مسلماً که سرقت یا دزدی به هر شکلی که باشد ناگوار، تأسفآور, اشتباهِ محض و حسابی است.
سرقت انواع مختلفی دارد; ولی یکی از زشتترین نوعِ دزدی یا سرقت, به یغما بردن مطالب و آثار علمی، ادبی و فرهنگی است. به عنوان مثال اگر فردی بدون ذکر نام نویسنده یا مراجع اصلی به دستآوردهای علمی دیگران نظر میاندازد و سپس سعی میکند تا از زحمات و داشتههای علمی، تحقیقی، هنری یا ادبی دیگران استفادهی اعظمی کند مقولهی شکل میگیرد که بنام سرقتِ ادبی و فرهنگی یاد میگردد.
ظاهراً مدتیست که فرهنگِ تلخِ دزدیدن نوشتهها، آثار هنری، کمپوز آهنگها، طرحهای علمی، مطالب ادبی و فرهنگی شخصیتهای دانشمند، فرهنگی، اساتید، محققان، پروفیسوران، نویسندهگان، شعرا، ادبا، سینماگران، آوازخوانان و کمپوزرها توسط برخی از برادرانِ سارق به یغما و سرقت گرفته میشود و هیچ منبع تحقیقاتی و سوال کنندهای مقتدر و باتدبیری هم نیست که این معضله را به نحوی درست و قانونی تحقیق و پیگیری نموده مجرمان را به مراجعِ عدلی و قضائی معرفی نماید و یا اگر چنین ادارهی وجود هم داشته باشد, عملکرد شان خیلیها ضعیف و نامحسوس است.
دزدی ادبی و فرهنگی زشتتر از دزدی مادی بوده که به اثرِ سکوت و بیتفاوتی برخی از روشنفکران، مسؤلان و دستاندرکاران در حال شکلگیری یک فرهنگِ ناپسند و ناگوار میباشد.
تا آنجاییکه همه میدانیم نوشتن آثار و مقالههای علمی، کمپوز آهنگها، سرودن اشعار و یا امثالهُم کاریست بسا سخت و دشوار. لهذا نشر غیرقانونی و فریبکارانهی آنها به اسم شماهاییکه میدزدید عملیست غیراخلاقی و ناپِسند.
درین اواخر بیشترین نمونههای سرقتِ ادبی و فرهنگی را در اکثریتِ نشرات چاپی، صفحاتِ اجتماعی، فضایِ مجازی و سایتهای انترنتی دیده میتوانید که بدبختانه چنان حیا از چشمِ ناشران دزد و متقلب پریده که هر متنی را که میل دلشان باشد را به نام خود نشر نموده فخر کاذب کمایی میکنند در حالیکه جای نهایت شرم و خجالت کشیدن است و بیشک که جفایِ بزرگ و گناهِ نابخشودنی را به حق فرهنگ و ملت خود مرتکب گردیدهاند.
درین مقطع به گونهای مثال چند نمونهای از سرقت ادبی و فرهنگی را خاطر نشان میکنم:
1- کشوری اعلان میکند که هنر خوشنویسی، رسامی یا مینیاتوری مربوط به ایشان است و میکوشد هنر مذکور را در سازمانهای معتبرِ جهانی به نام خود ثبت کند در حالیکه هنر مذکور مربوط به ایشان نباشد.
2- منبعی را مواجه میشویم که ادعا دارد رباب آلهی موسیقی مرتبط به ایشان است و در ممکلت آنها کشف گردیده در حالیکه چنین نباشد.
3- اگر از داشتههای یک کتاب، مقالههای پژوهشی یا تحقیقی استفاده میکنیم و اسم نویسنده و یا کتاب را در اخیر نوشتهی خود درج نمیکنیم, سرقت ادبی و فرهنگی انجام دادهایم.
4- اگر ایران، ترکیه و افغانستان هرسه مدعی میشوند که شاعر معروف جهان «مولانا جلالالدین بلخی رومی» ملکیت شان است و اشتباهی در ثبت این اسم به نفع یکی از این ممالک صورت میگیرد سرقت ادبی و فرهنگی صورت گرفته است.
5- در صورتیکه کمپوز آهنگی را دزدی نموده میسرایم و در اخیر اسم کمپوزر را نمینوسیم و به نام خود یا کسی دیگری درج میکنیم دزدی هنری و فرهنگی را انجام دادهایم.
6- فکر کنید داستانیرا میدزدیم و فلمی را درست میکنیم سپس نویسندهی داستان, شخص خود را معرفی میکینم; آیا دزدی نکردهایم؟
و به همین روال صدها مثال دیگر…
خوانندهٔ عزیز!
بدون شک و تردید که مقولهی (کاپی رایت یا محفوظیت حق نشر) یکی از مهمترین و بهترین شیوهی در نظر گرفتنِ حقوق نوسنده و یا صاحب اثر است که به نظرمن باید با جدیت کامل رعایت شود. اگر اثری به هر شکلی استفاده میشود, استفاده کننده همان صداقت، اصالت، راستی، دانایی و فهم را بخود ببیند که برای صاحب اصلی و مستحق اثر حق و حقوق مسلمش را مدِ نظر گیرد.
الآن گویا دزدی فرهنگی موضوعی رایج است که رفته رفته دامنهی آن روز به روز گستردهتر، وسیعتر و خطرناکتر میشود. گسترش دامنهی دزدی در حوزههای فرهنگ و ادب صدمهای زننده و دردآوری است و مسئولانیکه درین زمنیهها سکوت اختیار میکنند مروجان و حامیانِ اصلی این پدیدهی زشت محسوب و بشمار میروند.
راه حل اصولی و اخلاقی چیست؟
ازین روی که بعضاً عمل سرقت عمدی نبوده و خطاکار مجرم نیست نیاز است تا راهکارهای را روی دست گیریم که به معلوماتِ عامه بیافزاید. بیائید اگر مَیلی به نشر و شریکسازی مطلبی داریم چه خوب است که در اخیر نشریه اسم نویسنده و یا صاحبِ اثر را درج کنیم و از طرق مختلف برای مردم اطلاع رسانی کنیم. این شیوه نه تنها به ما و افکارِ ما ارج میگذارد, بل بنیانگذار فرهنگ نیکوی انسانی و وجدانی هم خواهیم بود.
در قدم دوم برای جلوگیری این عملِ نادرست و شرمآور کمپاینی را براه باید انداخت تا علیه این پدیده شوم از هر طریق ممکن برزمیم، نه بگوئیم و حامی فرهنگ خوب، اخلاق پسندیده و میکانیزم قانونی باشیم; چون ازینکه هرچه دیر شود به سودِ ما و فرهنگ ما نیست و همیشه باید بیاد داشته باشیم که وقایه بهتر از درمان و تداوی است.
نویسنده: نذیر احمد دقیق
فعالِ اجتماعی و فرهنگی