ژئوپولیتیک ازترکیب دو کلمه ، یکی ژئو( زمین یا جغرافیه) ودیگری پولیتیک (سیاست) بوجود آمده است. بناء” ژئوپولیتیک را می توان درزبان دری با بکاربرد اصطلاح ” جغرافیای سیاسی” تعریف کرد. این تعریف بازگوکنندۀ عوامل مؤثرجغرافیایی برسیاست یک کشورمیباشد. طبعی است که این عوامل تآثیرات استقامت دهنده دارند. موقعیت جغرافیایی افغانستان بخودی خود مُحرک چالش ها درمنطقه وسطح جهانی است. این موقعیت ، افغانستان را به میدان رقابت قدرتهای جهانی و منطقوی تبدیل کرده واهمیت خاص جیواستراتیژیک را به آن داده است . درمورد موقعیت جیوستراتیژیک افغانستان قبلا” نوشتۀ مفصل ازین قلم به نشررسیده که با بکاربرد لینک مربوط به آن درپایان این مقال آمادۀ مطالعه میباشد. (1) بناء” بحث کنونی تنها روی نقش جغرافیای سیاسی (ژئوپولیتیک ) متمرکزبوده وبه بیان اثرگذاری جغرافیه بر سیاست میپردازد. ژئوپولیتیک علمی است که اوضاع جغرافیائی وسیاسی کشورها وخصوصیات ارضی وسوق الجیشی آن ها را مورد تحقیق قرار میدهد .همچنان تآثیر عوامل جغرافیائی بررفتار دولت ها وروابط فی مابین آنها را به بررسی میگیرد.
ازدیدگاه ژئوپولیتیک ، کشورهای منطقه و افغانستان برهمدیگرشان تأ ثیرات متقابل سیاسی ، اقتصادی وفرهنگی دارند.
بخاطرشناخت بُعد اقتصادی ژئوپولیتیک ، ضروراست تا بررسی ها زیرعنوان ” ژئواکونومی” شکل بگیرد. ژئواکونومی ارتباط متقابل اقتصاد و ژئوپولیتیک را برقرارمیسازد. هردوعرصه ، تآثیر متقابل ویا پیآمد های متقابل دربرابرهمدیگردارند.
مبتنی برهمین اصل ، جغرافیای افغانستان همیشه از دو زاویۀ ذیل مورد توجۀ قدرت های منطقوی قرارمیگیرد :
اول- ارتباط مواصلاتی آسیای میانه با جنوب آسیا ازطریق افغانستان منحیث پُل ارتباطی تنظیم میشود. موقعیت جغرافیایی افغانستان به کشورها وکمپنی های بزرگ این فرصت را میدهد تا صادرات و واردات شان را درهردو استقامت انجام بدهند. افغانستان همیشه آمادۀ همکاری با آنها دربخش انتقالات بوده ولی مداخلات بیرونی ها ، این کشوررا دچارکشاکش وبی ثباتبی نموده ، مصئونیت راه های ترانزیتی را خدشه دار میسازد. البته کشورهای علاقمند به این راه های مواصلاتی ، حامی یک ثبات نسبی درین مسیر میباشند. اما حکومات افغانستان تا کنون به تنظیم امورمواصلاتی و مساعد ت درین عرصه موفق نشده اند. درحالیکه عواید حق العبورعراده جات باربری ، بخش قابل ملاحظۀ عواید ملی را برای دولت فراهم میکند.
دوم- منابع سرشارطبعی افغانستان مورد علاقۀ حریصانۀ قدرتها قراردارد. هرکدام آنها میخواهند برطبق مرام خود به منابع این کشورتسلط کامل داشته باشند. رقابت میان این قدرتها ، زمینه های استخراج های قانونی را به مشکل مواجه می سازد . زیرا با نادیده گرفتن اصول ومقررات ، زمینۀ استخراج را آنهایی بدست میآورند که قدرت ونفوذ بیشترداشته باشد. درگذشته نیز بخاطربی امنیتی ، ذخایرمعدنی افغانستان از جانب مافیا وقاچاقبران احجار قیمتی استخراج وسرقت میشد.
24 گونه مواد معدنی با ارزش درافغانستان وجود دارد که در89 منطقۀ کشوراین ذخائر موقعیت دارند.
طبق احصائیۀ سال 2010 م ذخائرطبعی افغانستان به سه تریلیون دالرتخمین شده بود . طبعی است که امروزاین رقم همگام با افزایش قیم ، خیلی بلند تثبیت خواهد شد.
تا هنوز امارت طالبان ازجانب هیچ کشوری در جهان به رسمیت شناخته نشده است . اما شماری ازکشورها مصروف زدوبند های پنهانی به ارتباط معادن افغانستان با طالبان هستند. سوال مطرح میشود که این قدرت ها زیر چه نامی با گروه طالبان خواهان عقد قرارداد ها درین عرصه می شوند ؟ واضح است که درین ارتباط ، آنها ازاصول شناخته شدۀ بین المللی سرکشی مینمایند. آنها با گروهی که فاقد اعتباردولتی درسطح ملی وبین المللی اند ، معاهداتی به نام دولت افغانستان عقد مینمایند.
پس ازبه قدرت رسیدن طالبان ، استخراج معادن در اولیت کاری این گروه قرارگرفته وهیچ یک از ذخائرمعادن افغانستان بدورازنظرآنها نمانده است. درحالیکه معادن افغانستان نه تنها ثروت ملی مربوط به نسل حاضرافغانها است ، بلکه ملکیت نسل های بعدی نیز میباشد.هیچکس حق ندارد درخفا با دول و یا تشبثات خارجی به عقد قرارداد ها متوسل شده و حق استخراج معادن افغانستان را ، غیرقانونی به آنها واگذارشود.. مقام افغانی جانب قرارداد باید ازصلاحیت های قانونی برخوردار باشد وچنین قراردادها باید مورد تائید قوۀ مقننۀ کشورقرارگیرد. طالبان که تاهنوز فاقد چنین صلاحیت بوده و همۀ شان بدون داشتن مجوز های قانونی درمقامات خود سرپرست میباشند .آیا چنین یک عملکرد آنها را می توان منحیث یک برخورد حقوقی به شمار آورد ؟ و یا این یک برخورد غیرمسئولانه دربرابرمنافع ملی افغانها می باشد ؟ پایان