من زمانیکه در کابل بودم : احمد سعیدی

من زمانیکه در کابل بودم سالیان درازی با آقای جاوید کوهستانی همسو، هم مفکوره و همگام بودم.

من حالا در اروپا هستم ولی او متاسفانه در پشت میله های زندان است، که انشاالله به یاری خداوند و کمک دوستان بزودی آقای کوهستانی از زندان آزاد میشود. از چند روز بدینسو که آقای کوهستانی در زندان بسر میبرد دوستان زیادی اظهار همدردی کردند که از آنها ممنون و سپاسگزارم.

اما تعدادی از چاپلوسان که یاران دیروز من و آقای کوهستانی بودند حالا از زندانی شدن آقای کوهستانی سخت خوشحال بنظر میرسند.

من قلم گرفته ام تا این نامه را به یاران چاپلوس، ابن الوقت و فرصت طلب بنویسم.

به شما که همیشه در سایه‌ها می‌چرخید، گوش به فرمان باد هستید و هرگاه فرصت یابید، به دنبال منفعتی تازه می‌روید. شما که به‌ظاهر لبخند می‌زنید اما نیت‌تان چیزی جز خودخواهی و فریب نیست. زندگی برایتان چیزی جز بازی شطرنجی نیست که هر مهره را تنها برای پیشبرد خود قربانی می‌کنید.

ای چاپلوس! تا کِی با کلمات توخالی و تحسین‌های ساختگی خود، به‌دنبال تحصیل قدرت و نفوذ خواهید بود؟ بدانید که این بازی، سرانجامی ندارد جز سقوطی سخت. شاید امروز در نگاه دیگران بزرگ جلوه کنید، شاید تحسین‌ها و لبخندهای ریاکارانه‌تان ثمر دهد، اما چه بسا روزی که آینه حقیقت روبرویتان قرار گیرد و حقیقت آنچه در پشت پرده این نمایش پنهان کرده‌اید، آشکار شود.

و ای فرصت‌طلب! تو که هرگاه طوفانی برپا می‌شود، به‌جای پایداری و انصاف، به‌دنبال موج‌سواری هستی. بدان که روزی این طوفان تو را نیز در خود فرو خواهد کشید و هیچ راه فراری نخواهی داشت. آن‌که در طوفان‌ها پناهگاهش شرافت و حقیقت باشد، پابرجا می‌ماند؛ اما تو که تنها بر موج‌های قدرت سوار شده‌ای، سرانجامی جز نابودی نخواهی داشت.

بی‌شک، مسیر تو با فریب و ریا هموار می‌شود، اما این راه، به دره‌ای تاریک منتهی خواهد شد.

احمد سعیدی