عرضِ حالی به آقای محترم عالمِ جمال
جُبن سیاسی و هویتی را با پوششِ توصیه و دردِ دل پنهان نه کنید
تارنمای وزینِ جاویدان سلسلهی دیدگاههایی از آقای جمال را زیر نامِ دردِدل و تازه هم زیر عنوانِ محکومیت به بهانهی نقد منتشرکرده اند. نوشتهها که از هر جهت بیماری ترس و دلهرهگی دارند به جای کارایی، سردرگمی و روحیهشکنی برای مقاومتگرانِ جبههو سنگرگاهها و مبارزانِ قلمی و روشنگری مقاومتِ ملی ایجاد میکنند.
بلی آقای جمال، مذاکرهی بدونِ لزوم و بدون رعایت سلسلههای موقفهای مذاکرات و نه دیدن پسمنظرهای ناشی از محتوایی انجامِ ملاقات نه تنها جرم است که انفجار و انتحار سیاسی نظامی است. سیاست پهلوهای پیدا و پنهانی دارد که نردبانِ صلاحیتها را پلهبندی میکند. مسعودِ پسر در آوردگاهِ مبارزه و مجادله پس از خدا چشم امید مقاومت است که همه از پیر و برنا او را برگزیده و قبول کرده ایم تا داعیهی بزرگِ ملی را در زیرِ چترِ مقاومتِ دوم رهبری کند. مهم است تا از موقعیت و مصئونیت و جایگاه ملی و بینالمللی او دفاع کنیم و نگذاریم اشتباهاتِ و مشاورههای کُشندهی سیاسی سبب شوند تا یکچنان رهبرِ جوان و متعهد در برههی کنونی آزمونِ زمانه کوچکترین آسیبی از هر نگاه ببیند.
در کورهگاهِ سوختن و ساختنِهای دفاعِ مقدس از سرزمینی است که نیاز به عروجِ مدبرانهی رهبرِ جوان دارد.
به یادداشته باشید که جهانِ مبارزاتِ سیاسی و فرهنگی و هویتی مستلزمِِ قاطعیت و شجاعت هر فردِ اجتماع است. با تضرع نهمیشود به جنگِ جاهلان و جهالت رفت. من مقالهی شما تحتِ عنوانِ درد دل خواندم. قلمداری که نهتواند تفکیکِ شرایط و نیازهای ملی را بدون هراس برشمارد و همه چیز را از دیدِ محافظهکارانه و آرمانی غیر عملی ببیند و ضرورت و توصیه و مجادلهی عبور از بحرانِ ستم ملی و طبقاتی و هویتی و تباری محکوم نه کند و به شکستنِ یوغ استبداد از هر نوعی که باشد فریاد بلند نه کند و مردم را جبون و ترسو بسازد بهتر است فقط سکوت کند و بس. شما در کجای معادلاتِ
کشوری قرار دارید که اشغال و هویتزدایی ها را نه میبینید؟ لطفاً یا همراه با مسیر موج در شنا باشید و یا سکوت کنید. تاریخ تاریخِ تضرع و خم خم رفتن نیست. شما نوشتهی دردِ دل تان را از دیدِ یک منتقدِ ادبشناس و سیاست شناس و وطنخواه حلاجی کنید، می یابید که چقدر برای خُرد ساختن روحیهی ملی کار کردهذاید تا دفاع از هویت و اشغالزدایی. این تاریخ است که فردا با شما قضاوت میکند که انگیزه ها را کُشتید و جیرهای برنامهریزی شده را نادیده انگاشتند و سعی بر شکستِ خواسته یا ناخواستهی روحیهی مقاومتِ ملی کردید، چنان نه کنید.
کنید.
میدانید آقای جمال صاحبِ گرامی؟
که اگر نقدِ دلسوزانه نه باشد و هی تضرع نویسی باشد و هراس پراکنی نوشتاری باشد و زبان مقاومت لررندهگی داشته باشد ارزندهگیها چی میشوند؟
هیچ و فقط ایجاد ترس، رُعب و اختلال. پس عامل چنان فرایندهای منفی نه باشیم بهتر استً
فقط لطفِ خدا و عمرِدراز برای احمد.
اگر امروز مسعودِپسر نه باشد دیگر کسی محورِ مقاومتی نیست و هیچکسی از نسلِ کهنهی مقاومت مستحقِ رهبری مقاومت نه بوده و بیرون از آنجا هم کسی او را تحویل نه میگیرد.
مقاومتِ ملی هنوز نوپاست و نیاز به ممارست زیاد دارد تا راهِ خودرا بیابد. ما باید به هرترتیبی شده به مقاومت جان ببخشیم. با آنکه من دیگر باوری به افغانستان واحد نهدارم و تجزیه را همچنان راهِ حل میدانم و با مبارزات فدرالخواهی همگام نیستم و درک میکنم که وضع کنونی بیشتر به فدرالی شدن متمایل است تا تجزیه. اما تأکید میکنم این راه اگر کوتاه باشد یا دراز و محقق شود به صورتِ قطع منتج به تجزیه میشود ولو صد سال بعد. نسل امروز که از پنجاه سال عمر بیشتر دارد بعدِ امروز یارای رهبری را نه دارند. اکثریت یا معاملهگر اند یا محافظهکار یا مذبذب. در موردِ موجودیت افغانستان راهی غیر از تجزیه کارگر نیست مگر آنکه اقتدارگرایان از خود بزرگ بینیهای سه صد سالِ پسین کوتاه بیایند و راه فدرالیزه شدن را بازکنند و جهانیان به خصوص انگلیس و آمریکای لعنتی هم در این راستا با مردم افغانستان همکاری صادقانه کنند. اما مطمئن باشید که قبیله سالاران هرگز چنین کاری را نهمیکنند و نه بادارانِ شان.
بدرود