هر گونه سکوت در برابر جنایت کاران و مفسدان جاده سازی به طالبان : مهرالدین مشید

توطیه جهانی است ؛ به فراخوان محاکمۀ غنی و دستۀ جنایتکارش بپیوندید

در این روزها تلاش ها از سوی شخصیت ها و گروه‌ها شدت بیشتر یافته است تا پروندۀ جنایت غنی و شرکای نزدیک او هرچه عاجل به دادگاۀ بین المللی لاهه سپرده شود تا این دادگاه هرچه زودتر هیئتی را برای بررسی و تحقیق غنی و معاونین و شرکای جرمی او بویژه محب و فضلی تعیین نماید. گزارش های از این اقدام بوسیلۀ شخصیت هایی به نشر رسیده و این اقدام باید از سوی همه شخصیت ها و گروه‌های سیاسی، قومی و مذهبی مدافعان حقوق بشری افغانستان و تمامی آزادی خواهان و مدافعین عدالت در سراسر جهان مورد پشتیبانی قرار بگیرد.

حال زمان آن رسیده است که یک فراخوان بزرگ در این رابطه به عمل آید تا کارشیوه ای بوجود آید که غنی و سایر شریکان جنایت او به دادگاه لاهه سپرده شوند.

تلاش ها برای به محاکمه کشاندن غنی پس از آن جدی شد که شبکه رای ایتالیا در یک گزارش تحقیقی خود از پرداخت ۱۱۰ میلیون دالر از سوی قطر برای غنی پرده برداشت. غنی با اخذ این پول به تمامی نیرو های دفاعی و امنیتی افغانستان دستور عدم مقاومت و تسلیمی به طالبان را صادر و ارگ را در تبانی با آی اس آی به شبکۀ حقانی تحویل داد. این شبکه در برنامه معروف خبری خود به نام تی‌جی ۱، همچنین نامه‌ای را منتشر کرده که نشان می‌دهد اجمل احمدی، نماینده ویژه اشرف غنی و رئيس وقت بانک مرکزی افغانستان این پول را دریافت کرده است. بر اساس این نامه ۱۱۰ میلیون و ۴۷۸ هزار میلیون دلار در تاریخ ۷ جولای ۲۰۲۱ از سوی ماجد القحطانی، نماینده قطر به آقای احمدی پرداخت شده است. در دو سند دیگر آمده است که ماجدالقحطانی مبلغ ۵۰ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار به مارشال عبدالرشید دوستم و مبلغ ۶۰ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار به عطا محمد نور پرداخته شده تا در برابر طالبان جنگ نکنند. این دو در برابر این ادعا واکنش نشان دادند و اما غنی سکوت اختیار کرد و این سکوت مرگبار معنای پذیرش و رضایت غنی را دارد. گزارش هایی به نشر رسیده که اسناد یادشده را جعلی خوانده است و اما هرچه باشد، جنایت غنی به مردم افغانستان فراتر و بزرگتر از این است و پیش از این باید برای محاکمۀ او اقدام هایی صورت میگرفت.

در گذشته غنی ادعا کرده بود، پیش از آن که در ماه آگست ۲۰۲۱ افغانستان را ترک کند، بر سر سقوط نظام جمهوری معامله شده بود. او در گفت و گوی ۹۰ دقیقه‌ای با داوود جنبش که از طریق فیسبوک شبکۀ نشراتی افغان، ABN گفت، زمانی که از تخلیه شدن وزارت دفاع، سفارت امریکا و قطعات امنیت ملی آگاه شد، مجبور به ترک افغانستان شد؛ اما نظر به گزارش رادیو آزادی به نقل از اسناد منتشر نشده و مقام های امریکایی، غنی، یک روز پیش از فرار معامله کرده بود تا او قدرت را به طالبان واگذار و خودش فرار کند. طالبان هم گفته اند که پس از شنیدن خبر بیرون شدن اشرف غنی از افغانستان و در مشوره با واشنگتن داخل کابل شدند. غنی ادعا کرده که پیش از سقوط کابل به دست طالبان، شماری از جنرالان بازنشستۀ امریکا و گزارش رسانه ها روحیۀ اردوی افغانستان را تضعیف کرده بودند. دراین تردیدی نیست که امضای معاهدۀ دوحه بدون حضور حکومت و مردم افغانستان خیانتی بزرگ به مردم افغانستان و عقب زدن حکومت و جاده سازی برای طالبان بود؛ اما این نمی تواند از رسالت غنی بحیث رئیس جمهور چیزی بکاهد و او بی توجه به مردم و منافع ملی مردم افغانستان ارگ را بدون مقاومت به طالبان بسپارد.

حال زمان آن رسیده است تا غنی و شریکان جنایت او به دادگاۀ بین المللی لاهه سپرده شوند تا محاکمه شوند. حال بزرگ ترین مشکل ایجاد شرایطی است که دادگاۀ لاهه را قادر به به دادگاهی شدن غنی و شرکایش نماید. بر بنیاد قوانین دادگاۀ لاهه تنها دولت ها اند که مجرمان و جنایتکاران جنگی را به این محکمه تحویل می دهند تا این محکمه بر بنیاد اصول و صلاحیت هایش جرایم علیه بشریت، جرایم جنگی، جرایم تجاوز و جرایم برضد نسل کشی را مورد بررسی و مجرمان جنایت های یادشده را محاکمه کند.
این دادگاه زمانی قادر به محاکمۀ مجرمان است که یکی از کشور های عضو، جرایم در حیطه صلاحیت لاهه را به این دادگاه ارایه دهد یا کشور غیر عضو داوطلبانه درخواست خود را برای رسیده گی جرایم علیه بشریت یا جرایم جنگی به این دادگاه ارایه کند.
از سویی هم این دادگاه می تواند، به گونۀ شخصی نیز برای رسیده گی به جرایم افراد حقیقی و نهاد های غیر دولتی وارد عمل شود که در این خصوص پیشرفت روند دادرسی بسته به همکاری کشور متبوع دارد یا اینکه شورای امنیت جرایم و پرونده‌ها را به این دادگاه بسپارد.

حال پرسش این است که با توجه‌ به‌ موجودیت دشواری های قانونی در دادگاۀ لاهه از چه راههایی می‌توان متوصل شد تا بتوان دست غنی را به دادگاۀ لاهه تسلیم کرد. این در حالی است که در افغانستان حکومت قانونی موجود نیست و این حکومت از سوی هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده و عضویت آن در دادگاۀ لاهه هم به حالت تعلیق قرار دارد. از طرفی هم طالبان بنا بر بازی های پشت پرده، میلی برای به محاکمه کشاندن غنی ندارند. بنا براین در افغانستان حکومت مشروع و قانونی وجود ندارد تا خواستار محاکمۀ غنی شود و دادگاۀ لاهه هم در همکاری با این کشور غنی را به گونۀ قانونی محاکمه نماید، زیرا کشور های غیر عضو می توانند، در این خصوص با دادگاۀ لاهه همکاری نکنند.

با تاسف که دادگاۀ لاهه هنوز زیر چتر شورای امنیت فعالیت می کند و این شورا وابسته و تحت نفوذ قدرت هایی است که عاملان اصلی جنگ ها و جنایت های بشری در جهان اند. چنانکه واشنگتن پس از جنگ جهانی در بیش از چهل جنگ چون؛ جنگ های ویتنام، کوریا، لاووس، کمبودیا، گواتیمالا، السوادور، کلمبیا، پانامه، اوگندا،  افریقای جنوبی، یوگوسلاویا و بعدتر افغانستان، عراق،لیبیا ، سوریه، عراق ، مصر نقش داشت و حالا هم در اوکراین…نقس دارد. ممکن در اندکی از این جنگ ها به اهداف کوتاه مدت نايل آمده و اما بیشتر این جنگ ها سبب سرافکنده گی این کشور شده است. در این تردیدی نیست که امریکا در جنگ اوکراین هم با سرنوشت افتضاح باری چون افغانستان رو برو خواهد گردید. این دادگاه تا کنون از محاکمۀ عاملان امریکایی در جنگ های یادشده خودداری کرده است و حتا امریکا از عضویت آن تا کنون انکار کرده است. این محکمه تا کنون نتوانسته حتا پروندۀ جنایت های سربازان امریکایی در زندان های ابوغریب بغداد و زندان گوانتامو و بگرام را به بررسی بگیرد. پس چشم داشت نیک از این محکمه امری محال است و اما بازهم مردم افغانستان حق دارند تا به هر طوری که ممکن باشد، انتقام خود را از غنی و شریکان جنایت اش بگیرند.

گفتنی است که امریکا تنها در جنگ های سوریه، عراق، لیبیا و افغانستان زمین‌گیر نشد و دچار شکست های نظامی و جنایت های بشری و سیاسی گردید؛ بلکه پیش از آن با حمایت از خمر های سرخ در کامبوجیا نیز دچار همچو سرافکنده گی شده بود. در آن زمان مقام های امریکایی و بعضی کشورهای اروپایی به شمول چین و تایلند از جنایت‌های حکومت پول پوت چشم پوشی کرده و از نیروهای پولپوت که به جنگل‌ها عقب‌نشینی کرده و با حکومت جدید کامبوجیا می‌جنگیدند، پشتیبانی کردند. تلاش های امریکا با استفاده از نفوذش در سازمان ملل که توانست برای ده سال نماینده گی پواپوت را حفظ کند، نیز بجایی نرسید و هرچه بیشتر حیثیت امریکا را نزد جهانیان خدشه دار کرد. سیاست های گازانبری امریکا در جهان نه تنها آرمان های میلیون ها انسان و سرنوشت کشور ها را دستخوش را دستخوش بازی های سیاسی خود قرار داده است. سکوت امریکا و سایر هم پیمانانش در برابر غنی یکی از موارد یادشده به حساب می آید. 

مقام های آمریکایی نیز به سیاست های فریب آلود این کشور که سبب سرافکنده گی امریکا سده، اشاره کرده اند‌. چنانکه «رابرت مک نامارا» وزیردفاع وقت امریکا درکتاب خاطرات اش چنین اعتراف نموده است:«سخت ترین بخش این جنگ آن بود،از کشوری بیرون رفتیم که به آن حمله نموده وهدف دروغین مانرا نجات آن کشورعنوان کرده بودیم.»
واشنگتن پس از فروپاشی شوروی به مثابۀ یکه تاز جهان درگیری های خونین و بی سرانجام ووافتضاح بار را در جنگ های عراق، سوریه، لیبیا، مصر، افغانستان و … پشت سر گذاشت.

گفتنی است که تک روی و بلند پروازی امریکا پس از آن آغاز شد که میخایل گرباچف رهبر شوروی وقت با رونالد ریگن ریس جمهوروقت امریکا معاهدۀ ننگین را در دسمبر سال 1991 درشهر ریکاویک کشورآیسلند امضا کرد که سبب انحلال پیمان نظامی وارسا وسیستم سوسیالستی اروپای شرقی گردید و این آغاز فروپاشی شوروی بود. جورج واکربوش(بوش پدر) پس از امضای این معاهده پایان نظم جهانی دوقطبی را اعلان نموده وآغازعصرهژمونی امریکا وآغاز قرن امریکایی را نوید داده گفت که: « ازاین پس ، زندگی ، ارزشها وفرهنگ امریکایی بردنیا حاکم شده وامریکا کشوربلامنازع درجهان باقی خواهندماندو…» او با این گفته با فوکو یاما همصدا شد و پایان تاریخ را اعلام ونظام فاسد سود وسرمایه که مبناء واساس جنگ ها وفاجعه های انسانی درجهان بشمار می آید، را ازلی وابدی اعلان کرد!؟

فروپاشی شوروی تبعات خانمان براندازی در اروپای شرقی داشت و در نتیجۀ حملۀ واشنگتن- بروکسل بربالکان درطی کمترازیک دهه جمهوری یک پارچه فدرال یوگوسلاویا به ۷ کشور: کرواسی، اسلوانیا، مقدونیه، کوزوو، صربستان، مونتی نگرو وبوسنی هرزه گوین تجزیه و قربانی طرح بالکانازاسیون گردید. در حالیکه مارشال تیتو توانست تا تحت رهبری اتحادیه کمونیست های آنکشور زیر چتر اقتصاد سوسیالستی واقتصاد بازار وبا اتخاذ سیاست بیطرفی مثبت درمسایل ومنازعه های جهانی امنیت، آسایش و رفاه نسبی را در یوگوسلاویا برقرار کند.

امریکا نه تنها با فروپاشی یوگوسلاویا یگانه کشور قدرتمند بعد از توفان بهار پراگ را وارد جنگ های خانمان سوز و ویرانگر داخلی تا تجزیه نمود؛ بلکه دادگاۀ لاهه را هم ابزاری برای پیشبرد سیاست های خود نمود. چنانکه دادگاۀ در سال 1993

جنایات جنگی سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ را مورد رسیدگی قرار داد و از میان ۱۴۶ تن از متهمان تنها ۱۶۰ تن از دستکیر شده گان به این دادگاه معرفی شدند که برجسته ترین آن ملوسویچ ۶۹ ساله ریس جمهوری قانونی کشورمستقل یوگوسلاویا بود.  وی درسال ۲۰۰۱ به اتهام «نسل کشی» ،«جنایت جنگی» و«جنایت علیه بشریت» بازداشت و تا سال۲۰۰۶ بدون آنکه جریان محاکمه اش به پایان برسد، درسلول انفرادی بنابرسکته قلبی وفات نمود. ملوسویچ حقوقدان بود و به دفاع از خود پرداخت که ازاستخدام وکیل مدافع قانونی امتناع نموده و به دفاع از خود پرداخت که جریان نشست های قضایی او به روند افشای جنایات ضدبشری واشنگتن – ناتو مبدل شده بود. بعدها دادگاۀ لاهه «بوریس تادیچ» رئیس جمهورصربستان را به جرم مداخله وتجاوزناتودرسالهای جنگ بالکان بخصوص بمباردمان بیرحمانه ۷۸ روزه ناتو درسال۹۹ که به کشته و زخمی شدن بیشتر از ۱۵۰۰۰ ازشهروندان و تخریب زیرساخت ها را در این کشور سبب گردید، به حیث  «جنایات جنگی» محکوم نمود.

واشنگتن به ادامۀ این جنگ ها، به بهانه رخداد تروریستی 11ستمبر 2001  نیست به افغانستان و بعد در سال 2003 به بهانۀ سلاح اتومی به عراق حمله کرد. در حالیکه عامل این حمله را سازمان تروریستی القاعده عنوان کرد
که طی سالهای جنگ سرد در دهه ۸۰ سده گذشته بوسیلۀ واشنگتن بخاطر جنگ با شوروی ساخته شده بود. واشنگتن پس از انکار ملاعمر برای تسلیمی اسامه به امریکا برخلاف ماده ۵۲ منشورسازمان ملل به بهانۀ «مبارزه علیه تروریزم» و «استقراردموکراسی»، «حمایت ازحقوق بشری»و«ریشه کن نمودن« کشت، تولید، ترافیک وقاچاق موادمخدر» افغانستان را مورد حمله قرار داد.

امریکا در مدت حضور خود در  افغانستان نه تنها در مبارزه با تروریسم از خود صداقت نشان نداد؛ بلکه گروه‌های تروریستی دوباره سازماندهی و زیر چتر طالبان، القاعده و داعش تقویت شدند و کشت، تولید، قاچاق و ترافیک مواد مخدر افزایش چشم گیر یافت و ترغیب دهقانان هلمندی از سوی نظامیان خارجی در هلمند برای کشت کوکنار بارها رسانه ای شد. با تاسف که امریکا بجای کمک به دموکراسی و حکومت مردم سالاری و حمایت از حقوق بشری؛ برعکس زمامداران فاسد را بر مردم افغانستان تحمیل کرد. بیست سال حکومت کرزی و غنی زیر ارادۀ امریکا بجای خدمت به مردم افغانستان، برعکس در تبانی با امریکا برای رشد و تقویت گروه‌های تروریستی کار کردند. هرگاه کارکرد های کرزی و غنی بازخوانی شوند؛ این نتیجه بدست می آید که کرزی و غنی دو روی یک سکۀ خیانت برای مردم افغانستان تلقی می شوند و جرم و خیانت یکی بیشتر از دیگری است.
امریکا از همان آغاز برای مبارزه با تروریزم صادق نبود؛ برعکس برای هسته گذاری و احیا و تقویت صفوف تروریستان تلاش کرد که از تلاشی های وحشتناک خانه های مردم همراه با خشونت ها و اهانت ها آغاز شد. هال بروگ با این گفته که ” در خانۀ هر پشتون یک تروریست است؛ روند طالب سازی را تسریع بخشبد. این کار عمدی بود و وادار کردن مردم برای رفتن به صفوف گروه‌های تروریستی بود. گام بعدی به زندان کشاندن صدها نفر در وحشتناک ترین زندان ها مثل گوانتامو، بگرام و ابوغریب در بغداد بود تا با وحشت آفرینی ها شماری را استخدام و اراده های شماری دیگر را برای جنگ با امریکا راسخ تر کرد. چنانکه افتضاح زندان ابوِغریب در بغداد و بگرام در افغانستان و گوانتانامو در امریکا به همگان آشکار است که این زندان ها در واقع مرکز های تولید گروه‌های تروریستی در راستای تقویت تروریسم بودند. از همین رو بود که آمریکا در نخستین گام برای رهایی پنج هزار تروریست طالب زیر  چتر توافقات دوحه عمل کرد.

از گفته های بالا چنین برمی آید که کرزی و غنی مهره‌های امریکا بودند که هر دو بررغم تقلب های گسترده و فساد روز افزون مورد لطف مقام های این کشور قرار داشتند. اینان در واقع ماموریت استخباراتی خود را به بهای بازی با سرنوشت مردم افغانستان انجام دادند. پس ممکن نیست که امریکا و حتا روسیه و چین برای محاکمۀ آنان تمایلی داشته باشند. زیرا کرزی و غنی با بازی های سیاسی در ظاهر امریکا ستیزانه در زمان قدرت شان با کشور های یاد شده نخ هایی را تنیده بودند. پس بعید به نظر می رسد که کشور های یادشده مردم افغانستان را برای محاکمه شدن خاینان و جانیان بویژه غنی یاری رسانند.

بنابراین از چه راههایی باید وارد شد تا زمینه برای محاکمۀ غنی میسر شود. یکی از راه‌ها “تصویب شورای امنیت جهت تشکیل دیوان جزایی خاص برای افغانستان ” یا “اعطای صلاحیت ویژه به دیوان بین المللی جزایی با استفاده از اختیارات مندرج در بند “ب” ماده ۱۳ اساسنامه رم” است. این امر نیازمند پیشنهاد و طرح آن توسط دولت ها در شورای امنیت است. لازم است در این زمینه آزادی خواهان، سازمان ها، احزاب و گروه های سیاسی و طرفداران حقوق بشر، با طرح این خواسته، از دولت های جهان به طور مداوم و مکرر بخواهند تا اقدام شایسته و بایسته را به عمل آورند. باید همه شخصیت ها، گروه‌های سیاسی و قومی افغانستان گروه‌های دفاع از حقوق بشری در سراسر جهان را  ترغیب کنند تا مردم افغانستان را برای محاکمۀ غنی یاری کنند. یکی از راههای دیگر طرح شکایت های جزایی بوسیلۀ قربانیان جنایت های غنی و شریک هایش در دادگاه های داخلی کشورهایی است که در حقوق جزایی خود رسیده گی به شکایت های سایر کشورها در موارد نقض فاحش حقوق بشر و جنایات علیه بشریت و امثال آن را پیش بینی کرده اند. بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی جزء این دسته از کشورها هستند. در این مورد، احکام صادره بوسیلۀ این دادگاه ها در آغاز در همان کشورها، و تحت شرایطی در تعدادی دیگر کشورها، قابلیت اجرایی خواهند داشت.

حال بر تمامی شخصیت ها، گروه‌های سیاسی و قومی سازمان های دفاع از حقوق بشری افغانستان است تا با استفاده از دو راه فوق که با هم تعارضی ندارند، برای به محاکمه کشاندن غنی و شریک هایش به گونۀ همزمان طوری که مقدور است، دست به کار شوند. شاید شماری بگویند که همه چیز پایان یافته و حال افغانستان  و مردمش بویژه زنان در آتش ستم و جنایت های طالبان می سوزند و تیغ های زهرآلود تفنگداران آنان به استخوان های مردم افغانستان رسیده است. بنابراین تلاش برای به محاکمه کشاندن غنی و همدستان خاین و جنایتکارش چه دردی را دوا می کند و از چه رنج های بیکران مردم افغانستان اندکی می کاهد. پس این تلاش ها بیهوده و ضیاع وقت است؛ اما نه، باید غنی محاکمه شود و به زندان افتد تا باشد که در سلول های زندان درد های استخوان سوز و رنج های بی پایان زنان و مردان افغانستان را احساس کند و غرور کاذب او بحیث یک جنایتکار در درونش شکسته شود.
از همه مهمتر اینکه این محاکمه درس بزرگ و هشدار جدی برای همه کسانی در افغانستان خواهد بود که دست های شان طی چهل سال گذشته در جنایت های بشری در افغانستان آلوده است. از سویی هم این محاکمه نه تنها اتمام حجت در برابر نسل امروزی و نسل های گذشته و قربانیان جنایت های غنی و امثال او  است؛ بلکه اتمام حجتی بزرگتر از آن در برابر نسل های آینده است تا بدانند که پدران شان در برابر بزرگ ترین خیانتی سکوت نکردند که عامل آن با واگذاری ارگ به یک گروۀ تروریستی در تبانی با آی اس آی نه تنها نظام سیاسی؛ بلکه جامعۀ افغانستان و تمامی ساختار های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن را فروپاشید و به پیکرۀ ظرفیت ها و منابع انسانی آن بدترین ضربۀ ویرانگرانه وارد کرد.

چگونه ممکن است تا رنج های بی پایان میلیون ها زن و مرد افغانستان و بویژه سیا روزی هزاران زن و دختری را به باد فراموشی نهاد که غنی با خیانت بزرگ سرنوشت آنان را در ترازوی بدترین معاملۀ سیاسی قرار داد و در یک توطیۀ سازمان یافته هزاران انسان این سرزمین را آواره و در بدر نمود. در حالی که او هر روز درد های استخوان سوز زنان و مردان افغانستان را زیر دشنه های زهرآلود ستم طالبان می شنود و حتا آهی هم از جگر بیرون نمی کند؛ برعکس او در ویلای ننگین بی عزتی و بی غیرتی تکیه زده و مانند بت ها در برابر رنج های مردم افغانستان بی تفاوتی اختیار کرده است. از سکوت مرگبار غنی معلوم است که او همه چیز خویش را به شمول آسایش و رفاه مردم افغانستان را در برابر پول به حراج نهاد و مقداری را به فروش رسانده است و سکوت را از دست نمی دهد تا باقیمانده هم به فروش رسانده شود. حال بر مردم افغانستان است تا برای محاکمۀ غنی شتاب کنند و نگذارند که او شریکان جرمی اش بیش از این آرام بخوابند و مردم افغانستان بویژه زنان این کشور در زیر ساطور ستم طالبان روزها را با گرسنگی و شب ها را با دلهره و هراس سپری نمایند. یاهو