نصاب جدید معارف طالبان تیغی زهر آلود بر گلوی دختران افغانستان
طالبان پس از به قدرت رسیدن پیش از آنکه به دشواری های کلان سیاسی و اقتصادی مردم افغانستان توجه کنند. رهبران این گروه وضع محدودیت ها بر زنان و ممانعت از آموزش دختران را در دستور کار زمامداری خود قرار دادند. طالبان در تبانی با استخبارات پاکستان خواستند تا با وضع این محدودیت ها بر زنان افکار جهانیان را از مسائل بنیادی افغانستان به بیراهه بکشانند. بنابراین سخت گیری های طالبان بر زنان و دختران و صدور بیشتر از سی فرمان برای محروم ساختن زنان از کار و وضع محدودیت ها بر زنان نه یک تصمیم دینی و شرعی؛ بلکه یک تصمیم سیاسی و استخباراتی است تا بدین وسیله توجه ی جهانیان را به خود جلب نمایند و تحت پوشش آن فعالیت های تروریستی خود و حمایت از گروههای تروریستی را به ابهام بکشانند. حال پرسش این است که آیا با گشوده شدن دروازه های مکتب ها بر روی دختران مشکل اصلی مردم افغانستان حل خواهد شد؟ یا اینکه نه تراژیدی افغانستان بزرگ تر از آن است که رفع محدودیت های یاد شده بتواند، بر سوگنامه ی آن نقطه ی پایان بگذارد.
همه میدانند که طالبان یک گروه ی افراطی و استخباراتی اند که هدف از تشکیل و به قدرت رساندن آنان پیشبرد اهداف راهبردی و جیوپولیتیک سازنده گان آن است. افراطیت دینی طالبان در واقع بهانه و افسار بستن بر روی اهداف اصلی آنان است تا افکار مردم افغانستان و جهانیان را به فریب بکشانند. طالبان هر آنچه تا کنون انجام داده اند، نه توجیه ی دینی و نه توجیه ی شرعی دارد و در متون دینی به آن اشاره نشده است؛ برعکس متون دینی بر تصمیم های طالبان در بخش های مختلف از جمله وضع محدودیت بر زنان دست رد می گذارد. قرآن در بیشتر آیات به آموزش مرد و زن تاکید عادلانه کرده است.
تمام آیات و روایاتی که درباره تحصیل علم و دانش در قرآن وارد شده، همانند «یاایهاالناس » و «یاایهاالذین آمنوا» عمومی است. و شامل زن و مرد می شود. اسلام «علم » را نور و «جهل » را ظلمت وعلم را بینایی و جهل را کوری می داند. پیامبر اکرم پیکار با بی سوادی را از خانه خود آغاز کرده بود. بلاذری با سند روایت می کند که هنگام ظهور اسلام در مکه تنها هفده نفر با سواد بودند. وی پس از شمردن اسامی آن ها، از یک زن قریشی نام برده که در دوره جاهلیت مقارن ظهور اسلام خواندن و نوشتن می دانست. نام او «شفا» و دختر عبدالله بن عبد شمس بود. این زن مسلمان شده بود. و از مهاجران اولیه و از زنان فاضله به شمار می رفت (1). این زن در با سواد ساختن بسیاری از زنان سهم بسزایی داشت. رهایی اسیران جنگی در بدل آموزش بیانگر توجه ی اسلام به آموزش مرد و زن است. حدیث معروف که طلب علم به زن و مرد را فرض دانسته است. این حدیث گواه ی روشن بر توجه ی اسلام به آموزش زنان است. کاربرد علم به معنای عام کلمه تاکید به آموزش زنان در رشته های گوناگون علمی و دانشگاهی دارد. در این رابطه فقها و دانشمندان اسلامی به تاسی از آیات قرآنی و احادیث نبوی نظریه های روشن ارایه کرده اند که حق آموزش بر دختران و زنان را در اسلام یک امر شرعی و انسانی دانسته اند.
هرچند نوشته های فقهای پیشین تا کاسانی و نویسندگان معاصر از رشید رضا تا مودودی، حکیمی، داکتر مصطفی سباعی، داکتر احمد فرج و دیگران که به بازگشت به اصول اسلامی در بنیان خانواده و در تعیین وظایف زن و مرد دعوت می کنند. این دانشمندان اصرار دارند جای زن در خانه است و نخستین و آخرین وظیفه اصلی او، خانه و شوهرداری و تربیت فرزندان است. این نظریه ها و مشابه آن بسیار بوده، دلایل آن به گونه ی تقریبی یکی است. نظریه های یاد شده بیشتر بر تفسیر ها و برداشت های فقهای گذشته صورت گرفته که با روح اسلام و شرایط زمان سازگاری ندارد.
نظر فقها در مورد کار کردن زن، بر قواعد قرآنی و سنت بنیان نشده، گرچه باید چنین باشد. ویژگی فقهای پیشین این بود که وقتی می خواستند قاعده و بنیانی بگذارند، هم رأی و یکدل بوده، داده ها و واقعیتهای اجتماع را در نظر داشتند و رأی شان اولین و آخرین اجتهاد بود، که گاه درست بود و گاه نادرست؛ اما فقهای کنونی برای چاره جویی در موضوع کار کردن زن، داده های اجتماع را در اختیار ندارند، در حالی که مسأله ای مهم بوده، مهمتر این که آنان کوشیده اند تا به طور ضمنی، نظر خود را به اسلام نسبت دهند. دانشمندان مسلمان بدین باور اند که با توجه به داده های اجتماعی و ویژه گای های فرهنگی و اقتضای زنده گی کار زنان یک امر شرعی وانسانی است و هرگونه مخالفت با آن امری ضد دینی است.
این در حالی است که زنان در صدر اسلام و حتا پیش از آن به عنوان یک کارگزار، فعالیت کشاورزی و دامپروری داشتند. زنان برای کمک به خانواده یا ارتزاق، به صنایع دستی مشغول بودند و به زن، صنعت کار گفته می شد. زن آنچه را می بافت یا می ریسید، نیز مسکه و روغن یا پوست دباغی شده را می فروخت.(2) زن فعالیت تجاری هم داشت، چه در داخل و محدود، که در بازارهای محلی یا عمومی مثل بازار عکاظ، خرید و فروش می کرد، و یا در محل کسب خود که در طول سال کار می کرد. وی محصولات دست سازش را می فروخت یا زنان کارهای زنان دیگر را که برای وی کار می کردند و آنچه را ساخته شده از بازار می خرید، خرید و فروش می کرد.
از شمار این زنان «ام منذر بنت قیس» است که ظاهرا در زمان رسول اللّه (ص) خرما می فروخت و «اسماء بنت مخرمه بن جندل» که عطرفروش بود و از یمن عطر وارد می کرد و در مدینه می فروخت.(3) برخی از زنان تجارت خارجی می کردند و ثروتمند بودند، مثل «هند بنت عتبه» و «خدیجه بنت خویلد»، اولین همسر پیامبر گرامی(ص). اگر کار و فعالیت زنان در زمان اسلام را ادامه وضع زمان جاهلیت بدانیم و اگر قرآن آیه صریحی در باره کار کردن زنان نیاورده باشد، همچنان که در باره مردان نیاورده، آیا می توانیم بدین سبب گفته شود که: کار کردن مرد حرام است؟! هرچند در قرآن به طور ضمنی اشاره به کار کردن زنان رفته است. قرآن مَهر را بر مرد به گونه ی شرعی واجب کرده، ارث بردن زن را پذیرفته و سهم مشخصی از ارث را در هر وضعی برای وی در نظر گرفته است. این حقوق و اموال، «سرمایه»ای برای زن است که باید آن را توسعه و رشد دهد. قرآن می پذیرد که زن به گونه ی قانونی شایستگی دارد تا تپیمان ببندد و خرید و فروش و رهن و … کند. در زمان خلفای راشدین، مانند زمان پیامبر(ص)، زن مسؤولیتهای مهمی بر عهده داشت. عمر ـ خلیفه دوم ـ شفاء دختر ابی سلیمان را بر امور مالی و دارایی بازار مدینه گماشت. هر زمان عمر وارد بازار می شد، شفاء دنبال وی بود.(4)
باور ها بر این است که حقوق بسیار، آزادی گسترده و برابری حقوق و تکالیف زن با مرد به عنوان یک انسان که اسلام به ارمغان آورد، سبب شد تا مردانی مانند طالبان سعی نمایند زن را پایبند و محبوس در خانه کنند و احادیث دروغی را در تأیید عمل خویش جعل کنند، مانند این حدیث: “اگر زن بدون اجازه همسر از خانه بیرون رود، هر چه که خورشید و ماه بر آن می تابد، زن را نفرین می کند، مگر اینکه شوهر راضی شود.”(5)
فقهایی که اعتقاد به خانه نشینی زنان دارند، از آیه «و للرجال علیهن درجة» که در آغاز آن «و لهُنّ مثل الذی علیهن بالمعروف» است، نیز از آیه 43 نساء «الرجال قوامون علی النساء» استفاده کرده اند. همچنین از احادیثی که زن را به پیروی از همسر تشویق می کند، در حالی که این آیات و احادیث به دلیل منطقی هدفی جز این ندارند که رهبر کشور کوچک خانواده را تعیین کنند؛ رهبری که در اداره و رهبری، باید ستمگر و زیاده طلب نباشد. در همین حال آیت بعدی “بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ” رهبری و مدیریت مطلق مرد را حتا در خانواده نفی می کند. اشارۀ این آیت بر آن است که زنان مدبر و آگاه بهتر از مردان نامدبر و ناآگاه اند.
فقها و امامان گذشته مانند، ابوحنیفه فتوا داده است: زنان می توانند قاضی شوند، اما در مواردی که نمی توانند شهادت و گواهی دهند، یعنی در حدود و جنایات، نمی توانند قاضی باشند.(2) همچنان امام ابن جریر طبری، قضاوت زن در تمامی احکام را روا می داند.(6) اکنون نظر صاحب این است که فتوا ها و نظریه های فقها در باره کار کردن زن، باید برگرفته از داده های اجتماع و واقعیاتی باشد که زن مسلمان بدان دچار است و نیز وضعیتی که خانواده ها در آن به سر می برند. در گذشته ها فتوا ها بیشتر متاثر از ویژه گی های فرهنگی کشور های اسلامی بوده که در بستر فرهنگی بسیاری از کشور های اسلامی سازگار نیستند.
در قرآن آیاتی آمده که دلالت روشن به کار زنان و مردان دارد. چنانکه در این آیت ها به آن اشاره شده است. (وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ) (مائده: 2) در آغاز سوره مائده، خداوند صید چهارپایان و خوردن گوشت آن ها را حلال کرده و فرموده است: (أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ الاَنْعَامِ.)سپس در آیه بعد، با جمله (غَیْرَ مُحِلِّى الصَّیْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ)، کسانى را که مشغول مناسک حج و در حال احرام هستند از شکار حیوانات منع کرده است. همچنین در آیات (لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ)(مائده: 95) و (حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً) (مائده: 96) ممنوعیت شکار در حال احرام را بیان کرده است. از خطاب آیات استفاده مى شود که این حکم، میان زن و مرد مشترک است.
مثل این آیت ها آیات دیگری در قرآن آمده که به کار کردن زنان در بیرون از منزل دارد.
حکیمی در «اعیان النساء» ص 537 از «ام بنی انمار» یا بنی النمار نام می برد که «راوی و تاجر» بود و می گفت: خدمت رسول اللّه (ص) رسیدم و گفتم: من خرید و فروش می کنم … وی پرسشهایی در باره خرید و فروش کرد و رسول اللّه وی را راهنمایی نمود.اشاره به نکات بالا هر گونه ادعای طالبان را مبنی بر وضع محدودیت ها بر زنان بویره حق آموزش و حق کار نامشروع و ناجایز می شمارد و از مکر دینی طالبان پرده بر می دارد.
اینکه موضوع وضع محدودیت بر زنان و دختران نه امری اسلامی؛ بلکه یک فتوای سیاسی و استخباراتی است؛ در آن شک و شبهه ی وجود ندارد. طالبان به دستور شبکه های استخباراتی پاکستان خواسته اند با این کار افکار جهانیان را از دشواری های اصلی مردم افغانستان که همانا رژیم تک گروهی و تک قومی است و نه قانون اساسی و نه مشروعیت ملی و بین المللي دارد، منحرف بسازند. در این شکی نیست که طالبان آنچه ظلم و ستمی که تا کنون در حق زنان و دختران افغانستان روا داشته اند، در تاریخ پیشینه ندارد؛ این سبب شده که بسیاری از رسانه های غربی بجای پرداختن به مشکل اصلی افغانستان که همانا نوعیت نظام و قانون اساسی است؛ برعکس از بام تا شام موضوع آموزش زنان و شکنجه ی زنان را علم می کنند. هرچند این یک واقعیت تلخ افغانستان است؛ اما اینکه بهای بزرگ تر را که همانا نظام مشروع و مردم سالار است، زیر پوشش می برد. این برای مردم زیانبار است.
حال فرض میکنیم که طالبان دروازه مکتب ها را بر روی دانش آموزان دختر بگشایند؛ چه اتفاقی واقع خواهد شد.
این در حالی است که طالبان در 24 اسد سال روان طرح پیشنهادی جدید نصاب تعلیمی مکتب های دخترانه را رسانه ای ساختند. بر بنیاد این طرح درس های مکتب های پسرانه و دخترانه تا صنف سوم یکسان خواهد بود؛ برای دختران از صنف چهارم تا دوازدهم نصاب تعلیمی متفاوت و خاصی پیشنهاد شده که در آن علوم دینی بیشتر و علوم ساینسی مانند، ریاضیات، فزی، کیمیا (بیولوژی) بشکل ساده تر و ابتدایی در نظر گرفته شده است.
در نصاب جدید قران کریم، تجوید، تفسیر و ترجمه، عقاید اسلامی، عبادت، اخلاق، سیرت پیغمبر، سیرت صحابه کرام، تاریخ اسلام، حدیث شریف، عربی، سیاست و نظام اقتصادی اسلامی، حق و وجایب شرعی خانم بالای شوهر و از شوهر بالای خانم و فرزندان و نزدیکان و خرافات و رواجهای نادرست در جامعه تدریس خواهد شد. تمام استادان و کارمندان مکتب های دخترانه خانمها و مکلف به داشتن حجاب خواهند بود. این نصاب خود گواه ی تبعیض جنسیتی و توهین بر دختران است؛ زیرا این نصاب آموزشی تیغ زهر آلودی بر گلوی هزاران دختر افغانستان است که آرزوی پیشبرد آموزشدر رشته های علوم معاصر را دارند. این نصاب شاید هزاران دختر را بجای آموز ش های بلند علمی، برعکس به سوی افراطیت ترغیب کند. این نصاب درسی در واقع گذاشتن تلک در زیر پای خانواده های مردم افغانستان است تا مانع رفتن دختران شان به مکتب شوند.این نصاب نه تنها افراطیت دینی را ترویج می کند و دختران را از آموزش های رشته های گوناگون علوم معاصر محروم می سازد؛ بلکه از سهم فعال دختران برای ترقی و پیشرفت جامعه نیز می کاهد. این نصاب در واقع از نقش سازنده ی دختران برای ساخت و ساز و پیشرفت افغانستان کاسته و یک افغانستان عقب مانده از کاروان تمدن بشری را به تصویر می کشد. در آخرین تحلیل این نصاب یک توطیه ی سیاسی و استخباراتی است، البته به دستور شبکه ی استخباراتی پاکستان که هدف آن بردن افغانستان به عصر بدوی است. این نصاب نه تنها دختران؛ بلکه پسران را نیز از آموزش های بلند علمی و نقش آفرینی های بزرگ در جامعه ی افغانستان مانع می شود. در پشت این نصاب ملا های آی اس آی قرار دارند که در یک دست آنان قرآن و در دست دیگر آنان شمشیر، افغانستان و مردم آن را به بدترین حالت نشانه می روند. این نصاب دختران را بیشتر از جامعه منزوی می سازد؛ زیرا که زنان در حکومت طالبان حق کار کردن را ندارند و کار کردن زنان در اداره های دولتی و غیر دولتی غیر شرعی است.
از آنچه گفته آند، آشکار می شود که همه سخت گیری ها و وضع محدودیت های دست و پاگیر بر دختران و زنان افغانستان نه تنها یک امر شرعی نیست؛ بلکه یک امر ضد اسلامی و ضد ملی است که از سوی حقانی ها این ملا های استخبارات پاکستان بر مردم افغانستان تحمیل شده است تا افغانستان به قهقرا برود. این توطیه برضد مردم افغانستان تا زمانی ادامه خواهد یافت که طالبان به گونه ی تک گروهی و تک قومی با دور زدن خواست های مشروع و انسانی مردم افغانستان و نفی مشارکت سیاسی واقعی اقوام دیگر در این کشور حکومت کنند. طالبان در واقع یک گروه ی افراطی و تروریستی است و برای ماموریت های تروریستی به افغانستان پرتاب شده اند که هدف اصلی آنان پیشبرد اهداف راهبردی دیگران در افغانستان است. ادامه ی این وضعیت وابسته به بقای طالبان است. مردم افغانستان از کشور های صلح دوست جهان، پارلمان ها و سازمان های بین المللی و نهاد های مستقل جهانی می خواهند تا به کمک آنان بشتابند و مردم افغانستان را برای رهایی از ستم و تبعیض جنسیتی و تبعیض های قومی و زبانی و از همه مهمتر عقب مانی یاری رسانند. بی تفاوتی جهانیان در برابر طالبان تنها بی تفاوتی در برابر مردم افغانستان نه؛ بلکه بی تفاوتی در برابر مردمان جهان است؛ زیرا افراطیت و تروریسم مرزی را نمی شناسد و در صورتی که طالبان مهار نشوند، خطر آنان هر روز بیشتر و منطقه گیر تر و جهان گیر تر خواهد شد. یاهو
منابع و ماخذ:
1- الاصابه، کتاب النساءات، ص 619 و تهذیب التهذیب، ج 12،
2 ـ د. لیلی الصباغ، المرأة فی التاریخ العربی، ص121، چ وزارت فرهنگ و ارشاد ملی، دمشق، 1975.
3 ـ همان، ص122 ـ 123.
4 ـ نظام الحکم …، ص591.
5 ـ محمد بن علی الشوکانی، الفوائد المجموعة فی الاحادیث الموضوعة، ص136، مطبعة السنة المحمدیة، قاهره، 1960.
6 ـ الاحکام السلطانیه، ص65