افزایش خطر تروریسم از افغانستان و رویکرد های رقابت محور جهانیان : مهرالدین مشید

نجات افغانستان در گرو فرصت ها و چالش های بی پایان

با توجه به حاکمیت استبدادی و انعطاف ناپذیر طالبان و موجودیت اختلاف میان گروه های مخالف نظامی و سیاسی طالبان و از جهتی هم درگیری ها در اوکراین و تشدید تنش ها در غزه ‌و افزایسش کشمکش ها میان اسرائیل و ایران و گروه های نیابتی این کشور در منطقه که هر روز بر پیچیده گی اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان می افزاید و تنش ها در سطح منطقه و جهان هر روز بالا می گیرد. این پرسش در ذهن هر شهروند افغانستان خطور می‌کند که

آیا فرصت های ملی و جهانی رای نجات افغانستان به کلی از دست رفته و همه تلاش ها تقرب به صفر کرده است و یا اینکه نه هنوزهم فرصت ها باقی است و بر مصداق این سخن تا “ریشه در آب است، امیدی ثمری است” و نباید مایوس شد و امید را به کلی از دست داد. البته به این دلیل که افغانستان به پایگاه ی گروه های خطرناک تروریستی بدل شده است و خطر رو به افزایش تروریسم هر روز بیشتر از روز دیگر نه تنها مردم افغانستان؛ بلکه جهان را تهدید می کند. در حالیکه بیش از 22 گروۀ تروریستی به شمول القاعده در افغانستان فعال است و اما طالبان با علم کردن داعش و مبارزه با این گروه می خواهند، حضور این گروه ها را بدون خطر جلوه بدهند. مبارزه با داعش در واقع یک فریب استخباراتی و بخاطر به بیراهه کشاندن افکار جهانی در رابطه به واقعیت های افغانستان است. سبنابراین جهانیان نمی توانند، افغانستان را به باد فراموشی بگذارند. حال بر مردم و نیرو های وطن دوست است تا نخست از همه در یک محور سالم  نیرومند جمع شوند و سپس با استفاده از فرصت های موجود چه که با تبديل کردن چالش ها به فرصت ها برای نجات افغانستان از چنگال تروریسم دست به کار شوند.

هرچند بحث بر سر استفاده از فرصت ها در کشوری که زمامداران و سیاستگران آن طی نیم سده فرصت های خوب را برای رهایی افغانستان از دست داده اند و حالا مردم این کشور چه در داخل و چه در بیرون آنقدر متشتت و پراگنده شده اند که حتا طرح یادشده در آشفته بازار سیاسی افغانستان شگفت انگیز به نظر می رسد. زیرا در کشوری که فرمانروایان خودکامه، مطلق العنان و سلطه جوی آن حاضر به کمترین انعطاف با مردم افغانستان نباشند و نه تنها در عرصه ی سیاسی؛ بلکه در همه حوزه ها بویژه بخش های آموزشی و اعاده ی حقوق زنان کمترین نرمش از خود نشان نداده اند و برعکس هر روز با صدور فرمان های زن ستیزانه و انسان دشمنانه عرصه ی زنده گی را برای مردم افغانستان تنگ تر می سازند. تاسف بارتر اینکه در همین حال نیرو های مخالف طالبان آنقدر پراگنده و متشتت اند که گاهی در برابر هم قرار می گیرند. بجای اینکه نیرو های مخالف تلاش های شان را برای ایجاد یک محور قوی و بسیج همگانی متمرکز بسازند؛ برعکس هر روز با ایجاد گروه های جدید، بر حجم و گسترده گی تفرقه و اختلاف میان گروه های کنونی می افزایند. چنانکه همین اکنون چندین گروه سیاسی در بیرون از افغانستان اعلام موجودیت کرده اند و با تاسف که تا کنون ابتکار سیاسی از خود نشان نداده اند کمترین اثری در اوضاع افغانستان نداشته باشد. پس با این حال ضریب استفاده از فرصت ها برای نجات افغانستان تقرب به صفر می کند. زمانیکه تاریخ تحولات کشور های جهان مورد مطالعه قرار میگیرد؛ کشور هایی در جریان تحولات  سیاسی و اجتماعی قربانی شده اند که زمامداران و سیاستگران آن فرصت های خوب را از دست داده و نه تنها از فرصت ها استفاده نکرده اند؛ بلکه از تبدیل کردن چالش ها به فرصت ها به کلی عاجز  مانده اند.

این در حالی است که استفاده از فرصت ها، نظیر ایجاد وحدت و همگرایی در میان مردم افغانستان، البته با تکیه بر ارزش هایی که بتوان از آنها چه برای بازدارنده گی و چه در مقابله با طالبان از آنها استفاده کرد؛ یک امر حیاتی به شمار می رود. درست این زمانی ممکن است که برای رسیدن به هدف از ” راهبرد های تنوع”، یعنی تقویت مبانی فکری و فرهنگی در راستای بیداری و جهت دهی مردم؛ “راهبرد های رقابتی”، به معنای تقویت آگاهی مردم و افشای جنایت های طالبان؛ ” راهبرد های بازنگری” به معنای ارتقای مفاهیم و ارزش های مردم سالاری در راستای عدم مداخله ی دین در سیاست و ” راهبرد های تدافعی” به معنای تقویت روحیه وحدت، ایستادگی مردم، البته با حفظ نوعی خویشتن داری، استفاده ی بهینه کرد. به همین گونه با پیشگیری از  مولفه هایی چون، شکاف های قومی، مذهبی و نژادی؛ همگرایی بین نخبگان، را تقویت نمود و با افزایش میزان مشارکت فعال افراد جامعه و رسانه ها، از فعالیت های اختلاف برانگیز در جبهه ی ضد طالبان پیشگیری کرد تا بتوان با استفاده از فرصت های ملی و فرصت های جهانی برای مهار طالبان و یا رهایی افغانستان از چنگال تروریسم دست به کار شد. نه تنها این که رهبران گروه های مخالف طالبان از فرصت ها استفاده ی خوب و کارساز نمایند؛ بلکه یک گام پیشتر از آن برداشته و حتا چالش های داخلی و چالش های جهانی در رابطه به افغانستان چنان بهم با یکدیگر بیامیزند که به فرصت های ایده آلی بدل نمایند. در این صورت است که با به کارگیری همه فرصت های داخلی و جهانی و فرصت های برخاسته از چالش ها راه برای گشودن بن بست در افغانستان فراهم می شود.

افزایش فقر و بیکاری همراه با وحشت آفرینی ها و کشتار های صحرایی و وضع محدودیت های شدید بر زنان و فرار های رو به افزایش و تبدیل شدن افغانستان به زندان امن در واقع فرصت های ملی اند که باید از آنها برای منزوی نگهداشتن طالبان در سطح جهان استفاده کرد و از طریق دادگاه های بین المللی برای مردم مظلوم و تحت ستم طالبان در افغانستان دادخواهی نمود. کشاندن طالبان به دادگاه بین المللی عدالت پس از شش‌ماه در صورت عدم پاسخ دهی آنان‌ به خواست کشور های جهان مبنی بر صدور آخرین فرمان رهبر طالبان برضد زنان، در واقع آغاز خوبی برای وارد کردن فشار بر طالبان است. گروه های نظامی و سیاسی مخالف طالبان می توانند، از این فرصت ها برای به حاشیه بردن بیشتر طالبان استفاده کنند. این گونه تلاش ها زمانی به ثمر می نشینند که مخالفان طالبان یک دست و متحد و هماهنگ عمل کنند و جنایات طالبان را پیهم به دادگاه های بین المللی و مراجع و سازمان های دفاع از حقوق بشری پیشکش نمایند. آنان با ارایه ی اسناد و تهیه ی گزارش های تحقیقی حضور گروه های تروریستی و موجودیت پایگاه های نظامی و آموزشی آنان را مستند سازی نمایند‌ تا جهانیان بدانند که افغانستان به مفرزه و پایگاه ی تروریستان خطرناک جهانی بدل شده است. هرگاه گروه ها، نهاد ها و شخصیت های مخالف طالبان دور یک محور جمع شوند. در اینصورت فعالیت های نظامی برضد طالبان نیز کارآیی و مؤثریت بیشتر پیدا کرده و از انحصار گروهی و قومی بیرون می شود. در این صورت مقاومت برضد طالبان به روند ملی تبديل شده و این فرصت های جدیدی را برای تحت فشار نگهداشتن طالبان بوجود می آورد.

به هر میزانی که فرصت های ملی برضد طالبان توسعه و تقویت یابند، به همان میزان فرصت های جهانی برضد طالبان نیز افزونتر می گردد و تصمیم های بسیاری کشور ها در افغانستان از قوه به فعل بدل می شود؛ زیرا روابط بسیاری از کشور ها با طالبان رقابتی و منافع محور است و این رابطه به سود طالبان است و فرصت دوشیدن جهان بوسیله ی طالبان را فراهم کرده است. هرچند شرایط جهان نسبت به سال های ۲۰۰۱ خیلی تغییر کرده و محور های تنش از افغانستان، عراق و سوریه به اوکراین و غزه انتقال یافته است؛ اما خطر تروریسم در افغانستان بیشتر از سال ۲۰۰۱ شده است. بربنیاد گزارش های سازمان ملل امروز القاعده با داشتن بیش از یازده پایگاه در داخل افغانستان در کنار ۲۲ گروه ی تروریستی دیگر به مراتب نیرومندتر از سال ۲۰۰۱ است. افغانستان برای نجات از وضعیت کنونی نیاز به اجماع جهانی دارد. دیروز حادثه ی یازدهم سپتمبر آن اجماع را بوجود آورد و حال زمان آن رسیده که چگونه فرصت های ملی و فرصت های جهانی را بهم پیوند زد تا شرایطی به وجود آید که کشور های منطقه و جهان بدور از رقابت محوری و منافع محوری و فراتر از اهداف جیوپولیتیک؛ در رابطه به افغانستان بار دیگر انسان محورانه و یک دست عمل کنند. این به معنای آن نیست که جهان افغانستان را به کلی فراموش کرده و خطر تروریسم در این کشور را دست کم گرفته است؛ بلکه هنوز هم اوضاع افغانستان در نشست های جهانی چون، فرمت مسکو بحیث کشوری مطرح بحث است که خطر بالقوه تروریستی از آن کشور های منطقه و جهان را تهدید میکند.

هرچند طالبان می خواهند، با بازی های دوگانه از این نشست ها بحیث تقویت روابط سیاسی سود جویند و با  عنوان کردن امنیت در زندان طلایی به نام افغانستان بگویند: «ما توانسته‌ایم روایت حاکم را از دغدغه‌های امنیتی به سمت توسعه محوری، بازسازی اقتصادی و جذب سرمایه‌گذاری و ارایه ی خدمات بهتر برای مردم افغانستان تغییر دهیم.» تا بدین وسیله مقام های روسی برای آنان لابی نمایند؛ اما روسیه و هم پیمانان آن از روابط تنگاتنگ و پنهان طالبان با مقام های آمریکایی در دوحه آگاهی دارند و در عین زمان نگرانی های کشور های منطقه و جهان نسبت به خطر گروه های تروریستی و تجارت مواد مخدر از افغانستان هنوز کاهش نیافته است. پیشتر از آن بیش از ۲۰ کشور اروپایی به طالبان ۶ ماه ضرب الاجل تعیین کردند، در صورتیکه فشار ها بر زنان را برندارند، به محاکمه ی بین المللی عدالت معرفی خواهند شد. بنابراین افغانستان و خطر بالقوه ی تروریستی از آن هنوز در مجامع جهانی و مراکز تصمیم گیری های کشور های جهان قرار دارد.

هرچند پس از سقوط جمهوریت فاسد و کذایی و به گند کشیده شده ی غنی و استقرار حاکمیت طالبان، اوضاع سیاسی و اجتماعی افغانستان به کلی دگرگون گرديد و تمامی ساختار های سیاسی و نهاد های رسانه ای و مدنی فرو پاشید؛ میلیون ها شهروند این کشور در یک توطیه ی سازمان یافته به دلایل امنیتی، سیاسی، آموزشی و اقتصادی وادار به ترک این کشور شدند. نظام زنده گی مردم از هم پاشید و دروازه های مکتب ها و دانشگاه ها بر روی دختران بسته شد و حق کار از زنان گرفته شد. هنوز هم تخلیه ی افغانستان از وجود افراد چیز فهم به شدت ادامه دارد. شگفت آور این است که با همان شدت که شهروندان افغانستان، از این کشور بیرون می شوند، با همان شدت گروه های تروریستی در افغانستان بیشتر تمرکز پیدا می کنند و در یک نقل و انتقال شدید از جنوب به شمال پایگاه های آنان در صفحات شمال این کشور هرچه بیشتر تقویت می یابد. نظر به گزارش های سازمان ملل همین حالا بنا بر فراخوان سیف العدل رهبر جدید القاعده در یازده ولایت  دارای پایگاه های آموزشی است. نه تنها القاعده بویژه در پنجشیر استحکامات نیرومند آموزشی ایجاد کرده؛ بلکه بیش از ۲۲ گروه ی تروریستی همین اکنون در افغانستان پایگاه های تروریستی دارند. تمرکز این نیرو ها در شمال افغانستان و تحویلی پول های پنجاه میلیون دالری آمریکا به طالبان، بیشترین نگرانی های چین، روسیه و سایر کشور های آسیای میانه را برانگیخته است؛ اما با این هم روابط اقتصادی چین و روابط سیاسی روسیه با طالبان در حال گسترش است و حتا مقام های روسی از بیرون کردن نام طالبان از فهرست گروه های تروریستی خبر دادند. این به معنای رضایت و اطمینان کامل روسیه از ناحیه ی افغانستان نیست؛ بلکه نشان دهنده ی نگرانی شدید این کشور در رقابت با آمریکا است. گفتنی است که‌ وزیر خارجه ی ایران در این نشست با دیده درآیی های سیاسی از دادگاه شدن طالبان انتقاد کرد. در حالیکه وی پیشتر از آن حکومت طالبان را تک قومی و تک گروهی خوانده بود.

اکنون که از حاکمیت طالبان در افغانستان بیشتر از سه سال می گذرد. طالبان نه تنها زنده گی را در عرصه های گوناگون برای زنان و مردان افغانستان تنگ ساخته؛ بلکه به خواست مردم افغانستان مبنی بر حاکمیت قانون و تشکیل حکومت گذار برای برگزاری انتخابات و تصویب قانون اساسی، بصورت کل بی اعتنایی کرده اند. افغاستان اکنون به زندانی تبديل شده است که امنیت شدید استخباراتی در آن حاکم است. هرچند حکومت طالبان بنابر فرمان ها و هدایت های ملاهبت الله اداره و مدیریت می شود؛ اما گاهی فرمان های او از سوی رهبران رده های پاینی طالبان مورد انتقاد قرار گرفته است. این اختلاف ها ناموجه هم نیست؛ زیرا گروه طالبان متشکل از چندین شبکه ی تروریستی است و به چندین جناح تقسیم شده و جناح قندهاری ها، جناح ملاهبت الله یکی تندرو و دیگری به رهبری حقانی عملگرا و خواهان تعامل با جهان است. بعید نیست که روزی این اختلاف خوابیده بیدار شود و طالبان درگیر تنش داخلی شوند. اختلاف در میان طالبان در واقع فرصت خوبی برای مخالفان آنان است تا چگونه می توانند، از آن به سود خود استفاده نمایند‌. بازهم مخالفان زمانی از این اختلاف بیشتر سود می برند که با برخورداری یک محور اجماعی با جناحی از طالبان وارد تعامل شوند.

از آنچه گفته آمد، هرچند گروه های جهادی و سیاسی چه چپ و چه راست و زمامداران دو دهه ی اخیر فرصت های خوبی را برای نجات افغانستان از جنگ و تروریسم از دست داده اند. این از دست دادن ها بهای بزرگی از مردم افغانستان گرفت و هنوز هم می گیرد؛ اما این به معنای از دست دادن همیشگی فرصت ها نیست؛ بلکه هنوز بسیاری از فرصت ها وجود دارند که با استفاده از آن ممکن است، بتوان افغانستان و مردم آن را از شر تروریسم رهایی بخشید و یا اینکه دست کم خطر تروریسم را مهار و خطر آن را در افغانستان کاهش داد. حال بر شخصیت ها، گروه ها، نهاد های مدنی و دفاع از حقوق بشر افغانستان است تا چگونه می توانند، با استفاده از فرصت های ملی و بین المللی برای مهار کردن طالبان و رهایی افغانستان از چنگال تروریسم دست به کار شوند. نخست از همه این زمانی ممکن است که شخصیت ها و گروه های مخالف طالبان در یک محور جمع شوند و با بخیه زدن فرصت ها در داخل و فرصت های جهانی دراز راه ی بن بست در افغانستان را بشکنند و موفق به تغییر وضعیت در افغانستان شوند. در غیر این صورت ریشه های تروریسم در افغانستان جان خواهد گرفت و این کشور به پایگاه صدور گروه های تروریستی و جنگ های نیابتی مبدل خواهد شد. در این تردیدی نیست که طالبان یک گروه ی مرموز و یک پروژه پیچیده ی استخباراتی است و در یک بازی جیوپولیتیک به قدرت رسانده شده اند؛ بقای آن وابسته به اوضاع عمومی منطقه و جهان است. آنانیکه طالبان را یک شبه آوردند و یک شبه سرنگون هم می کنند؛ اما اینکه این پروژه تا چه زمانی دوام می کند و این ماموریت تا چه زمانی از مردم افغانستان قربانی میگیرد، هنوز روشن نیست. اینقدر گفته می توان که طالبان تافته ای جدا بافته بر مردم افغانستان تحمیل شده و بقای آنان وابسته به کاهش تنش ها میان قدرت های درگیر در جهان است. یاهو