نخستین بار با جناب داکتر عنایتالله شھرانی در شام جمعه 28 جنوری سال 1994 میلادی در مـنطقه 9/4 G شھر اسلامآباد آشنا شدم و این آشنایی در امتداد این سیسال به دوستی ماندگار و احترام پایداری انجامید. نخسیتن چیزی که توجه مرا در ھمان لحظات نخسـت احوالپرسی جلب نمود چھره آرام و آھنگ نرم صدای او بود که از جوھر اصیل و شخصیت مھربان مردی نیکو سرشت ترجمانی مینمود.در نتیجه تحولات سیاسی اواخر سال 1996م، تقدیر بر آن رفـته بود که به امریکا سفر نموده و در ھمینجا بمانم، و نخستین کسی را که از بودنم در این سرزمین اطلاع دادم جناب استاد عنایتالله شھرانی بود. پـس از آن تاریخ به بعد پیوسـته در تماس بـوده و از تجربه و علم و مشورهھای ایشان سود فراوانی بردهام. در این 27 سالی که از اقامتم در امریکا سپری میشود، سه شخصیتی که بیشتر از ھمه با ایشان در تماس بودهام جناب داکتر عنایتالله شھرانی، جناب داکتر محمد نظیف شھرانی و مرحوم استاد سمندر غوریانی بوده است.
در ھمان دوران بود که ھفتهنامه “امید”، پرآوازهترین جریدهٔ برونمرزی افغانستان که نشرات آن به قارهھای دیگر دنیا و برخی نقاط کشور ما ھم میرسید فعالیت داشت و استاد غوریانی، استاد شهرانی، دکتور شریف فایض، استاد رضوی غزنوی، دکتور مخدوم رھین، دکتور لطیفی، نویسنده این سطور و جمع دیگری از دانشمندان جامعهٔ ما در امریکا در آن مینوشتند.
داکتر شھرانی در وادی روستای زیبای شھران که در دامنهھای خاش خوابیده است، در دامان یک خانواده علمدوست و متصو ِف تورک زاده شد و از ھمانجا راه علم در پیش گرفت و این مسیر تا امروز که به قلهٔ ھشتاد سالگی قدم گذاشـتهاند، ادامه دارد.
او نماد سختکوشی جوانی اسـت که از روسـتاھای خیلی دور دست کشور به پـایتخت آمد، دیری نگذشته بـود که در قطار مؤلـفان دھـهٔ شصت میلادی ایستاد و والدهٔ ماجدهٔشان مشرف به لقب مادر ممتاز سال گردید.
دکتور عنایتالله شھرانی نماینده نسلی از نویسندگان افغانسـتان اسـت که عمر خـویش را در راه خدمت به مردمشان سـپری نمودند بدون آنکه چشمی به پـاداش دولتی ویا گروھی داشته باشند. نگارش لیست بـلندی از آثار و پرداختن ھزینهٔ چاپ و نشـر و سپس حتی اھدا و ارسال آن به نھادھای فرھنگی و شخصیتھای اکادمیک شـاید در کمتر جوامع دنیا صورت گیرد، امری که مصداق برجستهٔ خدمات چند لایهٔ این گروه از شخصیتھای دلسوز کشور ما بهشمار میرود.
جناب دکتور شهرانی از تـبار سلحشور تـرکان اسـت که رابطهٔ عـاطفی محکمی بـا آن سلالهٔ داشته و کارھای فـراوانی ھـم در راه خدمت بـه تـاریخ و فـرھـنگ آنـان انجام داده اسـت، ولی این پیوند بـاعـث نـگردیده تـا پلھـای بـرادری و دوسـتی با سـایر مکونات نسیج اجتماعی ما را ویران نمایند، ھمانطوری که خیلیھا این کار را کرده و تـا مرحلهٔ تقدیس جنگاوران تمدنسوزی چـون چنگیز پیش رفـته اند. تلاشھای اسـتاد شھرانی در عرصهٔ نگارش دوبیتیھای تاجیکی، ضربالمثلهای دری افـغانستان، امثال و حکم پشتو، فرهنگ لغات عامیانهٔ تاجیکی بدخشان، تاریخ ھنر در ھرات، پنجشیرنـامه، ترکان پارسیگوی، مرزھای ھمزیستی زبانھـا و دهھـا رسـاله و مقالهٔ دیگر ایشان شاھد صادق ادعای ما است.
دکتور شهرانی کتابی دارد بنام “من و فـاکولـتهٔ تعلیم و تربیهٔ پـوھنتون کابل” که فصل ششم آن را بـه داسـتان زندگی سه برادرخواندهٔ جوان بنامھای عبدالحبیب حـامی، حضرتالدین طالب و عنایتالله شھرانی تخصیص داده اسـت که یکی تاجیک است، دیگرش پشــتون، و سـومی شـان تورک. این داسـتان خـوانـنده را به دنیای صمیمی، طبیعی و بیآلایشی میبرد که نه دشمنی، نه تـفوق طلبی، و نه ھـم مـزدوری بیگانـگان آن را مکدر سـاخـته اسـت. مـن خـود شـاھد مجالس اسـتاد شھـرانی بـا یکی از این دو تـن؛ اسـتاد طالب، بـوده و دیدهام که حتی در شوخیھای ظاھرا قـومی میان ایشان صمیمیت مـوج میزنـد. استاد شهرانی مرد حقشناسی است و از ھمین لحاظ از عبدالحی حبیبی به نیکی یاد میکند ولی در عین وقت از اشـتباھاتی که در جھـت توجیه سیاسـتھـای قومی دولتھای افغانستان مرتکب شده اند، برایش مغفرت میخواھد.
چـند روز پیش بسـتهھـایی بـرایم رسید که حـاوی صـدھا جلد کتاب ارزشـمندی بـود که جـناب استاد شھـرانی از کشورھـای گـونـاگـونی خـریده ویا از سـوی نـویسندگـان مـعروف حـوزه ایران و افـغانسـتان و آسیای میانـه و امـریکا بـرایش اھـداء شـده بـود. وقتی از ایشان سـپاسـگزاری نـمودم، گـفتند تـوان کار و مـطالـعه بـرایشـان نـمانـده و فـرزنـدان ھـم بـا فـارسی آشـنایی چـندانی نـدارنـد. ھـنگامی که آن کتابھـا را در الـماری میچیدم یکی از فـرزنـدانـم پـرسید چه میکنید؟ گـفتم: کتابھـا و آثـار عـمتـان جـناب شھـرانی را جابـجا میکنم و تـا چـند سـال دیگر نمیدانـم که مـن خـود این سـرمـایه مـعنوی را بـه چـه کسی خواھـم سـپرد. در آن لحـظه غـرش ھـمان تـانکھـایی ذھنم تداعی شـد که در 7 ثـور 1357 ھجری خورشیدی، اسـتقرار و امنیت یک جامعه را بـرھـم زده و ریشهھای ملیونھا فـرزنـد کشور را از بیشهٔ پاک آن بـرای ھمیشه بیرون کشید، تـحول بنیان بـرانـدازی که تـصویر آسیبھـای اجتماعی، فـرھنگی و ھویتی آن فـراتر از توان این قلم بوده است.
پـروفیسور دکتور عنایتالله شھرانی حق بزرگی بر ما دارنـد، ھمانطوری که خود حق دهھا پیشکسوت عرصهھای خطاطی، آوازخوانی، ھنر، نقاشی، سیاسـت، تیاتر، موسیقی، ھنرھای زیبا، نویسندگی، تاریخ، دین، رسم، شعر و عرفان را به صورت شایستهای بجا آورده اند، و اگر ایشان نمیبودند، به یقین که بخش بزرگی از تاریخ ھنر در افغانستان به باد فنا میرفت.
بزرگداشت از کارھای ماندگار استاد شھرانی، بزرگداشت از ھنر و فرھنگ این حوزه بهشمار رفته برای این فرزند فرزانه و خدمتگار کشور طول عمر و برای آقای نظامی که حق این مرد حقشناس را ادا نموده اند توفیق بیشتر آرزو دارم.
سھراب سپھری چه زیبا گفته بود:
زندگی جنبش جاری شدن است
زندگی کوشش و راھی شدن است
از تماشاگهٔ آغاز حیات
تا به جایی که خدا میداند.
دکتور خواجه بشیر احمد انصاری
۱۸ دسامبر ۲۰۲۳ م
آمریکا