افسوس؛ شعر از : هارون یوسفی

زخمی ترین نشانه ی دنیاست این وطن

بیچاره و شکسته و تنهاست این وطن

هرگز به این کرانه نسوزد دلی کسی

بی سرپرست و بی سر و بی پاست این وطن

تاریک و تیره گشته٬ به آتش نشسته است

دیده به راه روشنِ فرداست این وطن

روزی نه شد که بی غم و سودا٬ به سر شود

میدانِ جنگ و فتنه و دعواست این وطن

از هر طرف صدای«من» و «قوم» و «ملت» است

بازیچه ی تبار و زبانهاست این وطن

بنگر به بامِ آبی و خورشیدِ روشن اش

آه ای خدا! چه خوب و چه زیباست این وطن

             هارون یوسفی

         24-9-2016