گرچه اختلاف درون گروهی طالبان چیز تازه نیست؛ اما در این روزها اختلاف میان رهبر شبکه ی حقانی و ملاهبت الله بیشتر رسانه ای شده است. اختلاف میان سراج الدین حقانی و ملاهبت الله پس از تبصره ی نیویارک تایمز در مورد رهبر شبکه ی حقانی بیشتر آشکارا شد. این نشریه به چالش های درونگروهی طالبان پرداخته و نوشته، سراج الدین حقانی که زمانی یکی از رهبران نظامی و خشن طالبان یاد می شد. او اکنون به دنبال ایجاد روابط دیپلوماتیک با کشور های اروپایی و دیگر قدرت ها است و او همچنین به دنبال بهبود حقوق زنان و بازگشایی مکتب ها برای دختران است. این در حالی است که ملاهبت الله مخالف نظر حی است و این بیانگر شکاف عمیق میان گروه ی طالبان است. این نشریه سراج الدین حقانی را تنها صدای ناراضی در درون این گروه مطرح کرده و افزوده که حقانی زیر داخله ی طالبان به دلیل نارضایتی از فرمان های ملاهبت الله با شماری کشور های اروپایی، حوزه ی خلیج فارس، روسیه و چین روابط دیپلوماتیک برقرار کرده است. به گفته ی این نشریه تنها حقانی نه؛ بلکه بسیاری از طالبان مخالف نظریه های سختگیرانه ی ملاهبت الله اند.
هرچند طالبان از اول متشکل از چند شبکه ی تروریستی بودند که به کمک و تلاش نظامیان پاکستانی به دور ملاعمر جمع شدند. جنگ های دوامدار و اوضاع پرآشوب افغانستان در سایه ی حضور نیرو های خارجی به گونه ای رهبران این گروه را نزد حامیان آن بحیث چهره های کاریزماتیک و پر جاذبه به نمایش گذاشت. این حالت روز تا روز سبب تقویت قدرت انحصاری رهبران طالبان گردید؛ اما با به قدرت رسیدن این گروه روز تا روز ماه عسل رهبر طالبان رو به پایان و اقبال او در حال غروب و اختلاف های درون گروهی در میان رهبران شبکه های مختلف این گروه در حال افزایش است.
هر جریان سیاسی و نظامی پس از به قدرت رسیدن دچار تحول می شود و دگرگونی های وارده در زمان استقرار کارنامه های گروه در زمان جنگ را به چالش می کشد. این سبب می شود که هر گروه از لحاظ ساختاری تغییرات جدید را تجربه کند. از همه مهمتر اینکه بافت گروهی پیش از رسیدن به قدرت طوری است که بسیاری از اختلاف های قبیله ای، قومی و زبانی را تحت شعاع درآورده و مانع بروز آن می شود؛ اما در زمان استقرار بافت های قبلی گروه به تدریج شکسته شده و آرام آرام اختلاف ها آشکارا تر می شود. گروه ی طالبان هم از این قاعده مستثنا نیست و باید این فراز و فرودها را پشت سر بگذارد. رهبری گروه در زمان استقرار با دشواری های روبرو می شود که در زمان جنگ از آن می تواند، به ساده گی عبور نماید. داشتن ظرفیت رهبری امور سازمانی، اموراقتصادی و فرهنگی، یکی از ویژگیهای اصلی قدرت سیاسی در زمان استقرار است. این ظرفیت رهبری گروه را توانایی می بخشد تا از یک سو رهبران و فعالیت های آنان را مدیریت کند و از سویی هم توانایی داشته باشد تا از طریق ارائه خدمات شهروندی، بر امور اجتماعی نظام نیز مسلط شود. قدرت رهبری و مدیریت سیاسی زمانی به پویایی میرسد که رهبران از یک سو قدرت مدیریت درون گروه را داشته و از طرفی هم بتواند منابع بیشتر اقتصادی را شناسایی و آنرا به گونه تخصصی در دستگاه تولیدی نظام به چرخش درآورد. به این ترتیب رهبری خردمندانه تشکیلات منضبط و سازمان یافته و قدرت سیاسی ای را از خود تبارز می دهد که سبب اشتغالزایی و روی کار آمدن نیروی مستعد شده و از آنطریق در بهبود زندگی شهروندان نقش کلیدی را بازی نماید. در غیر این صورت؛اما برعکس، اگر قدرت سیاسی نتواند منابع قدرت را مدیریت کند، پیامدی جز بحران درون ساختاری و بحران بیرونی پیامد دیگری نخواهد داشت. این بحران با فقر آغاز می شود و سپس دامنگیر اختلاف درونگروهی شده و به تدریج وارد اوضاع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی میشود.
نیویارک تایمز در حالی از اختلاف حقانی با ملاهبت الله سخن گفته که او پیش از این در نشست خوست طی سخنانی از ملاهبتالله رهبر طالبان انتقاد و وی را به انحصار قدرت و تحمیل دیدگاهها بر زیردستانش متهم کرد؛ اما او در محفل معرفی ملا شیرین والی قندهار بر اطاعت بدون چون و چرای ملاهبتالله تاکید کرد. اگر حقانی با ملاهبت الله مخالفتی هم داشته باشد. این مخالفت بر سر تشکیل نوعی نظام طالبانی است و نه برای دموکراسی. بعید نیست که نیویارک تایمز از زبان خلیل زاد حقانی و ملابرادر را از چهره های میانه رو معرفی کند تا با جلب کمک های آمریکا بقای حاکمیت طالبان را تامین نماید. شاید هم این گونه تبصره ها بازی رسانه ای و استخباراتی در موجی از چانه و فشار باشد که به نحوی تداوم نفوذ استخباراتی خود را بر طالبان و حاکمیت این گروه را بر مردم افغانستان تحمیل نماید. از سویی هم این تبلیغات افکار جهانیان را متوجه روابط درونی طالبان و هرچه از نظر افگندن مخالفان سیاسی و نظامی طالبان می سازد؛ اما بازهم علل و عواملی چون، تمرکز قدرت، برتری طلبی یا کیش شخصیت، وجود دارد که به تدریج صفوف طالبان را از یکدیگر جدا میکند. ملاهبت الله نه تنها با ایجاد یک گروه ی شصت هزار نفری برای حفاظت خود، نصب افراد خود در مقام های کلیدی و صدور فرمان های سختگیرانه بر قدرت انحصاری خود می افزاید؛ بلکه برتری طلبی ها و خشکه مقدس نمایی های او چنان اوج گرفته که بسیاری از رهبران طالبان به شمول حقانی را ناراضی گردانیده است.
بعید به نظر می رسد که اختلاف های درونی طالبان سبب وقوع جنگ داخلی میان جناح های گوناگون طالبان شود؛ زیرا این جنگ می تواند، سرنوشت طالبان را با سرنوشت گروه های جهادی همسان سازد و سبب سرنگونی دولت نوپای آنان شود. این موضوع به مثابه ی عامل بازدارنده مانع درگیری درونی طالبان تلقی می شود؛ مگر زمانی که جناح هایی از طالبان به این نتیجه برسند که ادامه ی اجرای فرمان های ملاهبت الله خطر جدی را متوجه بقای حکومت طالبان می نماید. اما توفان های خاموشی در حال وزیدن است که افسار کسختگی های ملاهبتالله را مهمیز می نمايد و هر روز بر خشم حقانی ها بر ضد ملاهبتالله و جناح قندهاری ها می افزاید. فرمان های ملاهبت الله به این تندباد لحظه به لحظه روح تازه می بخشد. چنانکه نشر تصویر های جلال الدین حقانی و اظهارات او مبنی بر روا بودن تصویر ث، فرمان ملاهبت الله را سخت به چالش کشانده است و رهبر معنوی غلزایی ها را با رهبر مرشد معنوی قندهاری ها در مقابل هم قرار داده است. این رویارویی خوای در چشمان ملاهبت الله را هر روز بیشتر می شکند. بعید نیست که او در یک تصمیم شتاب زده حقانی ها را غافلگیر نماید.
در کنار این عوامل داخلی، عوامل دیگری نیز در بیرون وجود دارد که اختلاف های درونی طالبان را در درازمدت دامن می زند. چنانکه روز نامهی تایمز آسیا در گزارشی گفته است که طالبان در حال از دست دادن اداره ۲ درصد از خاک افغانستان هستند. این روزنامه نگاشته است که طالبان اکنون در چندین جبهه بهشمول داعش خراسان و جبهههای مخالف شان، در جنگ هستند و طالبان در مهار داعش خراسان شکست خوردهاند. این نشریه با اشاره به بازداشت ۲۰ عضو استخبارات طالبان در ماه جولای سال جاری میلادی به اتهام ارتباط با داعش نوشته که این نشان دهنده ی نفوذ این گروه در گروه و اداره ی طالبان است. این نشریه با اشاره به اینکه تنها جبهه ی مقاومت در ماه میزان سال روان در چندین عمليات مسلحانه بیش از ۹۰ طالب را کشته و زخمی کردهاست و افزوده که نیروهای مسلح مخالف طالبان در انجام حملهها بر اعضای طالبان در سراسر افغانستان، گسترش یافته و جسورتر شده اند.
افزایش حمله های مخالفان طالبان از یک سو روحیه ی جنگجویان ابن گروه را ضعیف می سازد و از سویی هم ناکامی این گروه برای شکست مخالفان آن، بر انتقاد های جناح ها بر یکدیگر افزوده و در ضمن اختلاف درونگروهی را در میان طالبان افزایش میدهد. از سویی هم بدنه ای از طالبان تاجک تبار و ازبک تبار و هزاره تبار چون، صلاح الدین ایوبی، مخدوم محمد عالم، مولوی مهدی هزاره ، حمید خراسانی تاجک و دیگران که از گروه ی طالبان جدا شده اند و حتا گفته های وجود دارد که این افراد در نقش رهبران در حال ظهور اند. این ها نه تنها درد سری برای طالبان خواهند بود و در ضمن بازگو کننده ی جناحی از طالبان ناراضی اند که اختلاف آنان با رهبری طالبان، اختلاف های درونی طالبان را نیز بر می انگیزد.
از همه مهمتر اینکه اهدای کمک های میلیون ها دالری و موضعگیری کشور های حامی طالبان بیشتر در استحکام وحدت طالبان اثرگذار است. هر نوع کاهش این کمک ها و تضعیف تعامل سیاسی کشور ها با گروه ی طالبان، زمینه ساز اختلاف درونی طالبان است. در این صورت میزان عرضه ی خدمات به مردم کاهش یافته و با بالا گرفتن نارضایتی و انتقاد مردم از حکومت طالبان، اختلاف درونی این گروه نیز بیشتر می شود. افزون بر این فقر و بیکاری، افتادن افغانستان در اخرین خط فقر، رکود اقتصادی دوامدار و کنار زدن دختران و زنان از آموزش و کار از جمله عواملی اند که نارضایتی روزافزون مردم را در بر دارد. افزایش این نارضایتی و ناپاسخ گویی حکومت می تواند، بر میزان اختلاف میان جناح های طالبان بیفزاید.
هرچند طالبان حالا خود را آقایان افغانستان و پهلوانان بدون رقیب تلقی می کنند و رهبر آنان با صدور فرمان های سرچپه و انسان ستیز قصد آقائی بر افغانستان را دارد؛ اما این به معنای آن نیست که او نگران آینده نیست؛ زیرا او درک کرده که توفان خاموشی در حال وزیدن است. این سبب شده تا رهبر طالبان بررغم خیره سری ها و لجاجت ها مقام ها و یا نماینده گانی را اجازه ی اشتراک در نشست های منطقه ای و جهانی بدهد؛ اما این به معنای تمایل باطنی رهبر طالبان برای تشکیل حکومت مشارکتی با قاعده ی عادلانه و ملی نیست؛ بلکه نوعی بازی سیاسی است. چنانکه ما شاهد اشتراک نماینده گان طالبان در نشست دوحه و در این اواخر در نشست ترکیه استیم.
این نشست در واقع ادامۀ تماس ها و تلاش هایی است که کرزی با تایید بخشی از طالبان روی آن کار میکند.
برگزار کننده گان این نشست سازمان سیاسی ” مجتمع گفتمان ملی” است که مسولان و برگزار کنندگان آن از مقام های پیشین جمهوریت فروپاشیده چون، حکمت خلیل کرزی، ادریس زمان و مصطفی مستور مهدوی نماینده ی طالبان اند که رابطه ی نزدیک با کرزی و داکترعبدالله دارند. این افراد نزد مردم افغانستان اعتبار ندراند. بعضی از شرکت کنندگان این نشست هدف آنرا از سر گیری گفت و گو های بین الافغانی مطابق موافقت نامۀ دوحه ذکر کرده اند؛ اما گفت و گوی بین الافغانی به آن مفهوم و معنای که در موافقت نامۀ دوحه گنجانیده شده بود، غیر عملی به نظر میرسد. طالبان در اصول به چنین گفت و گو ها باور ندارند و این نشست ها را دخالت در امور افغانستان عنوان کرده اند.
این نشست ها نشان دهنده ی نگرانی های درونگروهی و بیرون گروهی طالبان است و با اشتراک در این نشست ها می خواهند هم به مخالفان سیاسی و نظامی خود ضربه وارد کنند و هم از اختلاف های درونی خود بکاهند. واقعیت این است که رهبر طالبان به هیچ وجه حاضر به تقسیم قدرت و تشکیل حکومت قانونی در افغانستان نیست. این تلاش ها به هدف مشروعیت بخشی آنان و فریب افکار جهانیان صورت می گیرد. از سویی هم اشتراک نماینده گان طالبان در این نشست ها به نحوی پاسخگویی به اختلاف درون گروهی طالبان است.این می تواند، بیانگر نارضایتی جناح های طالبان از سیطره جویی و انحصار قدرت رهبری این گروه باشد. در ضمن ممنوعیت کشت خشخاش میتواند تأثیر نامطلوبی بر منابع درآمدی بسیاری از رهبران طالبان داشته باشد که در دامن زدن اختلاف های این گروه تأثیر گذار است.
گروه ی طالبان زمانی از توفان ویرانگر اختلاف در امان می ماند که ملاهبت الله به تدریج مخالفان داخلی خود را مهار و یا تطمیع نماید؛ اما این رویکرد نمی تواند، از شدت اختلاف میان گروهی بکاهد که جناح های قدرتمند و پرمدعایی چون، شبکه ی حقانی در آن عضویت داشته باشد. در میان گروه ی طالبان تنها سراج الدین حقانی مخالف سیاست های ملاهبتالله نیست؛ بلکه عبدالسلام حنفی» معاون نخست وزیر طالبان، نیز به نحوی از اظهارات حقانی حمایت کرده و سیاست آخوندزاده درباره تحصیل دختران را در لفافه مورد انتقاد قرار داده است. «محمد یعقوب» وزیر دفاع طالبان نیز به رهبران این گروه هشدار داد که دچار «کبر و غرور» نشوند و به «خواستههای مشروع ملت» گوش دهند. این سخن ملایعقوب متوجه رهبر طالبان است. بعید به نظر می رسد که نیرو های میانجی در درون طالبان به اختلاف میان رهبران این گروه پایان بدهند.
این در حالی است که در بسیاری موارد منازعه بین رهبران طالبان معمولا در خفا انجام میشود و آنها به ندرت در محضر عام از یکدیگر انتقاد میکنند؛ اما گزارش هایی وجود دارد که برخی اعضای کابینه ی طالبان اعلام کردهاند که در صورت عدم تغییر سیاست آخوندزاده درباره ممنوعیت تحصیل دختران، از وی میخواهند تا از سمت خود استعفا دهد. اما بعید است که ملاهبتالله جایگاه خود را به عنوان رهبر ارشد طالبان به شخص دیگر واگذار نماید. از واکنش جناح آخوندزاده به سخنان حقانی فهمیده می شود که این جناح هرگز حاضر به مصالحه ی درون گروهی نیست. معلومدار است که عدم انعطاف جناح ملاهبت الله پی آمد های سنگینی به این گروه دارد. از همین رو رهبر طالبان نیروی شصت هزار نفری ضربتی را در قندهار تشکیل داده تا آنگاه که تیغ اختلاف به استخوان این گروه برسد، از نیروی قهریه برای سرکوب رقبای خود استفاده کند و رهبران طالبان را وادار به پیروی از سیاست های نامطلوب خود نماید.
هرچند هراس از سقوط حکومت جناح های گوناگون طالبان را وادار به تبعیت از ملاهبتالله نماید و حتا مانع انتقاد های علنی رهبران جناح های این گروه از ملاهبتالله شود؛ اما موجودیت ساختار های قبیله ای در میان این گروه، نه تنها زمینه ساز تشدید اختلاف های درونی در میان رهبران این گروه است؛ بلکه حضور بیش از بیست گروه ی تروریستی در افغانستان و نفوذ شبکه های استخباراتی در میان این گروه ها و جناح های طالبان و بهم خوردن منافع آنان در نتیجه ی برتری خواهی ها و تمکین نکردن رهبر طالبان در برابر سایر جناح های این گروه، نیز در دامن زدن اختلاف درونی این گروه بی تاثیر نیست.
از آنچه گفته امد، به این نتیجه می رسیم که گروه ی طالبان پس از سه سال حاکمیت، از لحاظ تشکیلاتی وارد مرحله ی تازه ای شده که اختلاف های درونی میان جناح های این گروه بر رغم خویشتن داری های رهبران آن هر روز نمایان تر می شوند. تنها اختلاف درونی نیست که قدرت انحصاری ملاهبتالله را تهدید میکند؛ بلکه حمله های رو به افزایش مخالفان و انسجام بیشتر آنان بویژه تقویت روز افزون داعش تهدید دیگری است که هر روز خواب های ملاهبت را بیشتر می شکند. این نشاندهنده این است که توفان خاموشی در درون طالبان به حرکت درآمده و هر روز تندتر می شود. دیده شود که این توفان چه زمانی برج و باروی پروژه ی طالبانی را فرو می ریزد یا اینکه در نتیجه ی مداخله های شبکه های استخباراتی کود ملاهبت الله به کود تازه ای عوض می شود و بازی های سیاسی در افغانستان به گونه ی دیگری ادامه پیدا میکند. یاهو