در کنگینه زبان فارسی -دری؛ کاربرد درست کارواژه های گذاردن و گزاردن : دکتور حمید مفید

یکی دیگر از نارسایی های درست نویسی در جستار های زبان فارسی در هم آمیختگی کابرد کارواژه ها یا افعال ((گذاردن)) و ((گزاردن)) بجای یکدیگراست . همین درهم آمیختگی  موجب شده است  تا برخی از نویسندگان هنوز هم درنیابند ، که کجا ((گذاردن و کجا گزاردن)) را باید بکار ببرند. در اغلب نوشته ها دیده می شود که پذیرفتن  را برخی پزیرفتن  ، گذاردن ، را گزاردن ، خدمتگذار را خدمتگزار  می نویسند . بزرگوارد در کتابش نمازگزار را نمازگذار نگاشته است .

 به منظور روشن شدن این دشواری لازم است تا نخست این دو کارواژه را ریشه شناسی کنیم و سپس دریابیم که معنی این کارواژه ها چیست و در کدام فراز و یا جمله گذار و در کدام فراز گزار نوشت.

نخست کارواژه یا فعل گذاردن:

صورت اوستایی آن Vitaretöدر فارسی باستانی Viyatarayäma در پهلوی Vitartan( واژه نامه مینوی خرد ۲۲۹ س۸-۹ واژه نامه بندهشن ۳۱۳ س ۱۳-۱۹ ، زادسپرم ۲۴۱ ارادویرافنامه ۱۱۴ ) در ارمنی Vtar  هندی باستانی vitirati یعنی می کذرد و vitärayati ( به آنسو می گذرد )  به چم یا معنی کذشتن ، عبور کردن از آن واژه های گذرگاه ، گذاره ، گذار ، گذرنده، رهگذر، دریا گذر ،  آسان گذر ، هامون گذر ، گشت وگذار ودر کابل ساختار های : گذر قاضی ، گذرگاه ، گذر علی رضا خان  ومانند این ها ساخته شده اند. ، همچنان با مصدر های رفتن و آمدن و گذشتن نیز همسو می باشد.

کار واژه گذاردن در حقیقت به سه معنی یا چم به کار می رود.

یکم : گذشتن  :

نه تیر و نه نیزه ((گذار)) آیدش + برو هیچ زخمی نه کار آیدش ( فردوسی)

بیابان گذارد به اندک سپاه + شود شاه پیروز و دشمن تباه  

بنشین بر لب جوی و ((گذر)) آب بین + کاین اشارات زجهان ((گذران)) ما را بس 

دوم: گذاشتن به چم یا معنی نهادن  است . روزانه اغلب می نویسیم و می گویم: 

 لباس های تان را در الماری بگذارید.

 وزن را از دوش تان بگذارید  و از این معنی  ساختار های  (( قانونگذار ، واگذار ، برگذار ، فروگذار، نامگذار  وغیره )) ساخته شده اند . 

 سوم:گذاردن به چم ترک کردن و گذاشتن نیز آمده است 

از تو بگذشتم و بگذاشتمت بادگران+ تو بمان و دگران ، وای به حال دگران 

گفتا که دلم بگیر ، زلفم((بگذار))+ در عیش خوش آویز، نه در عمر دراز  

دوم: کارواژه گزاردن  صورت پهلوی ساسانی آن ((ویچاردن)) است ، در زبان اوستایی و سنسکرت ،و هندی باستانی مانند کارواژه گذاردن بود و تغییرات در نگارش آن پس از پیدایش نظام واجی یا الفبای تازی فارسی  پدیدار شده است  یعنی پس از کاربرد نظام واجی جدید فارسی -دری  این تغییرات بوجود آمد . 

 چون زبان یک پدیده همبودگاهی است و از سوی گویشوران آن پذیرفته می شود  ، از این رو تغییرات نیز در کاربرد این دو کارواژه ایجاد شده است، با همه حال  طی هزار سال پس از پیدایش نظام واجی فارسی تازی این تغییرات  بوجود آمد. 

گزاردن به چم یا معنی های زیرین به کار می رود: 

 گزاردن به چم یا معنی انجام دادن. درکاووسنامه آمده است:

((مرتو را شغلی پیش آید، هر چه تو را کفایت گزاران آن باشد.)) 

 گزاردن به چم یا معنی بجای آوردن شامل سپاسگزار ، خدمتگزار ، نماز گزار ( در مورد نماز گزار یعنی کسی که نماز را بجا می آورد ، اگر نمازکذار بنویسیم معنی آن یعنی کسی که نمازش را گذاشته وترک کرده  و انجام نداده است .

در کشف الاسرار آمده است : 

((…گفت به یک تیمم بیش از یک فریضه گزاردن رواست…)).

یا حافظ گفته است:

اگر گفتم دعای می فروشان + چه باشد ؟ نعمت می ((گزارم)).

دوم: گزاردن به چم یا معنی روشن کردن :

گزاردن به معنی روشنگری (تعبیر و تفسیر و حتا برگردانی و ترجمه زبانی به زبانی دیگر) نیز بکار رفته است : ودر تعبیر های خوابگزار ، سخن گزار ، ، پاسخ گزار و غیره  استفاده می شود. 

در جامع حکمتین رویه ۳۱۴ آمده است: 

((در شرح اقانیل به تفصیل فارز آورده شد و گزارده آمد….)) 

یا از فردوسی : 

کس آن را گزارش نوانست کرد +  پر اندیشه شان شد دل و ،روی زرد 

یا از ناصر خسرو :

سخن حجت ((گزارد)) نغز وزیبا + که لفظ اوست ، منطق را گزار . 

گزاردن به چم یا معنی برنامه ریزی و نگارش گری : 

گزارش در برخی نوشته های کهن به چم یا معنی نگارش گری  و برنامه ریزی نیز آمده است 

گزارنده ی پیکر این پرند + ((گزارش)) چنین کرد  با نقشبند. ( نظامی) 

سخن را (( گزارشگر)) نقشبند + چنین نقش برزد به چینی پرند.

 که در این نمونه ها گزار به چم یا معنی نقاشی و نگارگری آمده است. 

گزار  به معنی وام پرداختن : 

چون وامگزاری  پرداخت وام  و وامپرداز  در تذکره الاولیاء آمده است: 

((… آن مرد در تذکره نگاه کرد ، آنجا نوشته  بود که هزار درم وام دارم پسآن مرد وام او بگزارد ….)))

 گزاردن به چم یا معنی رسانیدن پیام :

 در فارسنامه چنین آمده است :

((… رسول پیغام ها گزارد و بهرام جواب این قدر داد که ملک حق میراث من است….))  و خبر گزار و یا گزارشگر نیز از همین ترکیب ها ساخته شده است  گزارشگر نیز به همین چم آمده است .

گزارشگر کارگاه سخن + چنین گوید از موبدان کهن .

در فرجام به این فرایند می رسیم ، که نباید واژه های را که   به ز بنویسیم   به ذ بنویسیم .

رویکرد ها :

دکتر جهانگیر اوشیدری دانشنامه مزد یسنا  

دکتر ناصر انقطاع در ژرفای واژه ها بخش دوم  .

دکتر پرویز ناتل خانلری تاریخ زبان فارسی .

شاهنامه 

استاد دکتر بهرام فره وشی  فرهنگ فارسی پهلوی 

Grundriss der Neupersischen Etymologie Horn Paul  1893