز به زندان افگندند. تا جایی که سودا پس از شش سال در همان دهمزنگ، جان به جان آفرین سپرد.» 

صفا چهارده سال در زندان ماند، جوان 26 ساله بود که به زندان رفت و تا 40 ساله‌گی در زندان بود. می‌توان عدد چهارده را به ساده‌گی نوشت؛ اما این چهاره سال در زندان‌های تاریک و مخوف افغانستان می‌تواند درازتر از سده‌یی باشد.

 این هم یکی از سروده‌های صفا که در آن از یازده ساله‌گی زندان خود فریاد می‌زند.

یازده شد سال و در بندم اسیر

با دل پژمان و جان درد مند

با من درمانده ای گردون پیر

تا به چند این کج‌روی‌‌ها تا به چند

جای دیگر از شکنجه‌های و بیداد در زندان می‌گوید:

داد از این شب‌های پر درد و الم

آخ از این ایام سوز و اضطراب

تا کجا ای چرخ بر من این ستم

تا کجا ای دهر با من این عذاب

صفا شخصیتی است با ابعاد گوناگون، شاعر، آزادی‌خواه، هوا خواه یک نظام عادلانه، طرف‌دار عدالت اجتماعی، روزنامه‌گار و مبارز، اهل فلسفه و منطق. برخوردار از آشنایی گسترده با زبان‌های اردو، عربی، انگلیسی و فرانسوی.

 آموزش رسمی را در مکتب  اتحاد خان آباد آغاز کرد. در این زمان پدرش نایب الحکومۀ قطغن و بدخشان بود. بعد به کابل آمد و در مکتب حبیبیۀ آموزش خود را تکمیل کرد. به سال 1301 دولت صفا را جهت آموزش در رشتۀ مخابرات به هند فرستاد و او در این رشته آموزش دید.

 زبان‌های انگلیسی و فرانسوی، راه صفا را به قلم‌رو فلسۀ غرب باز کرد و به همین گونه او با استفاده از زبان عربی خود را به گنجینۀ بزرگ فلسفه و منطق اسلامی و ارستو رساند. در این زمینه‌ها نه تنها آثار و نوشته‌هایی را ترجمه کرده؛ بلکه نوشته‌های پژوهشی سودمندی نیز دارد. چنان که «مختصر منطق»، «سه نفر سیاح» و « عشق و فلسفه یا فلسفۀ حوادث» در زمینه‌های منطق و فلسفه از او به نشر رسیده است. 

هم‌چنان او در نوشتن کتاب « تاریخ ادبیات افغانستان» همراه با احمد علی کهزاد، میرغلام محمدغبار، محمد علی زهما و علی‌احمد نعیمی سهم داشت. صفا پس از رهایی از زندان مدتی در دانشکده‌های ادبیات، حقوق و شرعیات دانشگاه کابل استاد بود.

 این لالۀ آزاد کوهستان‌های بلند شعر، منطق و فلسه به روز سوم جدی سال 1359 خورشیدی لب از سرودپردازی بست و ساقۀ استوارش در برابر بادهای توفانی مرگ فرو شکست.

 او هم اکنون در گورستان قول آب‌چکان در کنار پدر خوابیده است، با روان آرام و آسوده و نام ستوده! آنانی که او را و خانوادۀ او را به جرم آزاد اندیشی به بند کشیدند، شکنجه کردند، نیز در دل خاک سیاه خوابیده اند؛ اما تاریخ است که در بارۀ خانوادۀ ناظر صفرمحمدخان و آنانی که جام آب مردم را به جام خون بدل کرده بودند و خانه‌به‌خانه می‌گشتند و چراغ های روشن زنده‌گی و اندیشه را خاموش می‌کردند، سخن خواهد گفت و به سختی هم سخن خواهد گفت.

پرتونادری 

بر گرفته از کتاب « پیش‌گامان شعر نو در افغانستان»