با استاد در شناخت شهنامه فردوسی : استاد پرتو نادری

در این روزها کتابی خواندم زیر نام «در شناخت فردوسی و شاهنامه» از استاد محمد یونس طغیان ساکایی، استاد زبان و ادبیات پارسی دری در دانش‌گاه کابل. کتاب در کلیت خویش پژوهشی است در پیوند به شخصت و شگردهای شاعری فردوسی و جای‌گاه شاهنامه در ادبیات پارسی دری و ویژه‌گی های آن. همه بحث‌های کتاب در سه بخش دسته‌بندی شده است. 

• مقدمات،

• در شناخت فردوسی،

• شاهنامه چیست؟

افزون بر این نویسنده در پایان کتاب شرحی برخی از واژه‌ها و ترکیب‌ها را نیز افزوده است که می تواند چنان کلیدواژه‌هایی، فهم شعرهای آمده در متن را برای خواننده آسان سازد.

بخش مقدمات یا فصل نخست در حقیقت آستانه‌یی است برای رسیدن به بحث اصلی کتاب که به گونۀ فشرده، چشم اندازی دارد به اوضاع سیاسی – اجتماعی حوزۀ تمدنی خراسان بزرگ از پیدایی اسلام تا روزگار ابوالقاسم فردوسی.

استاد ساکایی در این بخش خواننده را با استفاده از منابع و سرچشمه های قابل اعتبار با جنبش های سیاسی – فکری، فرهنگی – ادبی و مذهبی خراسانیان و پیش‌گامان مقاومت و جنبش‌های آزادی‌خواهی این حوزۀ بزرگ تمدنی آشنا می سازد.

او در پیوند به چگونه‌گی مقاومت مقاوت‌گرانی چون ماهوی سوری، قارن هراتی، ایران ابن رستم، نیزک طرخان، حیان خراسانی، رتبیل کابلی، ابومسلم خراسانی، سنباد، اسحاق ترک، سعید جولاه، استاد سیس بادغیسی، یوسف البرم، مقنع، حصین سیستانی، ابوالخصیب، حمزۀ آذرک، طاهر فوشنجی، افشین و بابک، یعقوب لیث صفار، آگاهی‌ها و دیدگاه‌های سودمندی را ارائه کرده است. 

به همین گونه نویسنده به ریشه‌یابی جنبش شعوبیه می‌پردازد. در پیوند به وضعیت دربار سامانیان که خود یکی از مرکزهای  فرهنگ، دانش، فلسفه و تاریخ نگاری در آن روزگار بود، سخن گفته است. افزون بر این چگونه‌گی به قدرت رسیدن غزنویان و وضعیت دانش و فرهنگ در آن دربار را نیز بررسی کرده است.

استاد ساکایی با یک چنین بررسی تاریخی – فرهنگی خواسته است تا در بخش نخست کتاب خواننده را با این نکته آشنا سازد که فردوسی در چگونه روزگاری و در چارچوب چگونه شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن شاه‌کار بزرگ حماسی خود را پدید آورده است.

در تاریخ دورۀ اسلامی سده‌های سوم و چهارم در خراسان‌زمین دوره‌یی است که ویژه‌‌گی‌های چشم‌گیری دارد. چنان که در این دوره اگر در یک جهت مردان نامی و مبارزی با پرچم آزادی‌خواهی به میدان می‌آیند و هر کدام جنبشی را برضد استیلای عرب رهبری می‌کنند، در جهت دیگر شاعران و اندیشه‌گران بزرگی در عرصۀ فرهنگ، دانش و فلسفه نیز پدید می‌آیند.

 در همین دوران است که حماسه سرای بزرگ استاد ابوالقاسم فردوسی قامت بر می‌افرازد تا هویت اسطوره‌‌یی و تاریخی این حوزه بزرگ را رقم زند. دانش‌مند بلند جای‌گاهی چون رازی در همین دوران پدید می آید. به همین گونه فیلسوف، ریاضی دان و پزشک نام‌دار ابوعلی سینای بلخی. در عرضۀ مبارزه و آزادی‌خواهی مردی به نام بابک قامت بلند می‌کند که اضافه از بیست سال در برابر سپاهیان خلفای عباسی می‌جنگد. 

در پیوند به هشیاری و رادی بابک گفته شده است :« بابک را باید برترین مبارز این سرزمین دانست. هیچ یک از مردان عمل تاریخ وطن ما در دلیری و بزرگی و هوشیاری به پایۀ او نمی رسد. اگر روی‌دادهای شاهنامۀ فردوسی از مرز تاریخ باستان می‌گذشت و به قرن سوم هجری می‌رسید، ما در دنبالۀ حماسۀ ملی خود، از خلال شعر بلند فردوسی، رستم دیگری می‌دیدیم. رستم راستین، حماسه‌ای در تاریخ. نه درجهان تخیل. داستان بابک واقعیتی است هم سنگ‌ افسانه.» 

مصطفی رحیمی ، دیدگاه‌ها، 1352، ص 10.

 در کلیت روزگار در زمان فردوسی روزگاری بوده ناهموار و دشوار. به گفتۀ خودش زمانه سرای پر از جنگ بود. او در یک چنین روزگای است که کاخ بلند خود را پی می‌افگند:

که این نامه را دست پیش آورم

ز دفتر به گفتار خویش آورم

بپرسیدم از هر کسی بی‌شمار

بترسیدم از گردش روزگار

زمانه سرای پر از جنگ بود

به جویند‌ه‌گان بر جهان تنگ بود 

شاهنامه،  تحت نظر: ی.ا. برتلس ، تهران،  1382، ص 10.

این نکته قابل یاد دهانی است که معمولا در پژوهش‌های که در پیوند به آزادی‌خواهی و جنبش های آزادی‌خواهانۀ خراسانیان صورت گرفته، بسیار دیده شده است که نام افشین شه‌زادۀ اشروسنه را در کنار نام بابک خرم دین نوشته اند. امروزه شماری از پژوهش‌گران را باور چنین است که به هیچ صورت اهدافی را که افشین در زنده‌گی و مبارزۀ خود دنبال می کرد، با اهداف بابک هم‌ خوان نبوده است. بابک اهداف بزرگ آزادی سرزمینی را در سر می‌پروراند و در راه رسیدن به این امر به مردم خود اتکا داشت و هرگز آمادۀ هیچ گونه سازش و معامله‌یی با خلفای بغداد نبود. او هم اسطورۀ مبارزه و مقاومت بود و هم حماسۀ شهادت. مرگ او خود بزرگ‌ترین حماسه در تاریخ است. از نظام الملک که دشمن او و دشمن همه بابکیان بود، در پیوند به مرگ او روایت است که:« چون یک دستش ببریدند، دست دیگر در خون زد و در روی خود مالید، همه روی خود را از خون سرخ کرد. معتصم گفت: ” ای سگ این چه عمل است؟”  گفت: “در این حکمتی است؛ شما هر دو دست من و پای من خواهید برید و گونۀ روی مردم از خون سرخ باشد. خون از روی برود زرد باشد. من روی خویش از خون سرخ کرده ام تا چون خون از تنم بیرون شود نگویید که رویم از بیم زرد شد.»

در مقابل افشین مردی بود سخت جاه طلب و معامله‌گر و هر هدف مقدسی را در راه رسیدن به قدرت قربانی می‌کرد. چنین بود که بابک با سر فرازی در راه آزادی قربانی شد؛ اما افشین سر در راه جاه طلبی‌ها و معامله گری‌های خود کرد. او به بابک، سرزمین، تاریخ و هویت خود خیانت کرد که حتا می توان او را یک خایین ملی خواند. برای آن که او بزرگ‌ترین قهرمان تاریخ خراسان  یعنی بابک را با خدعه اسیر گرفت و او را در سامرا به معتصم خلیفۀ بغداد تسلیم داد و بدین‌گونه حماسه‌یی را در تاریخ خاموش ساخت و پایان کارش چنان بود که گفته آمد.

 گذشته از افشین نام مازیار را نیز  بسیار در کنار نام  بزرگ بابک نوشته اند که به اشتباه نباید نام معمله‌گران را در کنار اسطوره‌های آزادی یک جا نوشت. شاید این امر از  این جا سرچشمه می گیردد که  این‌سه تن در جوانی با هم پیمان کرده بوند تا خلفای بغداد را از کرسی قدرت فروکشند؛ اما این راز را مازیار سر به مُهر نگه نمی‌دارد. مصطفی رحیمی در کتاب « دیدگاه‌ها»  به نقل از تاریخ طبری آن گاه که مازیار اسیر خلیفه می شود اعتراف او را این گونه آورده است: «من و افشین، خیدر بن کاوس و بابک هر سه از دیر باز عهد و بیعت کرده‌ایم و قرار داده بر آن که دولت از عرب بازستانیم و ملک و جهان‌داری به خاندان کسرویان نقل کنیم.»

 مصطفی رحیمی، دیدگاه‌ها ، ص 35.

با این حال در بیست سالی که بابک پیوسته با انبوه انبوه لشکریان بغداد می‌جنگید و به یاری افشین و مازیار نیاز داشت آن دو عهد شکستند و منتظر ماندند تا با شکست بابک زمینه برای پیش‌رفت آنان فراهم شود تا در دربار خلیفه جای‌گاه بلندی یابند و به امارت خراسان دست یابند، البته در این میان مازیار و افشین نیز هر کدام در هوای اهداف کوچک خود اند و افشینن بیش‌تر از هر زمان دیگر به مهره‌یی در دستان سیاه و خون آلود خلیفه معتصم بدل می‌شود تا این که خلیفه او را به سرکوبی بابک می‌فرستد.

مصطفی رحیمی در جای دیگری در همین کتاب جنگ افشین با بابک را با جنگ اسفندیار و رستم مقایسه می کند:«  میان جنگ افشین و بابک و جنگ اسفندیار و رستم – میان تاریخ و افسانه –  شباهت‌های چشم‌گیری هست. افشین و اسفندیار هر دو به برادر کشی و جنگ داخلی دست می زننند، هردو به حقانیت جنگ خود بی‌ایمانند. هر دو در این جنگ به دشمن خود خدمت می کنند(اسفندیار به گشتاسب و افشین به معتصم). هر دو با بزرگ‌ترین و والاترین مقام‌های ملی در می افتند. هردو بیش از حد جاه طلبند.»

مصطفی رحیمی ، دیدگاه‌ها ، ص 42.

از این بحث که بگذریم استاد ساکایی برای هر بخش کتاب خود مقدمۀ کوتاهی دارد و در این مقدمه‌های کوتاه اهداف بخش‌های کتاب را بیان داشته است که چنین چیزی خواننده را در درک و فهم موضوعات کتاب می‌تواند بیش‌تر یاری رساند. این بخش زیادتر از نیمۀ کتاب را در بر گرفته است. ساکایی در مقدمۀ این بخش نوشته است: « شاهنامه در حقیقت سند هویت ملی ما است. نام ایران در شاهنامه و بعد اطلاق این نام تنها بر کشور هم‌سایۀ ما، ذهن مردم ما را مغشوش کرده است. ایران قدیم به مفهوم جامع از رود سند تا رود دجله را در بر دارد؛ اما ایران به صورت خاص در شاهنامه گاهی عبارت است از باختر ( بلخ) و گاهی همه خراسان زمین را در بر می گیرد.

حوادث و اتفاقات در دورۀ اسظوره‌ای و پهلوانی شاهنامه که مسلماً ریشه در حوادث انکارناپذیری دارد مربوط می‌شود به جغرافیای امروزین افغانستان و ما مکلف هستیم که این حواث و اتفاقات را به حیث جزیی از سرنوشت ملت خویش در نظر داشته باشیم.

در روزگاری که شاهنامه پدید می‌آمد پس از بغداد غزنه مرکز بزرگ جهان اسلام به شمار می رفت. در حقیقت این شهر مرکز ایرانی بود که فردوسی از آن تعریف می‌کند. هم کابل هم زابل و هم خوارزم و هم ری و هم قنوج از این مرکز بزرگ فرمان می‌بردند. به همین خاطر بود که فردوسی محمود را ” خداوند ایران و توران و هند” می‌خواند. 

مرزهای کنونی افغانستان در سدۀ گذشته به دور این کشور کشیده شده است. پس این مرزها نباید ما را در دایرۀ از خود بیگانه‌گی محصور کند. نه فردوسی برای ما بیگانه است و نه شاهنامۀ او. شاگردان ادبیات و همه کسانی که این کتاب را می‌خوانند، احساس خواهند کرد که دارای پشتوانۀ بزرگ فرهنگی هستند. پرداختن به شاهنامه برای آنان غرور ملی ایجاد می‌کند. در شرایطی که وطن ما قرار داده شده است و همه معنویات مردم ما معروض تهاجم و خطر شکست قرار دارد استمداد از شاهنامه یکی از راه‌های باز ساخت آبگینۀ معنوی مردم ما به شمار می آید.»

 در شناخت شاهنامه و فردوسی، ص 89- 90.  

نویسنده پس از این مقدمه در این بخش اطلاعات و آگاهی‌هایی گسترده‌یی را در اختیار خواننده می گذارد؛ اصلاعاتی در پیوند به منابع شاهنامه؛ دسته بندی شاهنامه به بخش های اسطوره‌ای، پهلوانی  و تاریخی و تشریح و یژه‌گی‌های این بخش‌ها، خانواده‌های بزرگ در شاهنامه، ارزش اسطوره‌‌ای و تاریخی شاهنامه، فرهنگ مردم در شاهنامه، ارزش‌های هویتی و ادبی شاهنامه، شخصیت‌‌های شاهنامه، شاه‌بانوها، شهزاده گان، و شاه‌دخت های شاهنامه، زنان شاهنامه در رزم آرایی، سیاست و حکمروایی، جغرافیای شاهنامه، ترجمه‌های شاهنامه به زبان‌های دیگر و سنت شاهنامه خوانی در افغانستان از شمار موضوعات مهم این بخش کتاب است.

بدین‌گونه کتاب « در شناخت فردوسی و شاهنامه » طیف گسترده‌یی از آگاهی و پژوهش است که هر خواننده می‌تواند موضوع مورد علاقۀ خود را در آن پیدا کند. 

نکتۀ آخر این که در پایان هر بخش رشته پرسش‌هایی مطرح شده است، تا خواننده پس از مطالعه، میزان آگاهی و دریافت خود از کتاب را ارزیابی کند. نویسنده  عمدتاً به دنبال این هدف است تا دانش‌جویان ادبیات و پژوهش‌گران جوان را در پیوند یه شاهنامه، فردوسی و وضعیت اجتماعی و فرهنگی روزگار او بیش‌تر آشنا سازد.

 به زبان دیگر نویسنده خواسته است کتابی بنویسد که بتواند تا برنامه‌های آموزشی نهادهای عالی آموزشی و دانش‌گاه‌ها‌ را بیش‌تر کمک کند. نویسنده زحمت بسیاری کشیده، به منابع و سرچشمه‌های زیادی مراجعه کرده است که می‌تواند بر اعتیار کتاب بیفزاید. بدون تردید کتاب « در شناخت فردوستی و شاهنامه» اثر ارجمندی است که نه تنها شاگردان مکاتب و دانش‌گاه‌ها را در زمینۀ شناخت فردوسی و شاهنامه کمک و رهمایی می‌کند؛ بلکه برای آموزگاران ادبیات در مکاتب و دانش‌‍گاه‌ها نیز می‌تواند یک کتاب منبع به شمار آید.

 من به درستی نمی دانم که آیا در شماری از دانشگاه‌های افغانستان کرسی فردوسی شناسی و ادبیات حماسی و جود دارد یانه؟ اگر وجود داشته باشد این کتاب می‌تواند یک کتاب آموزشی در این بخش باشد.

نا گفته نباید گذشت که هم اکنون در افغانستان استاد ساکایی در زمینه فردوسی و شاهنامه شناسی یکی از چهره های بسیار درخشان است. او دست کم از سه دهه بدین‌سو با فروتنی بینش‌ورانه سرگرم پژوهش‌های سودمندی است که افزون بر این کتاب، کتاب دیگری زیر نام « پله هایی بر کاخ بلند» نیز دارد که نتیجۀ سال‌ها پژوهش این استاد ارجمند می‌باشد. افزون براین استاد ساکایی در زمینۀ فردوسی شناسی و شاهنامه، نوشته های فروانی دیگری نیز دارد که امید واریم روزی به گونۀ کتاب ‌های جداگانه به نشر برسد.

پرتونادری

حوت 1394/ کابل