نقد و معرفی کتاب افغانستان در مسیر تاریخ جلد دوم
پیشگفتار 2 + متن 271 + پیوستها 13 = 285 صفحه
تألیف میر غلام محمد غبار ، سال 1352
به کوشش حشمت خلیل غبار ، ویرجینیا – امریکا ، جون 1999
برای اکثریت قــریب به اتفاق مردم افغانستان، آزادیخواه ، مبارز ، نویسنده و محقق و مورخ معاصر میر غلام محمد غبار ( 1276-1356ش ) آشناترین نام هاست و آنجا که پای نوشتن تاریخ کشور به میان می آید ، تألیف و تحقیق ارجمند او « افغانستان در مسیر تاریخ » را پیش از آثار دیگر به یاد می آورند .
بر اساس اطلاعاتی که در پیوستهای جلد دوم این کتاب آمده است ، غبار ســالها پیش از آنکه اولین اثر او « افغانستان و نگاهی به تاریخ آن » به صورت مقاله در شماره های 2 تا 12 سال اول مجلۀ کابل منتشر شود ؛ مطالعات و تحقیقات در تاریخ تاریخ افغانستان را آغاز کرده بود .
به گفتۀ او :« گر چه این نوشته ها قطع نظر از نداشتن سرمایۀ تاریخ عصری و وارد نبودن در شق تاریخ ، اکثراً ناقص و معیوب بـود ؛ نقص بزرگ دیگری هم داشت که عبارت بود از تقاضای یک فضای تاریک سیاسی و اداری موجوده در افغانستان . این فضای تاریک مانع آن بود که نویسنده آنچه را میداند و میخواهد آزادانه روی کاغذ آورد ، زیرا سلطنت سد سدیدی به عنوان سیاست روز و غیره در برابر هر فکر و عمل نویسندگـان کــشیده بود. حتی من مجبور بودم که در طی این سی و چند سال سایر نوشته های خودرا نیز ناقص و معیوب عرضه کنم … » ( 2/138-139 ).
هر چند خود غبار این نوشته ها را ناقص و معیوب میشمارد،ولی در جای خود هر یک از آنها از اعتبار و ارج بایسته یی برخوردار است. سی و چند سال تجربه در این میـدان ، بــا وجود موانــع بسیــار ، ازاو مورخی توانا و بصیر ساخته بود و هنگامی که جلد اول افغانستــان در مسیر تاریخ او در سال 1346 در مطبعۀ دولتی کابل چاپ شده بود و پیش از انتشار در محاق توقیف افتاد و پس از یازده سال از محاق بدر آمد ، پایگاه و مرتبۀ غبار را در تاریخ نویسی به بلند ترین درجات برکشید و تحسین و تقدیـر و اعجاب و شگفتی دوست و دشمن را برانگیخت .
از قرار نوشتۀ حشمت خلیل غبار در پیوستهای جلد دوم ، در حدود چهل جلد از این کتاب بر اساس قرار داد موجود بوسیلۀ حشمت خلیل از چاپخانه به خانۀ مؤلف منتقل شده. (2/277-278) و از آنجا راه خود را به خانه های علاقمندان گشود و مشتاقان؛ با شور و شوق آنرا خواندند و بازار رونویسی آن گرم شد و بازخواست و تهدید وزیر اطلاعات و کلتور وقت ، محمد انــس خان در بازگــردانیدن آن چهل جلد سودی نبخشید ، همچنانکه تقاضای مؤلف در رفع توقیف از این کتاب ناشنیده ماند .
پس از برافتادن داود خان و روی کار آمدن حکومت دست نشانده و سرسپرده شوروی در ثــور 1357 ، از این کتاب، برای جلب توجه مردم ، رفع توقیف شد ( 9 جوزای 1357 ) تقریباً تمام سه هزار جلد این کتاب در ظرف چند روز به فروش رفت .
بازار پر جوش خریداران مشتـاق ، صادر کنـنـدگــان حکم آزادی کتــاب را در بارۀ آن به فسخ تصمیم بر انگیخت و دوباره حکم توقیف آن را صادر کردند ؛ ولی دیگر کار از کار گذشته بود . ظاهراً دولتیان آن روز، یا این کتاب را نخوانده بودند یا به تلقی ضد استبدادی آن بسنده کرده بودند و از روح بیگانه ستیزی آن بیخبر بودند !!
بدون تردید محتوای کتاب از جهات گوناگون دربردارنــدۀ روایتی از تــاریخ کــشور بود کـه با تلقی مردم همسو بود و باروایت رسمی – حتی باوجود برافتادن نظام پیشین – اختلافات جدی داشــت ، از این روی دسترسی مردم بدان برای نودولتان نیز خالی از خطر نبود . جلد اول«افغانستان در مسیر تاریـخ» درست جایی پایان می یابد که حیات نوین کشور آغاز میشود : قتل امیــر حبیب الله خان ، رویـکار آمدن امان الله خان ، جنگ استقلال و تحصیل آن،آغاز اصلاحات اجتماعی،سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، تغیر ساختار قدرت ، مشروطیت اول … دوره یی که نسل معاصر غبار با فراز و نشیب آن آشناست و دوران ارتجـاع و بازگشت استبدادش مینامد ؛ موضوع جلد دوم این تألیف است . دوره یی که نطفه و ریشه بخش عظیمی از آنچه را که پس از آن تا روزگار و زمان حــــاضر در کشور روی میدهد در بر دارد . نگارش تحلیلی وقایع این دوره به جهات گوناگون و به شهادت آنچه در این دفتر آمده است ، برای نویسنده، چیزی جز به استقبال انواع خطر ها رفتن و اقسام بلا ها را به جان خریدن نبود ؛ دل غبار کـه با خطر خو کــرده و در بلا ها پرورش یافته بود ؛ کار نوشتن آنرا در انزوای اجبــاری و خــانه نشینی تـا پایان دوره حکومت شاه محمود خان ( 1332 ش ) به پایان برد ( تاریخ پایان جلد دوم 1973 ) در این سالها داود خـان بر سریر قدرت تکیه زده بود و البته امکان چاپ این دفتر به هیچ وجه وجود نداشت ، زیرا محتوای این کتاب افشا گر ، هم از لحاظ حاکمان و معاصران و هم از لحاظ وارونــگی هایی بسیار که پس از بر افتادن امان الله خان در گزارش تحریف آمیز تاریخ پدید آمده بود، پذیرفتنی نبود . غبار که گویی به قول خویش و عهدی که با مردم بسته بود وفا کرده بود اندکی پیش از سقوط داود خان درگــذشت و نتوانست انتشـار مجلد اول واستقبال کم نظیر مردم میهنی را که دوست میداشت از این خدمت ارجمند و یادگار ماندگار خویش ببیند .
سرگذشت دفتر دوم نیز بی مشابهت با دفتر اول نیست، انتشار این دفتر در داخل کشور متعذر بود . چارۀ کار بیرون آوردن دستنوشته از داخل افغانستان و انتشارش در خارج از کشور بود ، به این ترتیب فاصلۀ زمانی تألیف 1973 وتا هنگام انتشار 1999 شانزده سال را دربر گرفت .
***
به اعتقاد نگارنده ، همان گونه که در جای جای جلد دوم نیز یاد شده است ، شادروان غبار از همان روز که قلم را برای نوشتن تاریخ کشورش در دست میگیرد میداند که چی میکند و برخطر های پنهان و پیدای این کار آگاهی تمام دارد . از این رو نه تنهــا سر آن ندارد کــه قلم از دست بـگذارد بلکه با دیدن باروری درختی که در سالهــای دراز تحقیق و مطالعه و گردآوری اسنــاد و مدارک و بند و زندان و تبعید با خون دل آبش داده بود و اقبال و توجه کـم نظیر مردم به چیدن میوه های آن درخت ، مصمم تر از پیش در کار آمد و آنچه را که میدانست بنویسد به قید کتابت آورد و اطمینان داشت که با عرضۀ آن به عنوان فردی که دیدی روشن از تاریخ دارد ، میتواند نقش و جایگاه خویش را هم در تاریخ و هم در اذهــان و افکار مردم تبیین کند ، غباری نماند که گردش اندک بادی پراگنده اش کند ، خورشیدی شود تابناک که چهره تاریخ را چونان آیینه یی بشوید .
***
بدون تردید آنچه از قلم او در جلد اول به یادگــار مانــده است بایستــه ، مهم و در خور تحسین است ؛ اما چنین به نظر میرسد که اوج کار او را در دفتر دوم یا تکملۀ مجلد پیشین جست.از یک سوی قلم او دراین دفتر پخته تر و شیواتر و رساتر است و از سوی دیگر آنچه در این دفتر ثبت افتاده است، قسمت عمده آن مشاهدات عینی اوست ، قرائت زمانی و پیوستگی های عاطفی خوانندگان نیز به این اوج می افزاید .
غبار هدف و مقصود خویش را از نوشتن مقالات و کتابهای تاریخی و ضرورت آن « داشتــن سیر درک تاریخی برای روشنفکـــران و مبارزان » میداند ( 2/139 ) و به درستی بر دشواری این کار در فضای تاریک سیاسی و اداری افغانستان آگاهی دارد ( 2/138 )او تاریخ عمومی افغانستان را نانوشته می یافت وآنچه را که به این نام نــگاشتــه شــده بود و در مدارس تــدریس میشد و از دورۀ میـرویس هوتکی آغاز میگشت و به دستور تاریخ سازان پرداخته شده بود به دلیل محدود کردن عمر دراز تاریخ پرافتخار ملتش در همین دو قرن ، توطئه یی طراحی شده علیه هستی کشورش می یافت و نادیده انگاشتن پیشینۀ تاریخی وطنش را خیانتی آشکار میدید ( 2/138) کیست که نداند آنچه امروز افغانستـان نامیده میشود ؛ به عنوان بخشی مهمی از قلمرو تاریخی و فرهنگی بزرگتر ، چه سهمی در تمدن بشری و چه نقشی در تــاریخ این پاره از جهان داشته است ؟! غبار در نوشتن افغانستان در مسیر تاریخ از یک سوی مجموعۀ جغرافیایی- سیاسی دوران اخیر که افغانستان نام گرفته است، را در نظر دارد و از سوی دیگر پیشینۀ تاریخی، مدنی ، دینی و فرهنگی و سیاسی آنرا که مآلاً از محدودۀ فعلی بسیار فراتر میرود لحاظ میکند. جمع بین این دو نظر ، یکی از گرفتاریهای جدی تاریخ نویسان معاصر است. با نقد و بــررسی آنـچه که در دوران متأخر به نام تاریخ افغانستـــــان نوشته شده است حد اقل به دو نگرش خاص میتوان دست یافت که در اثر آن دو گونه تاریخ نگارش یافته است : تاریخ های محدود نـگر و ناظر بر موقعیت سیاسی و اداری و جغرافیایی دوران متأخر و تاریخ های فرانگر .
نویسندگان محدود نــگر در برابر این پـــرسش که پیشتــر این سرزمیــن چه نامیده می شده است و پیشینۀ تاریخی ، تمدن و فرهنگ مردمانی که امروز در این خطه زندگی میکنند چه بوده است ؟ پاسخ قانع کننده ندارند . حضور مردم بسیاری از نواحی و شهر ها و نواحی افغانستان در این تاریخها بسیار انـــدک ، کم رنگ و تقریباً مبهم است . در حــالیکه نــام بسیاری از شهــر ها و منــاطق موجود در سرزمیـن ما با نام بزرگانی که آوازۀ جهانی دارند و با نام تمدن و فرهنــگ که نمیتوان آنرا در بنـد حصار های تنگ نظری زندانی کرد پیوند ناگسستنی دارد. کسی که اندک آشنایی با تــاریخ داشتــه باشد میدانـد که نوشتن تاریخ بر پایۀ موجودیت فعلی ، … چه دشواریهایی برای تبیین تمام دوره های تاریخی و نسلهای آینده ایجاد میکند .
غبار با آگاهی از این مسایل عالماً و عامداً نام پر رمز و راز معنی دار « افغانستان در مسیر تاریخ » را برای نوشتن برگزید تا از یک طرف تکلیف ذهنی خویش را در انطباق دو مفهوم تاریخ و افغانستــــان بر یکدیگر روشن کند و از طرف دیگر بتواند در ریشه یابی بسیاری از وقایع و رخداد های تاریـخی ، دینی و سیاسی و … توفیق یابد. ناگفته پیداست که در این نگرش کلان قلمرو پهناوری را که به پیش ازهوتـکی ها میشود در نظر داشته باشد همانگونه که در این سوی تاریخ ، در دوران معاصر اسباب و علل بسیاری از وقایع را در خارج جستجو کند و آنها را در پرتو این کلان نگری تفسیر و تحلیل نماید .
غبار از بیداد و تهاجم گروهی خاص از تــاریخ نویســان ، در تصویر و تصور از افغانستــان به عنـــوان کشوری متشکل از عشیره های نامتجانس و دارای ده ها زبان و مذهب متباین که برای آن تـاریخ پیش از قرن هژده نمی شناسد ، پرده برمیدارد و نشان میدهد که پدیــد آوردن تاریخ جدیــد و طــراحی آن و سپس تحمیلش به ملتی کهنسال از چه نیتی سیراب میشود. او آشکارا طراحان این تاریخ جدید را دشمنان دیرین مردم کشورش یعنی انگلیس ها میداند و غــرض نهفته در این کار را پاسخ به تقاضــای تــوازن میــان دو دولت استعماری آن روزگار،روسیه تزاری و امپراطوری انگلستان می شناسد. به همین لحاظ همه کسانی را که دانسته یا نادانسته در دام این تزویر افتاده اند و در تار و پود به ظاهر زیبای آن دست و پا میزنند و از این شیوه پیروی کرده اند ، بیمارانی میداند که به مرض ساری گرفتار آمده اند و میپندارند کـه سلامت دارند و از صحت کامل و عقل سلیم برخوردارند ؟!(2/4) گفتنی است که غبار حق آن دسته از محققان و مورخان مغرب زمینی را که در مطالعات و تحقیقات خویش به شناساندن ملتهای دیگر همت گماشته اند و دست آوردهای ارزشمندی در زمینۀ پیشینۀ علم ، ادب ، زبان ، لغت ، تاریخ و فرهنــگ و احیای مدنیت فرورفته در زیر خاک ، داشته اند ضایع نمیکنــد و مراتــب حق شناسی خود را به کار و رنج آنان اظهار میدارد، همانگونه که گروه دوم را که به قصد برآورده شدن مطامع خاص،به عنوان محقق و شرق شناس در تحریف تاریخ ملتها کوشیده اند ، تقبیح میکند (2 / 3 و 4) و در این باره مینویسد :
(( گروه دوم علاوه بر دنبال کردن مقاصد خاص در اینگونه تحریف تاریخ ، هدف بزرگتری را نیز دنبال کرده اند ، انحصار تمام فضایل به کشور مورخ و انتساب کلیه معایب به کشور مقابل، تا آنجا که اروپا را ناشر تمدن و فرهنگ از ازل قلمداد کرده اند و نقش ملل مشرق زمین را که مهد تمدنـهای قدیم جهان بوده اند ، انکار کرده اند. )) ( 2 / 3 )
از این موضوع که از مسایل مهم و تاریخ نویسی دوران معاصر بویژه در افغانستـــان است ، بــگذریم به نگاه خاص غبار در مورد نقد شیوه های تاریخ نویسی میرسیم. در نقد غبار ، تاریخ ها به دو دسته تقسیــم میشوند : 1 – تاریخ هایی که فقط به ضبط وقایع شگفت انگیز و نادرست و کـارنامه های اشخاص معدود مقید است. 2 – تاریخ هایی که مبتنی بر تعلیل و تحلیل همه جانبه است و قصد مورخان،نشان دادن چهرۀ مردم در آیینۀ واقعیت و ریشه یابی و تحلیل کردار و افکار آنان و بررسی عوامل تأثیر گذار و … است .
افغانستان در مسیر تاریخ به شیوۀ دوم نگاشته شده است ( 2 / 3 ) نا گفته پیداست کــه روش دوم متضمن بیان حقایق و نقد و ریشه یابی و تبیین کننده نقش و سهم افراد و گروه هاست کـــه بــدور از اعمــال سلیقه های شخصی و جانبدارانه نوشته میشود و آیینه یی را ماننـد است که نقش همه افراد را چنانکه بوده اند و عمل کرده اند، مثبت یا منفی ، باز می نماید . در چنین آیینۀ بی غبار، البته مشاهده تصاویری که خوشایند فرد یا افراد خاصی نباشد امری بدیهی است . زیرا سرشت تاریــخ واقعی آیینه گــی است و آیینــه به هیچ جانب میل نمیکند.
غبار بلایی را که بر سر او و کتابش آمد نتیجۀ همین واقع نگری و مصلحت نینــدیشی میداند که مصلحت اندیشان غافل از کارکرد تاریخ را خوش نیــامد و کتاب او را توقیف کــردند و صدراعظم وقت مدتها پس از توقیف کتاب در یک جلسه استماع شورای وقت توقیف آنرا اعلام داشـــت. ( 2 / 277 ) ولی کــار به همینجا متوقف نشد. وزیر اطلاعات وقت محمد انس خان، حدود چهل جلد کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را که طبق قرارداد ، غبــار دریافت کرده بود از وی مطالبه و با یادآوری سالهای دراز عمر غبار که در زندان و تبعید سپری شده بود او را تهدید کرد. غبــار با تذکر این نکته که میان منــزل او و محبس ولایت کــابل ، صرف یک دیوار گلی حایل است ، پاسخ تهدید را داد و خواستار رفع توقیف از کتاب شد و گفت شما نویسندگان مستخدم بسیاری دارید که کار شان تحریف تاریخ افغانستان است،دستور بدهید برای کتاب من جواب بنویسند و آنرا رد کنند . ( 2 / 278 )
باری بررسی آنچه که وی در جهت غبارروبی از آیینۀ تاریخ افغانستان انجام داده است و رنجی که برای تصحیح تحریف های آشکار و پنهان بر خویش تحمیل نموده است،مجالی دیگر میخواهد،زیرا چنین کاری مستلزم مرور دقیق تمام فصلهای کتاب او و مقایسۀ آن با کتاب هــای دیــگر است ؛ اما بی تردید جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ،بحث های بسیاری را برخواهد انگیخت ، کما اینکه هم اکنون جمعی به تــخطئه کار او کمر بسته اند و گروه کثیــــر آنرا چون ورق زر میبرند و با قلم توانای او همراه میشوند و زوایای نهفته و مسایل نگفته بسیاری را می کاوند و نــه همان مراتب تحقیق علمی و تحلیل های عمیق او را بلکه شفقت پایان ناپذیر او را در مورد تمام مردم افغانستان و مردان و زنان آزادۀ آن در می یابند و از گرمای خورشید آسای آن در مهرورزی به مردم میهن خویش لبریز میشوند و به آگـاهی ایکه باید میرسند و با او در صحت و درستی این سخن که مردم مستحق همان حکومتهایی هستند که برآنان حکومت میکنند، تردید میکنند زیرا این سخن آنگاه درست است که ملت ها در انتخاب رژیم و حکومت خود آزاد باشنــد نـه آنکه حکومتی بازور بر آنان تحمیل شود. ( 2 / 209 )
در جلد دوم افغانستـــان در مسیر تاریخ ، غبار تصویر هایی از تاریخ بدست میدهد که تمام آنها را میتوان آثار ارزشمند ادبی ، تاریخی ، اجتماعی ، فرهنگی و نمونه هایی از نثر سخته و سبـک دار دری معاصر افغانستـــان به شمار آورد . در این نمونه ها گاه کار او یـــاد آور تصویر هاییست که مورخ نامدار عصر غـــــزنــوی ابوالفضل بیهقی ، به دست داده است . این تشابه بویژه ، در توصیف محاکمه و بر دار رفتن قهرمانان ملی وطن ، بیشتر از هر زمان دیگری رخ مینماید ، چنانکه در موارد زیر میتوان دید :
توصیف فروگرفتن و شهادت غلام نبی خان چرخی در ارگ سلطنتــی و آنــچه پس از وی بــــر خاندان ، فرزندان و منسوبانش در زندانهای کابل رفت ( 2 / 68 ، 116 – 117 )، گزارش تفصیلی مراحل پیش از مُثله کردن و بردار کشیدن عبدالخالق ( 2 / 162 – 173 ) ، توصیف همـــراه با توضیح دقیق صنف رنگریزان کابل ( پیشه وران جزء 2 / 111 ) ، روایت او از وضع و شکل و در نهایت کشته شدن فجیع میرعبدالعزیز خان ، تحصیل کردۀ ترکیه در صحن زندان ( 2 / 122 ) ، توصیف زندانهای دورۀ نادری و هاشم خان ( 2 / 138 – 153 ) ، از جمله زنــدان سرای موتـــی ( 2 / 139 ) ، گزارش دیدار محمد هاشم خان صدراعظم از زندان و برخورد او با زندانیان (2 / 145 ) ، توصیف استادانه و محققانه او از تبعیدگاه سیاسی اش در (( بالا بلوک )) از توابع فراه ( 2 / 182 – 183 ) ، تصویر تنهـا مکتب ابتدایی منحصر به فرد مرکز ولایت فراه در سال 1351 ( 2 / 198 ) ، توصیف و تحلیل او از فقـــر اقتصادی مردم علی الخصوص قهرمانان معرکۀ آزادی و استقلال و تصویر ذهنی سرنوشت تمام کسانی که بایـد به عزت و افتخار می زیستند ولی … ( 2 / 198 ) و …
شاید وجود همین توصیفات زنده و عبرت انگیز و ماندگـــار در کتاب و آثار اوست که عبدالحی حبیبی را نیز وامیدارد تا ضمن وارد کردن ایراد های گونه گون به کار تاریخ نویسی غبـار ، به شیوایی قلم و قوت بیان و ظرافت ادبی او اقرار نماید(جنبش مشروطیت در افغانستان،ص138)،غبار در جلد دوم افغانستـان در مسیر تاریخ ، از سرممیزی ، سانسور و نظارت چند تن بر مطبوعات افغانستــان از جمله اظهار نظر در باره آثار خودش و گشاده دستی ها در تحریف نوشته هایش نام میبرد : صلاح الدین ســـلجوقی ، محمد انس خان و عبدالــحی حبیبــی که سهم و نقش حبیبــی را بیش از دیــگران میدانـد و بویژه از او در مورد تحریف ، انتحال و سرقت اثر معروف (( احمدشاه بابا )) شکوه میکند. ( 2 / 139 و 191 )
یکی از ویژگی های مهم این کتاب ، طرح پرسش های اساسی در باره وقایع و اتفـــاقـــات و رخـداد های تاریخی این دوره است که خود بدانها با نقد و تحلیل و تعلیل پاسخ میدهد و این روش امتیاز دیگر به کتاب او میبخشد. ( 2 / 7 ، 146 ، 172 ، 173 ، 209 و … )
برای تتمیم فایده و پایبندی به روشهای متداول نقد و معرفی کتاب ، عنوانهای عمده و فصول کتاب را در اینجا می آورم .
– فصل اول کتاب که (( بقیه عکس العمل ارتجاع 1308 ش )) نام دارد ، ادامۀ بحث ناتمامی است که از آخر جلد اول آغاز گشته و در دو بخش : حکومت اغتشاشی و سقوط آنرا در بــر دارد ، غبــار در این دو بخش پرده از روی کار طرح پنهانی ده ساله سقوط حکومت امان الله خان بر میدارد . ( 5 – 20 )
– فصل دوم : استقرار ارتجاع و اختناق و مبارزات ضد آن(1308 – 1312) نام دارد که صفحــات 21 تا 158 کتاب را در بر میگیرد و دارای هشت بخش است :
1 – فضای سیاسی 2 – محمد نادر خان کی بود و چگونه سلطنت را بدست آورد ؟ 3 – نظر مــردم افغانستـــان نسبت به دولت نادرشاه 4 – خصلت و ماهیت رژیم نادر شاه 5 – تشکیل و مرام حکومت 6 – دهشت و ترور در افغانستان 7 – اوضاع اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کـشور در دورۀ اختناق و ارتجاع 8 – مبارزه مردم و روشنفکران ضد ارتجاع و اختناق .
– فصل سوم (( دوام مطلقیت و استبداد )) ( 1312 – 1325 ش ) دورۀ حـــکومت محمد هاشــم خان (159-209) که از این شش بخش تشکیل شده است : 1– تبدیل حکومت سه برادر به دو عمو 2- کشتاردسته جمعی 3- چهره دیگر خاندان حکمران 4- روش دولت 5 – اوضاع اقتصادی و اجتمـاعی 6 – دوران جنگ جهانی دوم .
– فصل چهارم (( تغیر اوضاع اجتماعی و مبارزات سیــاسی و دموکراتیک و ملی (1325-1332ش) یا دوره حکومت شاه محمود خان (210-271) که چهار بخش زیر را در بر دارد :
1 – حکومت برزخ ( زوال حکومت هاشم خان و تبارز ظاهرشاه ) 2 – اوضاع اقتصادی 3- سیاست خارجی 4- تشدید مبارزات سیاسی(تشکیل احزاب سیاسی و مبارزات پارلمانی)، پــیوستها (272-285) شامل :
الف : سوانح مختصر و آثار غبار
ب : آثار
– تبصره منابع خارجی در مورد غبار
شادروان میر غلام محمد غبار ، عاشق آزادی ، دموکراسی ، آزادیـخواهان و مردم سرزمین خویش بود ، این عشق و شیفتگی حتی مورد اقرار ، احترام و تأکید مخالفان سیاسی ، مورخان دگراندیش او نیز بود .
در راه احقاق حق مردم و ترویج اندیشه های آزادیخواهانه تا آخر عمــر از پای ننشست و ثابت قدم ماند ، مهمترین ویژگی جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ ، ضد استبدادی بودن آنست تا آنجا که میتوان کتاب او را ادعانامه ملت رشید و آزادۀ افغانستـــان علیه استبــداد و مستبـدان دانست ، از همین روی نه تنها رفتار حاکمان را موشگافانه نقد و بررسی و تحلیل کرده است بلکه افراد، کسان و خاندانهای بسیاری نیز که در تحکیم ، توجیه و خدمت استبداد بوده اند از تازیانه قلم و نقد بی محابای او در امان نمانده اند .
روانش شاد و یادش گرامی باد !