
لطیف ناظمی: اجازه بدهید مقدمتاً بگویم که نقد ادبی به معنای معاصرش نهتنها در افغانستان که در ادبیات فارسی نداشتیم. وقتی از نقد ادبی صحبت میکنیم، منظور نقد شعر، داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه و انواع آثار ادبی است که ما از آن میان فقط شعر داشتیم. داستان در کشور ما کمتر از صد سال عمر دارد. اولین داستان بلندی هم که داشتیم، نویسندهاش افغانستانی نبوده، اما در افغانستان زندگی میکرده است.
نقد ادبیای که در گذشته داشتیم، نقد شعر و نقد شاعر بوده است، نه نقد ادبی متعارف. اولین شاعری که در ادبیات ما نقد کرده، شهید بلخی است که شاعری را گفته: شعر تو نه حکمت، نه لذت و نه چم دارد. بعد از او میرسیم به شاعران دیگری که یکدیگر را نقد کردهاند و بسیار به ندرت به شاعری برمیخوریم که منصفانه بگوید: من نقد نمیتوانم و نقد دیگران بهتر است. دقیقی بلخی شاید از همین جمله باشد که میگوید: شعر مرا باید رودکی و شهید نقد میکردند. حتا نقد فردوسی در مورد دقیقی، غیرمنصفانه است. دقیقی هزار بیت شاهنامه را سروده و آغازگر این کار است، اما فردوسی، اتهام ضعف بر سرودهی او وارد میکند. از این نمونهها در ادبیات ما فراوان وجود دارد و بعضی از این نقدها غرضآلودند، مثلاً شاعری مانند مجد همگر، امامی را که شاعری است از هرات و منزلتی ندارد، با سعدی مقایسه میکند.