آخر خط و پایان بازی کشور های منطقه با امارت طالبان
پنجمین نشست منطقهای ای زیر نام فارمت مسکو به اشتراک ده کشور عضو و حضور نماینده گان کشور های ناظر در 29 سپتامبر سال روان در کازان روسیه برگزار گردید. اشتراک کننده گان این نشست اعتراف کردند که طالبان حامی تروریسم و حکومت آنان گروهی و نامشروع است. این نشست با صراحت بیشتر از نشستهای پیشین خواستهای خود را از حکومت طالبان مطرح کرد. اشتراک کننده های این نشست، برخلاف گذشته خواسته های مشخصی از طالبان داشتند که ایجاد حکومت فراگیر، مبارزه با تروریزم و رعایت حقوق بشر به ویژه حق کار و آموزش بانوان در راس این خواست ها قرار داشت. کشورهای منطقه با
صراحت تر از گذشته به طالبان گفتند که مبارزه با داعش نمی تواند، بر روی حمایت های رژیم طالبان از گروه های تروریستی پرده بکشد. آنان از طالبان خواستند تا هرچه زودتر حکومت فراگیر تشکیل و در مبارزه با گروه های تروریستی یکسان عمل کنند. این دو موضوع منعکس کننده ی خواست های جدی کشور های منطقه از طالبان بود.نشست فارمت مسکو در سال ۲۰۱۷ از طرف روسیه بهعنوان فارمت جداگانه از ایالات متحده در گفتوگو با طالبان ایجاد شد. اعضای طالبان برای نخستین بار در سال ۲۰۱۸ به ریاست عباس استانکزی و عضویت عبدالسلام حنفی، شهابالدین دلاور و سهیل شاهین از مقامهای کنونی طالبان در فارمت مسکو، شرکت کرده بودند.
این نشست با حضور نماینده گان روسیه، هند، چین، تاجیکستان، قزاقستان، اوزبکستان، ایران، قرغزستان و ترکمنستان، از اعضای اصلی این فارمت و همچنان با حضور نمایندهگان کشورهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و ترکیه بهعنوان اعضای ناظر در کازان روسیه برگزار گردید. باور ها بر این است که این نشست در سطح خیلی بالا برگزار نگردید و حتا دیپلومات های ارشد کشور های منطقه در آن نیز حضور نداشتند. چنانکه سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در نشست فارمت مسکو شرکت نکرد و متقی را هم دیداری نداشت. ضمیر کابلوف، نماینده روسیه برای افغانستان پیام کتبی او را خواند و در آن تاکید کرده بود که بازیگران فرامنطقهای در تلاش فعال شدن بیشتر در مسیر افغانستان استند.
هرچند این نشست مانند گذشته با شعار های تکراری مبارزه بر داعش و به نحوی چشم پوشی از سایر گروه های تروریستی تحت حمایت طالبان آغاز شد و با همان شعار های تکراری پایان یافت؛ اما گروه های تروریستی هم پیمانان و دوستان گرمابه و گلستان یکدیگر اند و هر نوع تفکیک میان گروه های تروریستی بزرگ ترین خطای جبران ناپذیر و اشتباه استراتیژیک است.بعید است که با توصیه های کلیشه ای سیاسی بتوان، طالبان را از حمایت های بیش از 27 گروه تروریستی فعال به شمول القاعده، تی تی پی و سایرین واداشت. در حالیکه طالبان به مثابه ی تروریسم دولتی میزبان گروه های خطرناک تروریستی در افغانستان هستند. بنابراین بعید به نظر می رسد که این گونه توصیه ها از تبدیل شدن افغانستان به مثابه ی کانون تروریسم چیزی کم کند و از گسترش تروریسم و خطر آن در منطقه جلوگیری نماید. هرچند این نشست در حد صدور یک قطع نامه پایان یافت که تنها نماینده ی تاجکستان به آن رای مخالف و دیگران رای موافق دادند؛ اما آنچه مسلم است. اینکه این نشست لحن تندتری با طالبان داشت که انعکاس دهنده ی روحیه تند و تهاجمی و در ضمن ابراز نارضایتی کشور های اشتراک کننده نسبت به طالبان بود. مهم تر اینکه مخاطب این نشست طالبان بودند که سخنان تکراری و لجوجانه ی متقی وزیر خارجه طالبان نتوانست، چیزی از بار خشم کشور های یاد شده نسبت به طالبان کم کند.
ضمیر کابلوف، فرستاده ویژه رییسجمهور پوتین برای افغانستان در گفتوگو با خبرگزاری «آر تی وی آی» با مهمان خواندن متقی در این نشست از نقش سازنده ی او پیشتر کاسته بود. اظهارات متقی هم مبنی بر اینکه، آنان به خود حق نمی دهند تا نوع نظام را به دیگران فرمایش دهند، بر روحیه ی اعضای این نشست تاثیری بجا نگذاشت؛ اما هیچ یک از وی نپرسیدند که آنان چگونه به خود حق داده اند تا رژیم دلخواه و ضد مردمی خود را بر مردم افغانستان تحمیل کنند. این سخنان متقی که گویا بر بنیاد واقعیتهای سیاسی معاصر، اساس حکومتی را در افغانستان گذاشتهاند که «در کنار حکومتداری موثر، از مشروعیت دینی و ملی برخوردار است. ممکن مسخره ترین پیام او به اعضای این نشست بود؛ زیرا که همه کشورها حتا اشتراککنندهگان این نشست ساختار طالبان را فاقد مشروعیت داخلی و خارجی میدانند.
متقی در حالی سخن از مشروعیت زده که شورای مقاومت متشکل از طیف وسیعی از مخالفان طالبان با نشر بیانیهای، گفته است، تعامل یکجانبه با گروه طالبان قباحتزدایی از یک گروه افراطی است که تداوم حاکمیت آن امنیت منطقه و جهان را تهدید میکند. همچنان شماری از فعالان سیاسی و جنبشهای اعتراضی زنان و فعالان سیاسی افغانستان دعوت متقی را در این نشست مورد انتقاد قرار دادند و گفتند که نباید با این بهانه ها پروسه ی عادی سازی با طالبان شتاب یابد.
اعضای این نشست هم با توجه به واقعیت های عینی افغانستان هر گونه ادعای طالبان را مبنی بر مشروعیت داشتن غیر واقعی خواندند. از این رو خواست جمعی اعضای این نشست از طالبان، در رابطه به تشکیل حکومت فراگیر، ترک حمایت از گروه های تروریستی، شریک ساختن اقوام در حکومت، اعاده ی حقوق بشر و ایجاد زمینه های انعطاف در امر حکومت داری، پیام مهمی بود که آرزوی طالبان را برای بهرسمیت شناختن یک حکومت نامشروع و استبدادی به یاس بدل کرد. فرستاده ویژه ی رییسجمهور پوتین برای افغانستان پیش از این نشست گفته بود که در این نشست روی ایجاد حکومت فراگیر در افغانستان تمرکز میشود و در مورد به رسمیتشناسی طالبان بحث نخواهد شد.
این نشست همچنان یک پیام مشترک منطقه ای را در پی داشت و آن اینکه کشور های منطقه باید در مورد افغانستان تصمیم بگیرند و نه امریکا. این در واقع دلالت آشکار بر علاقمندی کشور های منطقه در مورد افغانستان داشت. از همین رو بود که پیشنهاد نماینده ی ایران مبنی بر تعیین هیأت تماس مورد قبول اشتراک کننده گان قرار گرفت. هدف از تعیین این هیأت مهار و سرزنش طالبان است؛ زیرا اعضای فارمت مسکو بویژه روسیه بدین باور اند که طالبان آنقدر وابسته به کمک های کشور های غربی اند که هیچگاهی بر ضد آنان عمل کرده نمی توانند. از این رو اعضای نشست فارمت مسکو بیشتر از هر زمانی نسبت به افغانستان نگران اند و مقام های کشور های یادشده هر از گاهی این نگرانی های شان را به گوش طالبان می رسانند. چنانکه، ضمیر کابلوف، نماینده روسیه برای افغانستان، نگرانی سرگئی لاوروف، وزیر خارجه این کشور را مبنی بر اینکه طالبان نتوانستهاند به وعدههای خود در مبارزه علیه گروههای تروریستی در افغانستان عمل کنند، ابراز کرد. وزیر خارجه ی روسیه در پیام خود تاکید کرده بود که رژیم طالبان را زمانی به رسمیت خواهد شناخت که به تعهدات بینالمللی خود «یعنی همهشمول ساختن حکومت، نهتنها به معنای قومی، بلکه به معنای سیاسی عمل کند.
هم چنان حسن کاظمی قمی، نماینده ویژه رییس جمهور ایران و سفیر این کشور در افغانستان، در نشست مسکو نیزخواستار ایجاد یک «چارچوب قانونی مشروع برای حکومتداری» در افغانستان شد و افزود که نیل هر چه سریعتر [طالبان] به یک چارچوب قانونی مشروع است که بتواند، واقعیت تنوع در جامعه ی افغانستان را بازتاب بدهد و دامنه آن همه اقوام، مذاهب و زبانها را شامل گردد.
مقام های روسیه پیش از این نیز نگرانی های شان را در مورد طالبان بیان کرده بودند. چنانکه آنا یِویستیگنیوا نماینده روسیه در نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل در بخشی از سخنانش گفت که تلاشهای طالبان برای از بین بردن تهدید ها در افغانستان کافی نبوده و خطر گسترش تروریسم از این کشور به منطقه به ویژه آسیای میانه، همچنان باقی است و برعکس این گروهها در طول سالهای مداخله غرب و بویژه حالا تحت حاکمیت طالبان قویتر شده اند. هرچند در نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل چین و پاکستان با رویکردی دوگانه خواهان تعامل با طالبان شدند و برچسپ زنی ها بر یکدیگر را نادرست خواندند و منیر اکرم سفیر پاکستان در شورای امنیت سازمان ملل با پر رویی تمام از همسایههای افغانستان و جامعه جهانی خواست که با حقایق در افغانستان تعامل کنند، نه با تفکرات، ذهنیت و خواستههای شان؛ زیرا وضع کردن تحریم، منجمد کردن ذخایر ارزی و ممنوعیت سفر کارساز نیست؛ هرچند این سخنان او مشاجره ی لفظی میان او و فایق نماینده ی افغانستان در سازمان ملل را در پی داشت؛ اما کشور های جهان چندان به سخنان نماینده ی چین و پاکستان توجه نکردند.
منیر اکرم در حالی این سخنان را در سازمان ملل گفت که انوارالحق کاکر نخست وزیر موقت پاکستان در این اواخر طی سخنانی، رژیم طالبان را یک نظام غیر قانونی و فاقد مشروعیت لازم برای حکمرانی در افغانستان خواند. زیرا این گروه از تحریک طالبان پاکستانی و سایر گروه های دهشت افگن و تروریست که نظامیان و غیر نظامیان پاکستانی را هدف حملات تروریستی خویش قرار می دهد، حمایت می کند. وی هشدار داد که طالبان در صورت ادامه حمایت و فراهم نمودن پناه گاه برای گروه های تروریستی مخالف پاکستان، با اقدامات تلافی جویانه پاکستان مواجه خواهد شد.
نشست مسکو پهلو های دیگری نیز دارد که حاکی از رقابت مسکو با واشنگتن است. مسکو خواست با برگزاری این نشست به کشور های غربی، بویژه امریکا بفهماند که از نفوذ بالایی در میان جناح هایی از طالبان برخوردار است و واشنگتن برای همیش فرصت بازگشت به منطقه را از دست داده است. مسکو تلاش دارد تا با اتخاذ سیاست های چانه و فشار طالبان را وادار به تشکیل حکومتی نماید که دست کم رژیم این گروه را از اتهام تک قومی و تک گروهی برهاند. در صورتی که تلاش های سیاسی مسکو در این رابطه به نتیجه نرسد؛ ممکن دست به اتخاذ گزینه ی نظامی بزند و اقدام به حمایت های سیاسی و نظامی از مخالفان نظامی طالبان نماید و جنگ در مرز های جنوبی این کشور تشدید یابد؛ اما وابستگی های طالبان به گروه های تروریستی و شبکه های استخباراتی تروریست پرور، مانع تلاش های سیاسی مسکو می شود؛ زیرا که هرچند گروههای تروریستی مستقر در افغانستان با رهبر طالبان بیعت کرده اند؛ اما این بیعت مانع اتخاذ تصامیم تروریستی آنان نخواهد شد. بنا براین از همین اکنون رابطه ی مسکو و طالبان شکننده است و پی آمد های آن جز تشدید جنگ های جیوپولیتیک، میان قدرت های غربی و شرقی برای رسیدن به اهداف استراتیژیک دو طرف، عواقب دیگری نخواهد داشت.
این در کل نشاندهنده ی این حقیقت است که کشور های جهان بویژه کشور های منطقه از وعده های دروغین و اسلام نمایی های کاذبانه ی طالبان خسته شده اند و موج جدید ضد طالبانی در منطقه در حال خیزش است. این می تواند، نشانه هایی از رسیدن طالبان به آخر خط باشد؛ زیرا طالبان بیشتر از این نمی توانند با فریب و نیرنگ افکار کشور های منطقه را به بازی بگیرند. نشست مسکو نشان داد که جاده ی تعامل کشور های منطقه با طالبان در حال رسیدن به بن بست و سیاست کشور های منطقه در برابر طالبان به سرعت در حال تغییر است. این تغییر حکایت از به بن بست رسیدن روابط حکومت طالبان با کشور های منطقه را دارد.
بقای طالبان را تنها سردی و شکننده گی روابط کشور های منطقه تهدید نمی کند؛ بلکه عوامل داخلی بیشتر از آن بقای رژیم طالبان را جدی تر تهدید می نماید. هرچند مخالفان طالبان هنوز سرخورده و پراگنده اند و موفق به ساختن جبهه ی نیرومندی سیاسی و نظامی در برابر طالبان نشده اند. طالبان هم درس آموزنده ای از گذشته ی خود نگرفتهاند و هنوز هم در مسیری حرکت می کنند که حکایت از خاموشی قبل از توفان را دارد؛ زیرا طالبان تنها با موج مخالفت های در حال فزایندۀ کشور های منطقه مواجه نیستند؛ بلکه با دشواری های متعددی داخلی از جمله به مقاومت لشکر میلیونی گرسنگان، بویژه مقاومت پرشور و خستگی ناپذیر زنان، رژیم تک قومی و تک گروهی، تقویت گروههای تروریستی، لجاجت های قبیله ای و ایده ئولوژیک، اختلاف های درونی، تبعیض و تعصب قومی و زبانی و برتری جویی های قومی می توان اشاره کرد. این ها از جمله عواملی اند هر روز مانند دو موش سیاه و سفید طناب حیات سیاسی طالبان را کوتاه می سازد.
طالبان نه تنها با خشم چندین میلیونی لشکر گرسنگان روبرو اند؛ بلکه بدتر از آن در برابر مقاومت فعال زنان افغانستان در داخل و بیرون از این کشور قرار دارند. باوجود سرکوب بیرحمانه ی طالبان هنوز زنان به مقاومت خود ادامه می دهند و خواست های برحق زنان افغانستان در صدر خواست هایی قرار دارد که به رسمیت شناختن حکومت طالبان را از سوی کشور ها ممکن می گرداند. از سویی هم رژیم تکقومی و تک گروهی طالبان به بهای نفی همه گروه ها، اقوام و دارنده گان مذاهب مختلف افغانستان به مثابه ی بزرگ ترین سد در برابر حاکمیت مشروع و فراگیر در این کشور واقع شده است؛ زیرا حاکمیت سنگین پشتون ها و حضور کمرنگ اقوام دیگر مانند، هزاره. تاجک، ازبک، ترکمن و … در دستگاه حکومت هر روز بر خشم و نفرت اقوام یاد شده در برابر طالبان می افزاید. نه تنها این ها؛ بلکه حمایت روز افزون طالبان از گروههای تروریستی و مدرسه های دینی به مثابه ی مرکز های سربازگیری گروه های تروریستی بجای پر کردن خلای مشروعیت و پاسخ گویی به خواست های حقوقی و آموزشی دختران و زنان،
خطری جدی برای طالبان است که افغانستان را به جولانگاه گروه های تروریستی مانند القاعده و داعش و … بدل کرده است.
از سویی هم طالبان دستخوش عوامل گوناگون داخلی از جمله اختلاف درونی اند که هر روز فاصله میان جناح های گوناگون آنها افزایش یافته و رقابت میان آنها تشدید می یابد. از سوی دیگر لجاجت ها و سخت گیری های ایده ئولوژیک طالبان مانند، موریانه رژیم آنان را از درون تخریب کرده و بالاخره از هم می پاشد. چنانکه ما شاهد سقوط زود هنگام بسیاری از نظام های ایده ئولوژیک در جهان هستیم و به زودی شاهد سقوط طالبان نیز خواهیم بود.
خطرناک تر این که طالبان متشکل از شبکه های تروریستی و جنایتکاران حرفه ای اند که زیر نام دین دست به جنایت بشری می زنند. هرچند این گروه اسلام نمایی می کند؛ اما اعمال شان با اسلام سازگاری ندارد و مانند کسانی عمل می کنند که در یک دست قرآن را به سوی مردم نشانه می روند و با دست دیگر تیغ های زهرآلود را در قلب های مردم فرو می برند. این گروه ها از شعار جهاد با کفار تغذیه می شوند و در حالی که نمی دانند، بوسیلهء شبکه هایی تغذیه می گردند که از سوی کفار تمویل می شوند. این رویکرد طالبانی قیام های توده ای را به همراه دارد.
طالبان از نداشتن برنامه های مشخص و آشکار در عرصه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی رنج می برند و طی دو سال زمام داری شان در افغانستان برای بهبود زنده گی مردم کاری نکرده اند و ناگزیر خود را درگیر منازعهء اقتصادی و سیاسی و ایده ئولوژیک ابرقدرت ها کرده اند. این منازعه بقای آنان را زیر پرسش برده و طومار حیات سیاسی آنان را جمع میکند.
وحشت ناک تر این که تشکل دسته های طالبان برخاسته از متن یک سناریوی استخباراتی است و چنان مهره ها دقیق در میان آنان نصب شده اند که جنگجویان اصلی هرگز نمی دانند که کارگزاران شبکه های استخباراتی پاکستان، ایران و حتا هند اند. این گروه بیشتر شبه رباط ها اند و کسان دیگری آنان را به میل خود در حرکت نگهمیدارند. از این رو طلوع و غروب این گروه ها شتاب آلود است. چنانکه ما شاهد به قدرت رسیدن یک شبه ی طالبان در افغانستان هستیم.
این گروه چنان در نشهء قدرت غرق است که حتا واقعیت های تلخ در درون جامعه را مانند صراب تصور می کند و لشکر گرسنگان را به ذکر و اوراد خوانی تشویق می کند. این گروه برای فریب مردم و فرار از واقعیت های کنونی جامعهء افغانستان بجای چاره جویی های اصلی؛ برعکس مردم را در غبار تیرهء اسلام نمایی رها کرده اند.
از آنچه گفته آمد، طالبان مسیری را انتخاب کرده اند که در حال رسیدن به پایان خط اند و هرگونه تعامل با گروه طالبان کار ساز نیست و حضور آنان در نشست هایی مانند فارمت مسکو نه تنها حلال دشواری های افغانستان نیست که برعکس بر رنج های مردم افغانستان بیشتر می افزاید. زیرا طالبان از اشتراک در این نشیت ها استفاده ی ابزاری کرده و بجای حل بنیادی معضل افغانستان در راستای تشکیل یک حکومت فراگیر و همه شمول، برعکس برای بقا و به رسمیت شناختن خود سود می جویند. بهتر خواهد بود تا کشور های منطقه به دور از بازی های جیوپولیتیک با انخاذ سیاست های روشن در برابر طالبان، آنان را وادار به انعطاف پذیری های مثبت در افغانستان نمایند. در صورتیکه توان این کار را ندارند، بهتر خواهد بود تا مردم افغانستان را برای سرنگونی این مفرزۀ گروه های تروریستی یاری و همکاری نمایند. یاهو