سیر صعودی گراف بحران در افغانستان، نشان از این دارد که بن بست به وجود آمده در این عرصه، حداقل به این زودی ها، قابل رفع نخواهد بود. شکست بن بست موجود نتیجه ی یک تعامل کارا و یک استراتیژی موثر هم از جانب بازی گران داخلی و جریان های مطرح سیاسی خواهد بود و هم برآیند یک تعامل مثبت و قابل اعتبار میان بازی گران منطقه ای و جهانی.
دنیای امروز در مورد افغانستان، سکوت اختیار کرده است. این سکوت، نتایجی داشته است. نتایجی که قرار است کل منطقه را تحت تاثیر قرار دهد. هم کشور های منطقه و هم فراتر از آن به شمول امریکا، تلاش دارند تا با کارت طالبان، بازی های ژئوپلیتیک خود را به سر رسانند. روسیه، چین، ایران، هند در یک طرف بازی و پاکستان و امریکا و انگلیس و کشور های اتحادیه اروپا در طرف دیگر قضیه دارند. دوضلع بحران و دو جانب قوی و اثر گزار بر وضعیت کنونی افغانستان استند. بدون شک این بازی یا به تقابل مستقیم با میدان افغانستان می انجامد و یاهم با کوتاه آمدن یک طرف، قضیه افغانستان، یک سره تصفیه حساب می شود.
من در تحلیل های گوناگون نوشته ام که تا زمانیکه منطقه و جهان در خصوص تعامل در افغانستان تصمیم نگیرند، امکان شکست بن بست موجود مساعد نیست. یعنی شکست بن بست موجود بستگی به تصمیم و اراده ی بازیگران مطرح دارد و تاثیر آن بر وضعیت پس از طالبان، تاثیر غیر قابل انکار خواهد بود. این بن بست نتیجه ی یک سازش کلان در سطح منطقه است. هم کشور های همسایه و منطقه و هم بازی گران فرا منطقه ای و جهانی، در انتظار اند تا چطور بتوانند از کارت طالبان در بازی قدرت به نفع خود استفاده کنند. این استفاده ابزاری از طالبان در سطح منطقه و فرا منطقه ای، یک شبه به تحکیم حاکمیت طالبان منجر می شود ویا هم زمینه را برای فروپاشی آنها، مساعد می سازد. اگر چنین سناریوی محقق شود، نفی نسبی طالبان در آینده، بسیار محتمل است. انتقاد گسترده ایران و روسیه از طالبان، عدم دعوت طالبان در نشست مسکو، نشانه های از بی اعتمادی میان طالبان و روس ها است. چین نیز با عین دیدگاه، با طالبان تعامل می کند. تعاملی از نوع تاکتیکی برای اهداف کوتاه مدت. اما حمله اخیر بر اقامتگاه چینایی ها، این کشور را به شدت شوکه ساخته است. آمریکا اعلام کرد که تمایل دارد تا قدرت را از رژیم طالبان به یک دولت فراگیر در افغانستان منتقل کند. اتحادیه اروپا از ابتدا طالبان را شایسته نمایندگی مردم افغانستان نمی دانست. آمريكا ممكن است متوجه شده باشد كه طالبان از مذاكرات راضی نيستند و تنها یگانه راه تغيير وضعيت عبارت ازخريد طالبان با پول است. از این رو تامین مالی (خرید) فعال طالبان را از طریق کانال های مختلف انجام می دهد. طالبان از نظر سیاسی «گیر میافتند و غرق» پول می گردند. سپس آنها واقعیت های جدید را باید بپذیرند و با تقسیم قدرت از جمله خروج با پول آمریکا از افغانستان ـ موافقت کنند. اینجاست که سناریوی جدید یعنی ایجاد داعش جدی می شود. جنگجویان و فرماندهان گروه طالبان با درک خیانت رهبران خود، تقریباً به ناچار به داعش – به صورت فردی و جمعی – خواهند پیوست. گروه های تروریستی متشکل از مهاجران آسیای مرکزی و پاکستان نیز شروع می کنند به رفتن در همین مسیر. در نتیجه احتمال وقوع جنگ جدید با مشارکت مراکز جدید قدرت که عبارت از داعش جدیدخواهد بود، در افغانستان افزایش می یابد.
خلاصه دنیا با نوع بی تفاوتی محض در تلاش است تا بن بست موجود ادامه یابد و زمینه برای بازی قدرت میان آنها در میدان افغانستان ادامه یابد. طالبان در خوب ترین فرصت، افغانستان را از امریکا تسلیم شدند و این تسلیمی ظریفانه ی افغانستان، تسلیمی از نوع تعامل استخباراتی بود که روی گزینه ی طالبان، سرمایه گزاری بیشتری در این زمینه شده بود. بی تفاوتی دنیا فقط با یک اشاره امریکا، به یک واکنش فعال مبدل خواهد شد. بن بست موجود فقط یک کلید دارد؛ آن هم واکنش فعال دنیا در برابر عملکرد های غیر انسانی طالبان و امکان ایجاد میکانیزم های قابل کاربرد برای ختم این غایله.
امریکا می خواهد از آن رسوایی و فضیحت خروج پس از بیست سال جنگ در افغانستان بکاهد و اگر بتواند با آوردن افرادی بیرون از طالبان در داخل حکومت آنها بگوید که بخش ناکام موافقت نامۀ دوحه اجرا شد و خروج امریکا هم با موفقیت بوده است. اما اگر چنین کاری هم صورت بگیرد، از چهره های سیاسی و تنظیمی که در این بیست سال شریک سفرۀ جمهوریت بودند و شریک تمام بدی ها و فساد جمهوریت، شامل نخواهند بود.
امریکایی ها می گویند برای تشکیل دولت فراگیر و انتقال قدرت از تمام ابزار های دیپلوماتیک و سیاسی استفاده می کنند و شاید مالی و اقتصادی که ممکن است همان تحویل هفته وار دالرهای خود را متوقف سازند. فشار دیگر امریکا و بالتبع متحدین اروپایی شان این است که طالبان را به رسمیت نشناسند.
سوال این است که این ابزار ها چقدر کارساز است تا طالبان را متقاعد کند که دولت فراگیر و انتقال قدرت را بپذیرند؟
طالبان زیاد به این توجه نشان نمیدهند که امریکا و یا کسی دیگر آنها را به رسمیت بشناسد یا نشانسد. آنها از نظر مالی هم خود را تحت فشار احساس نمی کنند و آنچه که بدست می آورند با آن زندگی می کنند. باور آنها این است که دنیا برای شان نیاز دارد تا راه تعامل و رابطه را با آنها در پیش بگیرند، از واشنگتن تا مسکو و تهران. طالبان این را میدانند که هیچگونه همسویی منطقه ای و حتی بین المللی برای سیاست واحد در برابر آنها در جهت اجرای خواست های شان وجود ندارد. هیچ کشوری از نظر نظامی خود را درگیر افغانستان نمی سازد و به جنگ در افغانستان و تامین هزینه های آن بر نمی گردد.
تنها تعداد اندکی از کشور ها در قبال موضوع افغانستان، واکنش فعال داشته اند. تاجیکستان از جبهه مقاومت حمایت می کند و گاهی بعضی از کشور های اروپایی، واکنش های در برابر طالبان نشان میدهد. بقیه طرف بازی بن بست را به اساس واکنش غیر فعال و نگاه مملو از بی تفاوتی در میدان افغانستان، اساس گذاشته اند. یعنی تداوم بحران موجود را فرصتی برای خرید وقت در بازی های بعدی می بینند. قضیه افغانستان، فقط یک راه حل دارد: آن هم کنار زدن طالبان از قدرت و تشکیل یک اداره فراگیر تا وضعیت به گونۀ دراماتیک، تغییر کند. در غیر آن، طالبان با ایجاد راه های مناسب، میزبان بزرگ ترین گروه های تروریستی خواهند بود.