«در کابل طرفداران امانالله شاه و سایر مخالفان دولت به دور غلامنبی خان که مردی مردمدار و سخاوتمنش بود جمع شدند و خانهاش حیثیت کلوب عناصر مخالف را پیدا کرد که در بین شان جواسیس دولت هم پنهان بودند.
«در کابل طرفداران امانالله شاه و سایر مخالفان دولت به دور غلامنبی خان که مردی مردمدار و سخاوتمنش بود جمع شدند و خانهاش حیثیت کلوب عناصر مخالف را پیدا کرد که در بین شان جواسیس دولت هم پنهان بودند.
درین ضمن، مردم قبیلۀ دریخیل جدران از اقوام سمت جنوبی علیه دولت برخاستند و نادر شاه برادرش شاهمحمود خان را با نیروی نظامی برای دفع غایله به آنسو فرستاد. هر چند حکومت بعدها این شورش را ناشی از تحريک غلامنبی خان وانمود کرد، اما تصدیق این ادعا نظر به کوتاه بودن فاصلۀ زمانی بین رسیدن غلامنبی خان به کابل و آغاز شورش مشکل است، بخصوص با در نظر گرفتن فقدان وسایل حمل و نقل و مخابره در آن زمان.
با وصف آن به تاریخ نهم نومبر ۱۹۳۲ جریدۀ “اصلاح” اعلان کرد که غلامنبی خان به جرم خیانت اعدام و برادرش غلام جیلانی خان با ابنای اعمام شان جانبازخان و شیراحمد خان زندانی شده اند.
بعدها معلوم شد که نادر شاه روز هشتم نومبر سیدشریف خان سریاورش را به خانۀ غلامنبی خان فرستاده او و برادرش غلامجیلانی خان را به قصرد لکشا احضار کرد. معلوم نیست که غلامنبی خان از قصد و نیت شاه آگاهی داشت یا نه، اما وی و برادرش به اتفاق سرياور به دلكشا رفتند و در انتظار فرود آمدن شاه در زیر پلکان توقف کردند.
اندکی بعد، شاه از طبقۀ بالا فرود آمد و چون چشمش به غلامنبی خان افتاد با خشم و غضب او را مخاطب ساخته، به دسیسه و سازش متهم نمود و دشنام و سقط گفت. غلامنبی خان در مقام دفاع برآمد و به شاه گفت که از دشنام به پدرش خودداری کند، زیرا او مرد غازی بود. شاه بیشتر برا فروخته شد و به سریاور امرداد تا او را بزند. چون به حواله نمودن مشت و سیلی به سر و روی وزیر مختار آغاز نهاد، شاه گفت: “چنان بزن که بمیرد”. آنگاه سریاور تفنگ یکی از افراد محافظ شاهی را گرفت، خودش و سایر افراد نظامی غلامنبی خان را با ضربات قنداق بقتل رساندند.
پس از آن، شاه امر داد تا برادرش غلام جیلانی خان و دو پسر کاکایش جانبازخان و شیرمحمد خان را به زندان بسپارند. همچنان به امر او، خانه و مال و منال شان مصادره گردید و افراد خانوادۀ شان اعم از زن و مرد و طفل و كودک محبوس شدند.
فردای روز مذکور مسئلۀ اعدام غلامنبی خان با پارۀ اوراق به نام سند اثبات جرم به مجلس وزراء ارائه شد و مجلس طبعاً آن را تصویب کرد. همچنان موضوع از جانب مجلس بزرگتری که به عنوان مجلس نمایندگان دعوت گردید، تائید شد؛ اما هيچ يك از این اقدامات نتوانست این حقیقت را که جزا پیش از محاکمه تطبیق شده بود، تغییر دهد یا اذهان عامه را به عادلانه بودن این حرکت قانع گرداند.
حتی سر فریزر تتلر وزیر مختار برتانیه در کابل که از هوا خواهان نادرشاه و برادرانش بود، نیز نتوانست از محکوم ساختن این حرکت خود داری کند و آن را “عمل قرون وسطایی خواند”.» (ایالات متحدۀ امریکا/ ۱۹۸۸)
یادداشت سیاسنگ
آیا Fraser Tytler که واقعاً به گفتۀ محترم صدیق فرهنگ “از هواخواهان نادرشاه و برادرانش بود”، اعدام غلامنبی چرخی به فرمان نادرشاه را “عمل قرون وسطایی” خوانده است؟ آیا برگردان فارسی نوشتۀ آقای Tytler و آن نقل قول در صفحۀ ۴۱۵ “افغانستان در پنج قرن اخیر” امانتدارانه خواهد بود؟
پاسخ به هردو پرسش “نه” است؛ زیرا آن یار و یاور بریتانیایی هرگز نمیخواست “اعلیحضرت شهید سعید” را محکوم کند. اینکه چگونه پردۀ نازک مخملین بر چنان ماجرای خونین هموار کرد تا گزارشها ملایمتر به چشم و گوش آیند، هفتۀ آینده در این برگه خواهید دید.
خواهش و پرسش: آیا میتوانید Fraser Tytler و آورندۀ برگردانش را پس از خواندن متن تازه در پیرامون “محمدنادر و خانوادۀ چرخی” سنگباران نکنید؟ امیدوارم پاسخ “آری” باشد.
درین ضمن، مردم قبیلۀ دریخیل جدران از اقوام سمت جنوبی علیه دولت برخاستند و نادر شاه برادرش شاهمحمود خان را با نیروی نظامی برای دفع غایله به آنسو فرستاد. هر چند حکومت بعدها این شورش را ناشی از تحريک غلامنبی خان وانمود کرد، اما تصدیق این ادعا نظر به کوتاه بودن فاصلۀ زمانی بین رسیدن غلامنبی خان به کابل و آغاز شورش مشکل است، بخصوص با در نظر گرفتن فقدان وسایل حمل و نقل و مخابره در آن زمان.
با وصف آن به تاریخ نهم نومبر ۱۹۳۲ جریدۀ “اصلاح” اعلان کرد که غلامنبی خان به جرم خیانت اعدام و برادرش غلام جیلانی خان با ابنای اعمام شان جانبازخان و شیراحمد خان زندانی شده اند.
بعدها معلوم شد که نادر شاه روز هشتم نومبر سیدشریف خان سریاورش را به خانۀ غلامنبی خان فرستاده او و برادرش غلامجیلانی خان را به قصرد لکشا احضار کرد. معلوم نیست که غلامنبی خان از قصد و نیت شاه آگاهی داشت یا نه، اما وی و برادرش به اتفاق سرياور به دلكشا رفتند و در انتظار فرود آمدن شاه در زیر پلکان توقف کردند.
اندکی بعد، شاه از طبقۀ بالا فرود آمد و چون چشمش به غلامنبی خان افتاد با خشم و غضب او را مخاطب ساخته، به دسیسه و سازش متهم نمود و دشنام و سقط گفت. غلامنبی خان در مقام دفاع برآمد و به شاه گفت که از دشنام به پدرش خودداری کند، زیرا او مرد غازی بود. شاه بیشتر برا فروخته شد و به سریاور امرداد تا او را بزند. چون به حواله نمودن مشت و سیلی به سر و روی وزیر مختار آغاز نهاد، شاه گفت: “چنان بزن که بمیرد”. آنگاه سریاور تفنگ یکی از افراد محافظ شاهی را گرفت، خودش و سایر افراد نظامی غلامنبی خان را با ضربات قنداق بقتل رساندند.
پس از آن، شاه امر داد تا برادرش غلام جیلانی خان و دو پسر کاکایش جانبازخان و شیرمحمد خان را به زندان بسپارند. همچنان به امر او، خانه و مال و منال شان مصادره گردید و افراد خانوادۀ شان اعم از زن و مرد و طفل و كودک محبوس شدند.
فردای روز مذکور مسئلۀ اعدام غلامنبی خان با پارۀ اوراق به نام سند اثبات جرم به مجلس وزراء ارائه شد و مجلس طبعاً آن را تصویب کرد. همچنان موضوع از جانب مجلس بزرگتری که به عنوان مجلس نمایندگان دعوت گردید، تائید شد؛ اما هيچ يك از این اقدامات نتوانست این حقیقت را که جزا پیش از محاکمه تطبیق شده بود، تغییر دهد یا اذهان عامه را به عادلانه بودن این حرکت قانع گرداند.
حتی سر فریزر تتلر وزیر مختار برتانیه در کابل که از هوا خواهان نادرشاه و برادرانش بود، نیز نتوانست از محکوم ساختن این حرکت خود داری کند و آن را “عمل قرون وسطایی خواند”.» (ایالات متحدۀ امریکا/ ۱۹۸۸)
یادداشت سیاسنگ
آیا Fraser Tytler که واقعاً به گفتۀ محترم صدیق فرهنگ “از هواخواهان نادرشاه و برادرانش بود”، اعدام غلامنبی چرخی به فرمان نادرشاه را “عمل قرون وسطایی” خوانده است؟ آیا برگردان فارسی نوشتۀ آقای Tytler و آن نقل قول در صفحۀ ۴۱۵ “افغانستان در پنج قرن اخیر” امانتدارانه خواهد بود؟
پاسخ به هردو پرسش “نه” است؛ زیرا آن یار و یاور بریتانیایی هرگز نمیخواست “اعلیحضرت شهید سعید” را محکوم کند. اینکه چگونه پردۀ نازک مخملین بر چنان ماجرای خونین هموار کرد تا گزارشها ملایمتر به چشم و گوش آیند، هفتۀ آینده در این برگه خواهید دید.
خواهش و پرسش: آیا میتوانید Fraser Tytler و آورندۀ برگردانش را پس از خواندن متن تازه در پیرامون “محمدنادر و خانوادۀ چرخی” سنگباران نکنید؟ امیدوارم پاسخ “آری” باشد.