گزارشنامهی افغانستان امروز – ۱۴۰۰ دی ۲۵, شنبه نوشت؛ بازی تغییر کرد.
چرا پاکستان، «خط دیورند» را از زبان طالبان اشپلاق می کند؟
بحث « خط دیورند» همیشه درین سوی خط ( افغانستان) یک وسیلۀ برای بازی سیاسی، امتیاز گیری، شخصیت سازی بوده و درکل جنبه تبلیغاتی داشته است و دارد. درزمان صدارت داوودخان، که پاکستان تازه از تخم هند بریتانیایی بیرون شده بود؛ شعار بازگرداندن خاک های از دست رفته؛ صرفاً یک پروگرام ناکام بود.
اما داروندارمالی کشور فقرزده و محتاج و محاط به خشکه، درعملیات تخریبی علیه پاکستان به مصرف رسید؛ بدون سود و عاید یک پول.
کتاب مهمی درین باره ازسوی صوفی خان داماد مرحوم سلیمان لایق نوشته شده است. البته کتاب های مهم دیگری هم درین رابطه نوشته شده و ازعربده کشی های بی حاصل تبلیغاتی سیاستگران حکومتی درکابل داستان ها رقم خورده است.
سیاست های داود خان ازهمان آغاز، به پاکستان موقع داد که که استراتیژی کوتاه مدت و دراز مدت خود را به ناتوان سازی، تخریب، محاصره، و فروپاشی افغانستان تدوین کند.
تغییرمنفی دیگری که ایجاد کرد، ورود شوروی و هند در تحریک وسوسه افغانستان در قضیه دیورند بود که صدمات آن نه به هند و شوروی، بلکه عاید افغانستان شد.
سیاست دیورند بازی، چند خانواده ازدلالان صوبه سرحد از جمله خانواده خان عبدالغفار خان را به پهلوانان ثروت باد آورده تبدیل کرد.
هیچ گاه ساکنان پشتونخوا که نفوس شان سه برابر پشتون های این طرف خط دیورند ( افغانستان) است، به شعار های حلقات خیالباف کابل لبیک نه گفتند. هیچ سندی رسمی درسازمان ملل نوشته نه شد که شعار های دولت های کابل را تقویت کند؛ هیچ ابر قدرتی از جمله شوروی، انگلیس و امریکا ازین داعیۀ کابل حمایت نه کردند.
سیاست کابل درین رابطه روی باد هوا سوار بوده و هست.
اما بعد از 75 سال، بعد از مدیریت 43 ساله جنگ افغانستان، اینک دهل وسرنای دیورند در اختیار انحصاری پاکستان قرار دارد. سیاست های ضد واقعیت درکابل، معادله را برعکس کرده است.
حالا ما شاهد هستیم که به جای رفتن خیالی به سوی اتک، موج برگشت از خط اول دیورند به سوی نیمه دوم باقی مانده خط دیورند آغاز شده است. طالب، سربازان برون مرزی و مختص به افغانستان وابسته به پاکستان، درارگ مستقر اند.
حال نوبت فاز تاریخی دیورند نوشته ناشده دوم است که از گستره هندوکش جنوبی به فلات افتاده در هندوکش شمالی امتداد می یابد و درحال حاضر تحت پوشش درآمده است.
موجودیت کشوری حایل به نام افغانستان از نظر جغرافیایی ظاهراً زیر سوال نرفته، بلکه پاکستان بر تمامیت ارضی اقتصاد و امنیت بدنه دوم جغرافیا درین سوی خط، سرمایه گذاری کرده و اینک فعلا به هدف رسیده است و سرگرم تحکیم موقعیت خود است.
پس درسطح تبلیغات فعلی چه چیزی روان است؟
اتفاقی که پیش آمده، این است که دیگر دوسیه قدیمی دیورند به طور کامل اسباب تشویش پاکستان نیست و از حالت طبقه بندی تبلیغاتی هم بیرون شده. یعنی وقت آن است که پاکستان همان دوسیه را به نفع امروزی خود ورق بزند و ذهنیت های این سوی خط را با استراتیژی خود ( پیشروی به سوی آمو) دستکاری و کنترول کند.
بعد ازین هرقدر به خاطردیورند و اتک سروصدا و کمپاین ایجاد شود، ثمره اش به پاکستان می رسد؛ چون نه تنها آن پروژه ختم شده بلکه پروژۀ دومی اش یعنی رسیدن به حوزۀ شمال افغانستان نیز به تازه گی به انجام رسیده است. حالا ضرور است تا برای حفظ دست آوردها، از حربۀ دیورند اول، برای توجیه و حراست از قلمرو جدید در شمال، بهره برداری شده است.
چنان که پاکستان بدون نگرانی و تشویش، اشپلاقی را که زمانی در دهان، سردارداود خان، حزب دموکراتیک خلق، کرزی و غنی بود؛ در دهان فرماندهان طالب به ویژه در دهان ملایعقوب بچه ملاعمر داده است.
دیوارکشی فلزی به طول2600 کیلومتر تمام شده، فقط21 کیلومتر مانده. درهمین 21 کیلومتر به طالبان گفته اند که صدا بلند کنید.
جالب است که شیخ رشید احمد، وزیر داخله پاکستان، روز جمعه، ۲۴ جدی، گفت که حصارکشی بخشهای باقیمانده مرز افغانستان و پاکستان با موافقت طالبان تکمیل میشود. یعنی در حصار کشی همان 21 کیلومتررضایت آنان را حاصل می کنند!
حال خود تان قیاس کنید.
هدف ازین صدا بلند کردن، جلب حمایت پشتون ها از طالبان است. زیرا اکثریت پشتون می داند که طالب فرزندان آی اس آی است. پاکستان با سازماندهی این تبلیغات انگیزه سازی می کند. جنگ در فاریاب نیز سازماندهی شده است تا خشم و احساسات مردم پشتون را به یک جریان واحد تبدیل کنند که در پشت طالب ایستاده شوند.
وقتی از سناریوی تبلیغاتی ساخته گی آی اس ای با طالبان در مورد به اصطلاح مخالفت طالبان با دیوارکشی در مرز ها بین افغانستان و پاکستان و غیرقانونی خواندن معاهده دیورند اززبان برخی طالب ها شنیدم، به قدرت مدیریتی و خونسردی آی اس آی حیرت کرده و به تلخی رشک بردم.
در 20 سال که نسل جوان و پیر طالب که همه روزه از چندین مسیر خطوط مرزی و تاسیسات سیم خاردار به منظور ویرانی افغانستان عبور می کردند؛ کاراعمار دیوارکشی را نمی دیدند؟
خنده آور است.
طالب ازفلسفه دیورند چی می فهمد؟ کسی که در مدارس پاکستان فقط قصه های فقهی را شنیده و فقط و فقط برای مردن و زن ستیزی تربیه شده، مگر صلاحیت و انگیزه دارد که در باره یک موضوع فراموش شده تاریخی چهار و پنج بگوید؟
تعجب من زمانی به یک سوگ تبدیل شد که شماری ازگریزی های بازار تعصب در زمان کرزی و غنی، از اظهارات طالبان خرسند شده و با وجودی که می دانند به باد چنگ انداخته اند؛ طوری نشان می دهند که طالب یک نیروی ملی است و صلاحیت حل مساله دیورند را ندارند.
مساله دیورند چیزی ندارد که حل شود. چه چیزی از دیورند نا تقسیم مانده است که صلاحیت داران تا هنوز تولد ناشده بیایند آن را تقسیم کنند؟
بیایید به این فکاهی توجه کنید:
احمد خان شکیب، «شارزدافیر» طالبان در اسلامآباد گفته باید مردم افغانستان در باره خط دیورند تصمیم بگیرند، حکومت طالبان این صلاحیت را ندارد.
رسول موسوی دستیار وزیر خارجه ایران در واکنش به این اظهارات در توییتی نوشته: «سفیر افغانستان در پاکستان مرز بین دو کشور را به رسمیت نمیشناسد و آن را خط دیورند مینامد اما از پاکستان انتظار دارد آنان را به رسمیت بشناسد.!
اما این معاهده دیورند بین عبدالرحمان خان و سرمارتیمردیورند این قدر سندی ساده است که هرکسی می تواند آن را رد کند؟
بسیاری از ملی گرایان آماتور، از پیشینه تاریخی معاهده دیورند آگاهی ندارند. اصلا به خود زحمت درک قضیه را نداده اند. اطلاعات شان عموماً از طریق شنیده گی ها و قصه های تحریف شده است.
حتی شماری از ظاهراً تحصیل کرده ها، در رد معاهده دیورند شعار می دهند از روی احساسات شخصی. ادعای فاخرانه مطرح می کنند بدون پایه و اساس.
درست است که درحق مردمان منطقه یک حق تلفی آشکاری شده که نسل اندرنسل دوام دارد. اما چنین کاری در شمال وغرب افغانستان – حوزه اجتماعی و فرهنگی ازبیک ها، ترکمن ها، تاجک ها و بلوچ ها اتفاق افتاده است. که درنشانه گذاری وگیتای مرتبه از سوی دیورند و عبدالرحمان درج است.
یک جغرافیا را انگلیس بنا به سلیقه خودش دیزاین کرده. اما در 75 اخیر حتی یک بار در باره جدا سازی مناطق تاجک و ازبک و بلوچ حرفی زده نشده است.
درد اصلی، درد ملی ازنظر این ها فقط همین خط دیورندی که مانع رسیدن به پل اتک شده. هرگاه ازمنظر تاریخی و فتوحات درانی حساب شود، دیورند بازان باید سر کشمیر ودهلی و پنجاب هم دعوا کنند؛ چرا نمی کنند؟
باری مارشال ایوب خان به سردار نعیم به انگلیسی صحبت کرده بود. پرسیده بود پس دعوای شما برسر بلوچستان ازبهر چی است؟
برمعاهده رسمی دیورند در معاهده لاهور پندی بین شاه امان الله و حکومت انگلیس، کامل صحه گذاشته شده. یعنی معاهده و نقشه های معاهده « به عین شکل که در دور عبدالرحمان و پدرامان الله بود، قبول شده است.
در 21 سال اول خاندان نادرشاهی، کسی جرأت حرف زدن درباره معاهده دیورند و توافق نامه رسمی برسر آن را نداشت. خوب دودمان نادر از هند انگلیسی آمده بودند. شخص نادرافسر یک قطعه انگلیس بود.
تا که انگلیس درسال 1947 از شبه قاره هند رفت و جایش را به طور نیابتی یک گارنیزیون سیاسی و نظامی به نام پاکستان گرفت.
در سال های صدارت سردار شاه محمود خان و سردار داوود خان، درسطح رسمی، معاهده دیورند « درچوکات اعطای حق خود ارادیت» به صوبه سرحد پاکستان قبول شده بود. اما درکابل گروه هایی در رد یا به رسمیت نشناختن آن معاهده قدیمی، تحریکاتی راه افتاد. ولسی جرگه هلهله ها را انداخت و سرانجام لویه جرگه یی دایر شد.
لویه جرگه لغو معاهده را صادرکرد؛ اما این نظر رسمی دولت شاهی نبود. چون اصلا درین باره حمایت خارجی وجود نداشت و ملل متحد از آن خبر نداشت.
همه ای کسانی که دست به چنین تحرکات نمایشی زدند، از پیگیری قضیه دست شستند. درعمل حتی یک کتاب یا نشریه که ثابت کند افغانستان حق به جانب است؛ از سوی این مردمان نشر نه شد. این حلقات صادق نبودند؛ لویه جرگه ساخته توانستند اما هیچ گاه این مساله را شامل کتب درسی معارف نه کردند. فقط دو نفر سید قاسم رشتیا و میرغلام محمد غبار درین زمینه عرق ریزی می کردند که آن هم غیر رسمی بود و دولت شاهی به آن ارزشی قایل نشد.
چرا؟
اراکین سلطنت می دانستند که این ادعا یک ادعای بی پایه و اساس است و پشت آب رفته بیل برداشتن است. نه انگلیس حمایت می کرد؛ نه امریکا. نه افغانستان زور داشت و نه شوروی و هند کمک می کردند. کمک های آن ها درحد یک مزاحمت به پاکستان بود.
در 14 سال حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، عملاً جنگ اعلام ناشده پاکستان با افغانستان درچهار طرف کشور شعله می کشید. و سرنوشت معاهده دیورند در گردوخاک بودن یا نبودن حکومت کابل گم شده بود.گذشته ازین، نخبه گان واقع بین و هشدار پشتون که در اسرار معاهده مطالعاتی دارند، از بازپس گیری ایالت پشتونخوا گپ نمی زنند. می دانند که آب درهاون کوبیدن است.
صرفاً برای طرح یک ادعای آبرومندانه که بیشتر کاربرد سیاسی و ملاحظاتی دارد مطابق برخی فیصله های قبلی در لویه جرگه ها مساله « خود ارادیت» به پشتون های آنسوی دیورند را امری معقول می دانند و تمام.
اما در مساله دیورند، لغو معاهده، یا مساله خود ارادیت و ریفراندوم و ازین قبیل شرط وشروط، نخبه گان پشتون درپاکستان هیچ حقی به مدعیان کابل نشین قایل نیستند. چه رسد که از آن ها پیروی کنند. آن ها به مساله دیورند به عنوان یک وسیله پول درآوری اززعمای می بینند.
درین سوی خط، درسی سال اخیر، رهبران غیرپشتون هیچ علاقه یی به داستان دیورند ندارند. طرح آن را دخالت درامور یک همسایه می دانند.
یک گروه از پشتون ها طرفدارگرفتن یک راه ترانزیت بحری از مسیر کراچی هستند یعنی در بدل بستن دوسیه دیورند. افغانستان راضی است که از نفس تنگی موقعیت نجات یابد.
گروه دیگر ریفراندوم عمومی زیرنظرملل متحد را و جامعه جهانی را ترجیح می دهند. اما چنین کاری ممکن نیست زیرا این مساله درملل متحد به حیث یک منازعه هیچ مطرح نیست و حتی یک ورق در حمایت ازافغانستان درآرشیف این سازمان موجود نیست.
استاد عثمان روستار تره کی، از مبلغان سرشناس قومیت باوری نیز خوب پوره می داند که مجموعه معاهده دیورند چقدر رسمی و با دقت مدون شده است. وی راهی نمی بیند جز این که یک کمیسیون حقوق دانان بی طرف، خلاء های حقوقی معاهده دیورند را بررسی کنند. حال کی بیاید که این بار را بردارد. خود ایشان زمانی که درزندان پلچرخی بود، مانند یک مخالف سرسخت حکومت اسلامی صحبت می کرد، وقتی از زندان رها شد؛ به یکی از تبلیغی های قوم پرستی تبدیل شد. من شاهد بودم در زندان که با امین فروتن ازکادرهای حزب اسلامی صحبت می کرد و می گفت که نظام اسلامی بدبختی می آورد. اکنون طالب تراز طالب است.
شادروان سید خلیل الله هاشمیان ازسید های خویشاوند سید جمال الدین افغان مطالعات و تدقیق همه ای درین زمینه انجام داده است. هاشمیان عادت عجیبی به واقع نگری امور مملکت و تاریخ آن داشت.
حرف هوایی درین زمینه مطرح نمی کند. اخیراً دریک برنامه ویژۀ افغانستان انترنشنل که گزارشی از بزرگ ترین کتابخانه لندن در مورد چند وچون مدارک و اسناد معاهده دیورند ارائه کرد. فردی با وجود آن که روی کوهی ازاسناد انگلیسی نشسته بود؛ معلوم می شد که ازمحتویات معاهده دیورند اطلاع نداشت وی مدعی شد که ما سندی را نیافتیم که عبدالرحمان خان درپای آن امضاء کرده باشد.
دو علت درنفهمیدن آن آقا می تواند مطرح باشد. یکی، ندانستن اسناد درآرشیف های کابل ودیگر بی خبری از مستندات دربایگانی لندن.
هنوز، به احتمال زیاد، اسناد حساس درین باره از حالت طبقه بندی درانگلیس خارج نه شده. یعنی، دی کلاسیفاید نشده.
مثلا کتاب سنگینی از مجموعه نقشه ها و متن اصلی معاهده دیورند در کتاب خانه لندن موجود است. معاهده در 1893 امضاء شده و سند مکتوب و مدون آن به تاریخ 22 جنوری 1894 یک سال بعد به کتابخانه لندن رسیده بوده. درسند کتابخانه لندن بیانیه عبدالرحمان خان پس از امضای معاهده درحضور هیأت انگلیس و گروهی از درباریان خاص نیز نشر شده است.
وی درمحضر همه گفته است که بدون دوستی دایم وقایم با انگلیس شما هیچ چیزی را به دست نخواهید آورد!
گزارش یک نشریه لندن نیز بخشی ازسند است که به تاریخ 2 جنوری 1894 خبر داده بود که بعد از امضای معاهده، لقب «شوالیه افتخاری» از سوی انگلیس نیز به عبدالرحمان خان داده شده است.
دیگراین که، اکثر وقایع نگاران درداخل افغانستان به مدارک اصلی دسترسی نداشته اند.
واقعیت این است که امیرعبدالرحمان خان درمذاکرات مفصل چهل روزه با سرمارتیمر دیورند دبیر امور خارجهٔ هند بریتانیایی بسیار با دقت پیش می رفت. حین دیدار های نوبتی مطابق تقسیم اوقات، چند تند نویس از جمله مورخ دربار، فیض محمد کاتب هزاره را عقب پرده می نشاند تا همه دقایق و جزئیات یادداشت گرفته و به امیر تقدیم کنند.
فیض محمد کاتب، درشرح وقایع تاریخی، به امانت نویسی، دقت وانصاف، شهره است. اساساً کار دردربار سلطنتی، ازوی چنین دقت وفراستی را طلب می کرد؛ ورنه، سرش برباد می رفت.
فیض محمد کاتب می گوید که امیرعبدالرحمان سروته معاهده را کلمه به کلمه ازنظر گذرانده، بارها دوباره نویسی آن را با متن قبلی شخصاً برابرگزاری کرده و سپس براصل معاهده امضاء کرده است.
شرح و ضبط جزئیات روزانه این امر تاریخی، در جلددوم و سوم کتاب قطورسراج التواریخ نوشته کاتب هزاره وجود دارد. تمامی پهلوهای پیچیده معاهده ازنظردور نمانده و همه شرح داده شده است.
مجموع صفحات تشریح شده به حدود 1200 صفحه می رسد. جلد سوم سراج التواریخ به همین مناسبت دکشنری مکمل قضیه دیورند نام گذاری شده است.
درین مجلدات، که کمترکسی از فارسی خوانان و حتی علاقه مندان به تاریخ معاصر افغانستان آن را به دقت خوانده اند، وقایع و رویداد ها، یومیه با ذکر صد ها نام و مکان های مختلف ثبت شده است.
مرحوم هاشمیان درین مجموعه چاپ شده
————– ————
درصفحه 120 مدارک چاپی می گوید: جلد سوم سراج التواریخ شاهد زنده این واقعیت است که امیرعبدالرحمان خان قرارداده و نقشه دیورند را شخصاً امضاء کرده است؛ وعلاوتاً امور حد بخشی و علامه گذاری سرحدات را مطابق نقشه امضاء شده، دقیقاً مراقبت و تطبیق نموده است.
هاشمیان بازهم درنتیجه گیری های خویش با تاکید می گوید که ما ازانکارحقایق در مورد معاهده دیورند به جایی نمی رسیم. امیرعبدالرحمان خان اگر سمرقند و بخارا را درتصرف می داشت؛ آن را هم به خال هندوی انگلیس می بخشید. امیر، قرار داد و نقشه دیورند، هردو را امضاء کرده و قرار را تا آخرین روز حیات خود، رعایت و با اتکا به دوستی انگلیس سلطنت کرده است.